رویکردهای متناقض سید ابوالفضل برقعی
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی از روحانیون معاصر ایران است که دیدگاههای خاص و متناقضی دارد. وی در ابتدای حیات علمیش اعتقادات شیعه را داشته و بسیاری از عقاید تشیع که توسط خود او احصاء و ضروری اعلام شده، در آثار دیگرش نفی و باطل گردیده است؛ او که در ابتدای حیات علمیش خود را شیعه معتقد و پایبند به عقاید شیعی معرفی میکند، در آثار بعدی، تا حد انکار ضروریات تشیع پیش رفته است.
به عنوان مثال برقعی در یک برهه، فهم صحیح از قرآن را منوط به تفسیر معصوم میداند، در برههای دیگر، مبلغ تفکر قرآنیون و فرقه افراطی وهابیت است و رویکردهای متناقضی را نسبت به اعتقادات شیعه ارائه میدهد.
از جمله رویکردهای متناقض این شخصیت این است که در جلد دوم کتاب عقل و دین که مربوط به بخش اول حیات علمی اوست، درباره نیاز انسان به تفسیر قرآن مینویسد: «... و اما دلیل نقلی بر اینکه قرآن به تنهایی برای هدایت بشر کافی نیست و احتیاج به معلم و مفسر دارد، آیات خود قرآن است» و برای تأیید این مطلب به آیه دوم سوره مبارکه جمعه استناد میکند: «هُوَ الَّذي بَعَثَ فِي الأُمِّيّينَ رَسولًا مِنهُم يَتلو عَلَيهِم آياتِهِ وَيُزَكّيهِم وَيُعَلِّمُهُمُ الكِتابَ وَالحِكمَةَ وَإِن كانوا مِن قَبلُ لَفي ضَلالٍ مُبينٍ (جمعه/2) و کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده، رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها میخواند و آنها را تزکیه میکند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت میآموزد؛ هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند!» و بعد از استناد به این آیه میگوید: «آن کس که گفته است (حسبنا کتاب الله) اشتباه کرده است و بر خلاف خود قرآن سخن گفته است...»(1)
مثال دیگر اینکه برقعی در کتاب منظومه خویش به نام گلشن قدس که در آن یک دوره عقاید حقه را به نظم در آورده، درباره نیاز تفسیر قرآن به حدیث، شعر سروده است.(2)
همچنین در جلد دوم کتاب عقل و دین، مطالبی را در بحث نیاز قرآن به تفسیر بیان کرده و آن را با این عنوان آورده است: «قرآن، بدون معلمی از اهل عصمت کافی نیست» و در ادامه میگوید: «کسیکه گفته (حسبنا کتاب الله) مخالف قرآن سخن گفته است و آن کسی که میگوید ما اخبار را قبول نداریم، یا بی دین است و یا مغرض ...»(3)
اما همین شخص، در اقدامی متناقض در دوره دوم زندگی خود، قرآن را برای هدایت بشر کافی دانسته و از بیان گوینده (حسبنا کتاب الله) دفاع میکند و مینویسد: «اگر کسی بگوید قرآن کتابی است کافی، بعضی از بیخبران، فوری او را به بهانه اینکه فلان شخص (عمر) گفته حسبنا کتاب الله، میکوبند و به این بهانه از سخن حق، اعراض میکنند؛ در صورتی که خدا و رسول و أئمه هدی، تمام قرآن را برای امت اسلامی کافی دانستهاند. حال اگر «عمر» چنین گفته باشد چه ضرر دارد، اگر «عمر» گفت من مسلمانم، نباید کسی از مسلمانی فرار کند.»(4)
پینوشت:
1. برقعی، ابوالفضل، عقل و دین، ج2، ص96 و 97.
2. برقعی، ابوالفضل، گلشن قدس، ص17.
3. برقعی، ابوالفضل، عقل و دین، ج2، ص96-97.
4. برقعی، ابوالفضل، تابشی از قرآن، ج1، ص37.
افزودن نظر جدید