کسانی که از غیبت امام زمان سوء استفاده کردند

  • 1391/12/06 - 19:21
اين شخص که همان ميرزا علي‏محمد شيرازي است، تا مدتها جز اظهار بندگي و کوچکي به آستان مقدس امام زمان (ع) ادعاي ديگري نداشت. در ابتداي کتاب‏هائي که مي‏نوشت آنها را به آن بزرگوار نسبت مي‏داد و خود را فقط واسطه فيض مي‏شمرد، نمونه‏ اي از اين دعاوي را مي‏توان در کتاب‏هائي که خود به رشته تحرير درآورده است ديد.
امام حسن

با توجه به سالروز میلاد امام حسن عسکری علیه السلام مناسب دیدم به مساله مهم این روزها بپردازم،ز جمله مسائلي که شيعه در زمان غيبت دوازدهمين امام، با آن روبرو بوده، وجود مدعيان دروغين امامت و جانشيني امام حسن عسکري (ع) مي‏باشد. اين مدعيان دروغگو از يک اعتقاد پاک و ريشه ‏دار شيعه - که همان اعتقاد به مهدي (ع) است - سوءاستفاده کرده، و با بهره جستن از زمينه ‏هاي مساعد اجتماعي، دعوي خويش را آشکار نموده و کم و بيش پيرواني هم به دست آورده‏اند؛ اما بدليل آنکه از حقيقتي برخوردار نبوده‏اند، به تدريج نابود شده و هم‏اکنون نيز جز نام و نشان مختصري از ايشان در صحنه تاريخ نيست.

اين مدعيان که گاهي از مصر و سودان و گاهي از ايران و هندوستان برخاسته‏ اند، آثار رسوائي و دروغگوئي در گفتار و کردارشان نمايان است. و ما براي آنکه شاهدي ارائه داده باشيم به تفصيل بيشتري داستان يکي از ايشان را خواهيم نگاشت.

در اوائل قرن سيزدهم، شخصي در شيراز مدعي مقاماتي شد و کساني را به دور خويش گردآورد، وي در سال‏هاي اول ماجراي خويش، ادعا مي‏کرد که نايب امام دوازدهم شيعيان است و بهمين جهت وي را «باب» مي‏گفتند. مراد از باب، واسطه بين امام و مردم بود.

اين شخص که همان ميرزا علي‏محمد شيرازي است، تا مدتها جز اظهار بندگي و کوچکي به آستان مقدس امام زمان (ع) ادعاي ديگري نداشت. در ابتداي کتاب‏هائي که مي‏نوشت آنها را به آن بزرگوار نسبت مي‏داد و خود را فقط واسطه فيض مي‏شمرد، نمونه‏ اي از اين دعاوي را مي‏توان در کتاب‏هائي که خود به رشته تحرير درآورده است ديد.

بهائيان که پي‏ريزي مسلکشان بر اساس حقانيت باب نهاده شده و هم‏ اکنون نيز از مدافعان سرسخت او به حساب مي‏آيند و باب را همان قائم اسلام و امام دوازدهم شيعه مي‏دانند، پذيرفته ‏اند که او در سال‏هاي اوليه‏ ي ماجراي خويش مقام «بابيت» امام دوازدهم را براي خود قائل بوده است.

اکنون عباراتي از نوشته ‏هاي باب را که بهائيان در کتابهاي خود آورده‏ اند، مورد بررسي قرار مي‏دهيم. چيزي که در اين نوشته‏ ها به چشم مي‏خورد، مقام ادعائي بابيت است که باب، خود را دارنده آن مي‏داند.

عبدالحميد اشراق خاوري مبلغ بزرگ بهائيان در کتاب «رحيق مختوم» خود قسمتي از اولين کتاب باب را که موسوم به تفسير سوره‏ ي يوسف است آورده، در اين فراز از تفسير سوره يوسف چنين مي‏خوانيم:

«خداوند چنين مقدر کرده است که اين کتاب تفسير سوره يوسف، از نزد حضرت محمد بن الحسن (ع)... به دست بنده و باب او برسد تا حجت و برهان پروردگار بر جهانيان باشد.» [1] .

