فاطمه (س) بهترین اسوه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پیش از اسلام و در عصر جاهلی، زنان دارای جایگاه اجتماعی پَست و وضعی رقت بار بودند. اعراب، زنان را موجوداتی بسیار حقیر و وسیلهای برای خوشگذرانی خود قلمداد میکردند؛ اما از روزی که خورشید اسلام از شبه جزیره عربستان طلوع کرد، آسمان انسانیت را روشنایى بخشید و بر احیاء حقوق انسانها تأکید کرد و از منظر معنوى فرقى میان زن و مرد قرار نداد و با نداى وحیانى فرمود: «مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثي وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَياةً طَيِّبَةً وَ لَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا يَعْمَلُونَ (نحل/97) هر کس از مرد یا زن عمل صالحى انجام دهد، قطعاً او را با زندگى پاکیزهاى حیات حقیقى مىبخشیم و مسلماً به آنان بهتر از آنچه انجام مىدادند، پاداش خواهیم داد.»
دین مبین اسلام، از حقوق از دست رفته بانوان، آنچنان دفاع کرد که زنان را از ذلت و حقارت، رهایی بخشید و دختران را از زنده به گور کردن نجات داد و به او عزت داد و برای او ارزش قائل شد تا جایی که می تواند به مقامات والای انسانى برسد. وجود مقدس حضرت زهرا (سلاماللهعلیها) مصداق عینى زنی در عصر جاهلی است که به مقام برترین بانوى دو عالم رسید و سرور زنان بهشتى معرفى مىشد.
در این مورد به چند سخن از ائمه معصومین (علیهمالسلام) بسنده مىکنیم:
سعید بن جبیر از ابن عباس نقل مىکند که «روزى پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) در مورد اهل بیت خود سخنانى را بیان کرد تا اینکه به فاطمه (سلاماللهعلیها) رسید و در ستایش از دخت ارجمند خویش فرمود: دخترم فاطمه (سلاماللهعلیها)، سرور بانوان عالم از اولین تا آخرین است؛ او پاره تن من، روشنایى چشمانم، میوه دلم، روح و جانم است که تمام وجودم را فرا گرفته، فاطمه (سلاماللهعلیها) انسانى فرشته خو است؛ هرگاه در محراب عبادتش در پیشگاه الهى به نماز مىایستد، نور او براى ملائکه آسمان مىدرخشد، همچنانکه ستارگان آسمان بر اهل زمین نور افشانى مىکنند؛ در آن حال خداى بزرگ به فرشتگانش مىفرماید: اى فرشتگان من! به بندهام فاطمه بنگرید که چگونه در پیشگاهم به راز و نیاز ایستاده است. خوف و شوق من به تمام وجودش لرزه انداخته و با قلب و دل به عبادت من روى آورده است. شما گواه باشید به خاطر او تمام پیروانش را از آتش جهنم امان دادم.»(1)
تمام تعبیراتی که در قرآن و کلام پیامبر و ائمه اطهار (عليهمالسلام) در شأن فاطمه (سلاماللهعلیها) آمده است، به لحاظ ارتباط و پیوند آن حضرت با رسول خدا، امیر المؤمنین و ائمه (عليهمالسلام) نیست؛ بلکه به واسطه رسیدن به اوج مرتبه بندگی خدا و كمال وجودی آن حضرت است که او را متصف به این کمالات حقیقی کرده است.
به عنوان مثال جبرئیل که تنها بر انبیاء (علیهمالسلام) نازل میشد، به محضر حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) تشرف یافته و معارف و اخبار آینده را به اطلاع آن حضرت رسانده است.
امام صادق (علیهالسلام) در این زمینه میفرماید: «فاطمه (سلاماللهعلیها) بعد از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) 75 روز زنده بود و از مرگ پدرش اندوه سختی او را گرفته بود؛ جبرئیل نزدش آمد و او را در مرگ پدرش نیکو تعزیت گفت و از حال پدر و مقام او و آنچه بعد از وی برای ذریهاش پیش میآید، گزارش میداد و على (علیهالسلام) آنها را مینوشت.»(2)
پینوشت:
1. دیلمی، حسن بن محمد، ارشاد القلوب، ج2، ص170، مترجم: سید عبدالحسین رضایی، نشر اسلامیه، تهران.
2. كلينی، الكافی، نشر الإسلامية، ج1، ص458. «... فَاطِمَةَ ع مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ يَأْتِيهَا جَبْرَئِيلُ ع فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَكْتُبُ ذَلِكَ.»
افزودن نظر جدید