جایگاه خرقه در دیوان امام خمینی (ره)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انحرافات صوفیه در حیطههای اعتقادی و عملی، باعث شده تا عالمان ربانی به شکلهای مختلف با این جریان انحرافی به مبارزه بپردازند. خرقه، یکی از امور اختراعی است که صوفیه ایجاد نمودهاند و در نیمه دوم قرن پنجم، سنت خرقهپوشی در میان صوفیه رایج شده است. خرقه، آن لباسِ پیراهنمانند و جلوبستهای است که سالکان صوفیمسلک به نشانه ورود به طریقت، اختراع نمودند و صوفی باید این خرقه را از دست پیر بپوشد و برای پوشیدن آن، آداب و ادبیات خاص خود را رعایت کند.
سنت خرقهپوشی مورد انتقاد بعضی از بزرگان متصوفه واقع شده است. جنید بغدادی یکی از بزرگان متصوفه است که رسم خرقهپوشی را به باد نقد کشیده است؛ جریان عکس العمل او را اینچنین نقل کردهاند: «جنید به رسم علما لباس میپوشید. اصحاب به او گفتند ای پیر طریقت! چه میشود که به خاطر اصحاب (صوفیان)، لباس مرقع بپوشی؟ گفت اگر بدانم که بواسطه مرقع پوشیدن کاری برآید، از آهن و آتش لباسی میسازم و بر تن میکنم؛ ولیکن هر ساعت در باطن ما ندا میکنند که "لیس الاعتبار بالخرقه، انما الاعتبار بالحرقه (اعتبار به خرقه نیست، همانا اعتبار با آتش عشق است).»[1]
یا حافظ شیرازی با دیدگاه نقادانه خویش به صوفیه، بیان میدارد که چه بسیار خرقههایی که مستوجب آتش میباشد:
«نقدِ صوفی نه همه صافیِ بیغَش باشد ای بسا خرقه که مُستوجبِ آتش باشد»[2]
عارفان واقعی همچون امام خمینی (ره) نیز در دیوان خویش مکرراً خرقه را نقد کرده و برای صاحبان خرقه، صفاتی بیان فرمودهاند که در ادامه به آنها میپردازیم:
1. جهالت و منیّت در خرقه درویشی
یکی از ویژگیهایی که امام خمینی (ره) در دیوان خویش برای اهل خرقه بیان میکند، جهالت و خودخواهی آنهاست.
«این جاهلان که دعوی ارشاد میکنند در خرقهشان بغیر منم تحفهای میاب»[3]
منیّت، همان خودخواهی به معنای خودپرستی، خودپسندی و خودبینی است و به کسی که از خودراضی، خودبین و خودپرست باشد، «خودخواه» میگویند. در متون اسلامی و اخلاقی از این صفت ناپسند بیشتر با عبارتهایی مانند «عُجب»، «کبر»، «تکبر» و «غرور» یاد شده است. اگر چه تفاوتهای ظریفی بین آنها وجود دارد، ولی ریشه همه آنها «حُبّ ذات» یا «حُبّ نفس» است.
2. خرقه لباس تزویر، ریا و خودنمایی
خرقه به اعتقاد امام (ره)، لباس تزویر، ریا و خودنمایی است.
«برکنم خرقۀ سالوس[4] اگر لطف کنی سر نهم بر قدمت خرقه گذارم به کنار»[5]
یا در بیتی دیگر از خرقهی ریا نام بردهاند؛
«مائیم و یکی خرقه تزویر و دگر هیچ در دام ریا بسته به زنجیر و دگر هیچ»[6]
باید توجه داشت که وجود خرقه در این شعر امام (ره)، بدین معنا نیست که ایشان مدتی را دل در گرو تعالیم خانقاهی داده و به دست مرشدی خرقه بر تن کرده است، بلکه خرقه در این ابیات امام (ره)، اشاره بر هر چیزی است که ظاهر آدمی را نیکو و موجه نشان میدهد و او را در چشم مردم بزرگ میگرداند.
3. عدم تناسب خرقه با وادی عشق
رهرو عشق میداند که خرقه و سجاده، نسبتی با وادی عشق ندارند و اهل خرقه با وادی عشق بیگانه هستند؛ چراکه خرقهپوشی، هیچ ثمری در تهذیب نفس و نفس سالک ندارد و نمیتواند سالک را به سوی دوست رهنمون کند.
«رهرو عشقی اگر، خرقه و سجاده فکن که بجز عشق تو را رهرو این منزل نیست»[7]
امام خمینی (ره) در دیوان خویش با نشان دادن چهره منفی از خرقه، صاحبان خرقه را دارای صفاتی همچون جهالت، منیّت، ریا، سالوسی و بیگانه از وادی عشق الهی میداند؛ پس امام(ره) با انتخاب عرفان ناب اسلامی، برای رسیدن به توحید ناب، از اهل خرقه دوری کرده و آنها را با عالم عشق الهی بیگانه میداند.
پینوشت:
[1]. غنی، قاسم، بحث در آثار و افکار و احوال حافظ، هرمس، تهران، ج 2، ص 608.
[2]. حافظ شیرازی، دیوان شعر، غزل شمارهٔ ۱۵۹.
[3]. امام خمینی، دیوان امام، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، تهران، چاپ ششم، زمستان 1374،ص 48.
[4]. سالوس: کسی را گویند که خود را به چربزبانی و زهد و صلاح ظاهری جلوه دهد و مردم را بفریبد و با همه دروغ گوید.
[5]. همان، ص 123.
[6]. همان، ص 74.
[7]. همان، ص 67.
افزودن نظر جدید