اين عبارت باب که سبب ايمان آوردن شخصي بنام «ملا حسين بشروئي»مي‏گردد و اولين پيرو و طرفدار را براي وي مي‏سازد، نشانه‏ ي آن است که که وي خود را باب امام دوازدهم، يعني باب حضرت محمد بن الحسن العسکري (ع) مي‏دانسته است. [2] .

عبارات ديگري نيز که در کتاب‏هاي ديگر ميرزا علي‏محمد شيرازي آمده، بازگوکننده مقام بابيت اوست.

فاضل مازندراني که او نيز از بزرگ مبلغان جامعه‏ ي بهائي است، در کتابش که «اسرارالاثار خصوصي» ناميده مي‏شود، اين عبارت را از کتاب «صحيفه‏ ي مخزونه» باب آورده، در اينجا هم، باب ادعا مي‏کند که کتاب را از نزد حضرت بقيةالله، حضرت محمد بن الحسن (ع) آورده است. وي مي‏گويد:

«اين صحيفه مخزونه را خداوند متعال بر حجت خود، حضرت محمد بن الحسن(ع) فروفرستاد و حضرت بقيةالله صاحب‏ الزمان (ع) نيز آن را به باب خودش «ذکر» [3] داده است تا اينکه حجت خدا بر بندگانش باشد.» [4] .

هم‏چنين فاضل مازندراني در جاي ديگري از کتابش مي‏گويد که باب خود را از بندگان حضرت مهدي (ع) مي‏شمرده است.

«لذا بقية الله از القاب امام دوازدهم اثني عشريه قرار گرفت و در آثار اوليه‏ ي نقطةالبيان - باب - آمده تکرر ذکر يافت. قوله: انني انا عبد من

بقية الله» [5] .

تنها مبلغان بهائي نيستند که با نقل جملاتي از باب اعلام خاکساري او را به پيشگاه امام زمان (ع) برملا مي‏کنند، بلکه رهبران بهائي نيز به اين مهم پرداخته‏ اند.

عباس افندي - امام اول بهائيان - جملاتي از تفسير سوره يوسف را که ما نيز پيش‏تر فراز ديگري از آن را آورديم، از قول باب چنين نقل مي‏کند:

«اي بقية الله سراپا فداي تو گردم و خشنودم که در راه تو دشنام بشنوم و هيچ آرزوئي جز کشته شدن در راه دوستي تو ندارم.» [6] .

و در مدارک پيشين نيز ديديم که مقصود باب از بقية الله در تمامي آثارش، هيچ کس جز حضرت محمد بن الحسن امام زمان (ع) نبوده است.

اينها نمونه‏ هائي از موارد متعدد اعتراف باب، به وجود مسعود دوازدهمين امام شيعه است. همانطوري که ملاحظه مي‏شود در اين عبارات تنها ادعاي«بابيت» ميرزا علي‏محمد شيرازي را مي‏بينيم.

اما آيا واقعا باب در مورد ادعايش فرد راستگو و صادقي بوده است؟ آيا باب به راستي مقام سفارت و نيابت امام دوازدهم را داشته است؟

حقيقت آن است که شيعيان آگاه هيچگاه باب را به عنوان سفير و نايب امام نپذيرفتند. آخر چگونه ممکن است توقيعي که به چهارمين نايب خاص امام زمان (ع)رسيده به طور صريح و روشن خبر از مسدود شدن باب نيابت دهد و در عين حال ميرزا علي‏محمد شيرازي، باب و نايب راستگوي امام (ع) باشد؟ تمام کساني که در زمان غيبت کبري ادعاي نيابت کرده‏ اند بنا به فرمايش خود امام زمان (ع) دروغ‏گوياني بيش نيستند، پس چگونه مي‏توانيم باب را نايب راستين همان امام بدانيم؟

آيا در طول تاريخ غيبت کبري مدعيان دروغين ديگري نبوده‏ اند که به طمع مال و جاه و مقام ادعاي رابطه و تماس با آن حجت خدا را کرده باشند؟ و آيا رفتار اينان قابل توجيه و تبيين نيست؟

اتفاقا اعمال و رفتار باب پس از اين دوران به گونه‏ اي است که نه تنها شيعيان را در نپذيرفتن داعيه‏ ي وي استوارتر مي‏سازد بلکه باب؛ قسمتي از پيروان و مريدان خويش را نيز از دست مي‏دهد، زيرا پس از چهار سال که از آغاز ادعاي بابيتش مي‏گذرد، گرويدن جمعي ساده‏ لوح او را فريفته کرده و انگيزه مي‏شود تا انديشه‏ي ديگري در ذهنش خلجان

نمايد، انديشه‏اي که او را وادار مي‏کند ادعاي قائميت کند و بگويد که من همان امام دوازدهم شيعيانم!

اين ادعاي جديد همچون زنگ بيدارباش، برخي از مريدان باب را از خواب غفلت بيدار مي‏کند، مريداني که از خود مي‏پرسيدند «چگونه ممکن است شخصي در يک زمان نايب امام زمان باشد و همان شخص در زمان ديگر، خود آن امام؟!» [7] .

برخي ديگر از مريدان اساسا از ادعاي اخير باب آگاه نمي‏شوند؛ به گمان ايشان باب همان ادعاي بابيت امام زمان (ع) را داشته و ادعاي ديگري نکرده است.

به هر حال ادعاي اصلي ميرزا علي‏محمد باب چندان روشن نبود و مردم به طور دقيق نمي‏دانستند که او چه مي‏گويد بويژه که دسترسي به وي نيز مشکل بود و شايعات گوناگوني درباره‏ي وي انتشار داشت. اين‏ها باعث شد که مجلسي با حضور جمعي از علماي دربار قاجار و وليعهد محمدشاه در تبريز تشکيل شود تا حقيقت مسأله را از وي بپرسند اولين جملاتي که از وي در اين مجلس پرسيده مي‏شود چنين است:

«مسموع مي‏شود که تو مي‏گوئي من نايب امام هستم و بابم و بعضي کلمات گفته‏ اي که دليل بر امام بودن بلکه پيغمبري توست؟»

سيد باب ابتدا مي‏کوشد تا سخناني که درباره‏ ي وي گفته مي‏شود، تأييد کند اما آن هنگام که مسائل و موضوعاتي ابتدائي و پيش‏پا افتاده از وي مي‏پرسند و او از جواب گفتن عاجز مي‏ماند، به ناچار به اقرار آمده و به دروغ‏گوئي‏ ها و عوام‏فريبي‏ هائي که کرده اعتراف مي‏کند.

در همين مجلس قلم بر کاغذ نهاده و توبه‏نامه‏اي بلندبالا مي‏نويسد و از تمامي ادعاهائي که کرده اظهار ندامت و پشيماني نموده و از درگاه پروردگار غفران و بخشش مسئلت مي‏نمايد.

«... اگر کلماتي که خلاف رضاي او بوده از قلم جاري شده غرضم عصيان نبوده و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را، و اين بنده را مطلق علمي نيست که منوط به ادعائي باشد استغفر الله ربي و اتوب اليه من ان ينسب الي امر و بعضي مناجات و کلمات که از لسان جاري شده دليل بر هيچ امري نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجة الله (ع) را محض ادعا مبطل است و اين بنده را چنين ادعائي نبوده و نه ادعاي ديگر...»

اين توبه‏ نامه که بخط خود ميرزا علي‏محمد باب نوشته شده، اساس آئين باب را متزلزل ساخته، و مقدمات نابودي آن را فراهم کرد. پيروان ناآگاه باب پس از آنکه از ماجراي اين مجلس و توبه‏ ي وي اطلاع يافتند کم‏کم از گرد باب پراکنده شدند و بر همگان روشن گرديد که باب شخص هوسران و بلندپروازي بوده که مردم را مي‏ فريفته است.

آري کسي که ادعا مي‏کرد، امام زمان است و بر اساس بشارت‏هاي آسماني بر سراسر زمين، در کمال اقتدار و توانائي، فرمانروائي خواهد کرد و جهان را پر از عدل و داد خواهد نمود، اکنون به عجز و لابه افتاده و از تمام دعاوي و گفتارش تبري جسته و بازمي‏گردد.

هم ‏اکنون بهائيان چه مي‏گويند؟ آيا باز هم مي‏توانند از باب طرفداري کنند؟ آيا هنوز هم مي‏توانند او را مدعي راستين بشمار آورند؟

بهائيان مي‏کوشند که با اثبات حقانيت باب جايگاهي براي خويش بازکنند، زيرا رهبر اصلي آنها - ميرزا حسينعلي نوري ملقب به بهاءالله - سالهاي چندي از مريدان باب بوده و مقام خود را متکي به بشارت باب نموده و مهمترين کتاب وي - ايقان- در اثبات امر باب نگاشته شده است؛ بر اين اساس وقتي خود را با توبه ‏نامه‏ ي باب روبرو مي‏بينند، مي‏کوشند تا اصالت آن را انکار کرده و آنرا جعلي و غيرواقعي جلوه دهند؛ غافل از آنکه اسناد و مدارک قطعي تاريخي و حتي خود کتابهاي رهبران و بزرگان بهائي، نشان‏دهنده صحت و اعتبار و درستي توبه‏نامه است.

ادوارد برون محقق و مستشرق معروف انگليسي که تحقيقات وسيع و دامنه‏داري در موضوع بابيه نموده و کتابهاي چندي در اين باره تأليف کرده و حتي مي‏توان او را از مروجين و مدافعين بابيه به حساب آورد با وجود اين، در فصل چهارم کتاب خويش که تحت عنوان «موضوعاتي درباره مذهب بابي» منتشر شده، اعتراف مي‏کند که باب توبه کرده و بتفصيل مدارک و اسناد اين جريان را نقل مي‏کند. گراور توبه‏ نامه و دستخط باب مقابل صفحه 356 کتاب مزبور آمده است. [8] .

بهائيان مي‏خواهند کتابهائي که متن توبه‏ نامه باب را نقل کرده‏ اند بي‏اعتبار جلوه داده و نويسندگان آنها را مسلمان متعصب و غيرواقع‏نگار جلوه دهند؛ اما آيا ادوارد برون هم چنين بوده و حقيقت‏نگاري را مراعات نکرده است؟! پژوهندگان خود قضاوت خواهند کرد.

از نکات بسيار عجيب و حيرت‏انگيز آنست که بهائيان تا حدود نيم قرن پيش منکر اصالت و صحت و درستي توبه‏نامه نبوده‏اند و آنرا در کتابهاي خويش نقل مي‏کرده‏اند، نمي‏دانيم چرا هم‏اکنون، تواريخ قديمي و حقايق کوبنده‏ ي اين مرام و مسلک را عوض کرده و مي‏کوشند واقعيات مسلم تاريخي را بپوشانند، آيا اين خود دليل روشني بر بطلان بهائيت نيست؟!

در حدود شصت سال پيش بدستور عباس افندي کتابي بنام «کشف‏الغطاء»نوشته مي‏شود. اين کتاب توسط بزرگ‏ترين و معروفترين مبلغ بهائي که «ميرزا ابوالفضل گلپايگاني» نام دارد، نوشته شده است، در اين کتاب بدون آنکه پرده‏ پوشي کرده و حقيقتي را کتمان کند، داستان مجلس وليعهد محمدشاه و متن توبه‏نامه باب را به تفصيل نقل مي‏کند؛ شايسته است بهائياني که شک و ترديدي نسبت به اين ماجرا دارند، به صفحات 201 تا 205 اين کتاب مراجعه کنند تا حقيقت مسئله بر ايشان روشن گردد، اما بدان جهت که بهائيان بعدها به جمع‏آوري و نابودي اين کتاب همت گماردند و هم‏اکنون نسخه‏ هاي اندک آن را بدست خواستاران نمي‏دهند، دو صفحه‏ اي از آن را که متن توبه‏ نامه مزبور را آورده است عينا گراور مي‏کنيم: شيخ‏الاسلام را احضار کرده باب را چون مضبوط زده تنبيه معقول نمود و توبه و بازگشت و از غلطهاي خود انابه و استغفار کرد و التزام پا به مهر سپرده که ديگر اين غلطها نکند و الان محبوس و مقيد است منتظر حکم اعليحضرت اقدس همايون شهرياري روح‏العالمين فداه است امر امر همايوني است. انتهي‏

چون در اين عريضه انابه و استغفار کردن باب و التزام پا به مهر سپردن آن حضرت مذکور است مناسب چنان به نظر مي‏آيد که صورت همان دست خط مبارک را نيز محض تکميل فائده در اين مقام مندرج سازيم و موازنه‏ ي آن را با الواحي که از قلم جمال قدم در سجن اعظم بجهة ملوک و سلاطين عالم نازل گرديده به دقت نظر اولي البصائر واگذاريم.

صورت دستخط حضرت نقطه‏ ي اولي به ناصرالدين شاه در اوقات وليعهدي او در تبريز که بر علما جوابي نوشته‏ اند

فداک روحي الحمد لله کما هو اهله و مستحقه که ظهورات فضل و رحمت خود را در هر حال بر کافه‏ ي عباد خود شامل گردانيده فحمدا له ثم حمدا که مثل آن حضرت را ينبوع رأفت و رحمت خود فرموده که به ظهور عطوفتش عفو از بندگان و ستر بر مجرمان و ترجم بداعيان فرموده اشهد الله و من عنده که اين بنده‏ي ضعيف را قصدي نيست که خلاف رضاي خداوند عالم و اهل ولايت او باشد اگر چه بنفسه وجودم ذنب صرفست ولي چون قلبم موفق به توحيد خداوند جل ذکره و به نبوت رسول او و ولايت اهل ولايت اوست و لسانم مقر بر کل ما نزل من عند الله است اميد رحمت او را دارم و مطلقا خلاف رضاي حق را نخواسته‏ ام و اگر کلماتي که خلاف رضاي او بوده از قلم جاري شده غرضم عصيان نبوه و در هر حال مستغفر و تائبم حضرت او را و اين بنده را مطلق علمي نيست که منوط به ادعائي باشد استغفر الله ربي و اتوب اليه من ان ينسب الي امر و بعضي مناجات و کلمات که از لسان جاري شده دليل بر هيچ امري نيست و مدعي نيابت خاصه حضرت حجة الله عليه‏ السلام را محض ادعاي مبطل است و اين بنده را چنين ادعاي نبوده و نه ادعاي ديگر مستدعي از الطاف حضرت شاهنشاهي و آن حضرت چنان است که اين دعاگو را به الطاف و عنايت سلطاني و رأفت و رحمت خود سرافراز فرمايند والسلام [9] .

صورت جوابي که مجتهدين تبريز در صدر ورقه نوشته‏اند

سيد علي‏محمد شيرازي شما در بزم همايون و محفل ميمون در حضور نواب اشرف والا وليعهد دولت بيزوال ايده الله و سدده و نصره و حضور جمعي از علماء اعلام اقرار بمطالب چندي کردي که هر يک جداگانه باعث ارتداد شما است و موجب قتل توبه‏ي مرتد فطري مقبول نيست و چيزي که موجب تأخير قتل شما شده است شبه ه‏ي خبط دماغ است که اگر آن شبهه رفع بشود بلاتأمل احکام مرتد فطري به شما جاري مي‏شود. حرره خادم الشريعة المطهره محل مهر ميرزا علي‏اصغر شيخ‏ الاسلام محل مهر ميرزا ابوالقاسم پسر شيخ‏ الاسلام‏

50 در همين صفحه سطر (13) تفصيل خواب مهدي قلي ميرزاست راستي براي آنکه بهائيان بپذيرند باب توبه کرده است چگونه بايستي استدلال کرد؟ آيا نقل ده‏ها مجلد از تواريخ مسلمين کفايت نمي‏کند؟

اگر مسلمين در تواريخشان غرض‏ورزي کرده‏اند آيا نظر يک نفر محقق و مستشرق غيرمسلمان که حتي تمايلاتي هم به بابيه داشته، روشنگر صحت و درستي توبه‏ نامه نيست؟!

مهمتر از همه آنکه اعتراف بزرگترين مبلغ بهائي در کتابي که مورد تصديق امامشان هم قرار گرفته [10] .

کافي نيست تا بهائيان بپذيرند که براستي باب توبه کرده است؟

راستي بهائيان ديگر به انتظار چه نشسته‏ اند؟ اين همه آيات باهرات و اين همه معجزات و بينات کافي نيست؟! آيا ايشان محتاج دلايل ديگري در اثبات امر باب هستند؟!

آري از کساني که ادعاي مهدويت کرده‏ اند يکي هم ميرزا علي‏محمد شيرازي بود که داستانش را بدينگونه آورديم، اما اين واقعيت مسلم را فراموش نکنيم که باب رسواترين و ناکام‏ترين کسي است که در شمار مهدي‏ نماها مورد بررسي قرار مي‏گيرد.

------------------------------------------------------------------

[1] رحيق مختوم، اشراق خاوري صفحه22 چاپ اول و صفحه 34 چاپ دوم «الله قد قدر ان يخرج ذلک الکتاب في تفسير احسن القصص من عند محمد بن الحسن بن علي بن محمد بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن ابيطالب علي عبده ليکون حجة الله من عند الذکر علي العالمين بليغا».

[2] ملاحسين بشروئي که وي را «باب الباب» مي‏گويند همچون ديگر بابيان، برخلاف تصور بهائيان، مسلمان و به احکام اسلامي پاي بند بود و تنها مي‏پنداشت که ميرزا علي‏محمد شيرازي نايب امام (ع) است.در جنگي که به سرکردگي وي در قلعه شيخ طبرسي با قواي دولتيان درگرفت، مي‏گفت «آيا چه خلاف و خيانتي از ما صادر شد: مگر حلال خدا را حرام و يا حرامي را حلال کرده‏ايم، اينک از خداوند مقتدر بترسيد و از پيغمبر و ائمه اطهار شرم نمائيد» صفحه131 ظهور الحق. ملا حسين بشروئي هر روز به برپا داشتن نماز جماعت اسلامي همت مي‏گمارد صفحه 134 کواکب‏الدريه ج اول هر چند که نماز جماعت در آئين بابي تحريم شده است - صفحه 324 بيان فارسي.

[3] «ذکر» از القاب باب است.اسرارالاثار ذيل کلمه‏ ي «ذکر».

[4] اسرارالآثار خصوصي فاضل مازندراني جلد سوم صفحه 274: «ان هذه الصحيفة المخزونة قد انزل الله سبحانه من عنده الي حجته محمد بن الحسن عليهم االسلام و لقدا خرجها بقية الله صاحب‏الزمان عليه‏ السلام الي بابه الذکر لتکون حجة الله علي العالمين».

[5] اسرار آلاثار خصوصي فاضل مازندراني جلد دوم صفحه 68 ذيل کلمه بقية الله.

[6] مقاله شخصي سياح - عباس افندي صفحه 4

«يا بقية الله قد فديت بلکي لک و رضيت السب في سبيلک و ما تمنيت الا القتل في محبتک» نويسنده اين کتاب در بعضي قسمت‏هاي آن غرض‏ورزهائي کرده است، بهترين دليل آن هم اين است که وي بدون اينکه شهري از شهرهاي ايران را ديده باشد، در سن نه سالگي از ايران اخراج شده و بعدها بعنوان يک سياح بي‏غرض که جميع شهرهاي ايران ديده است (صفحه 2 همين کتاب) دست بقلم برده و کتاب بقلم برده و کتبا نوشته است.

[7] از جمله اين افراد مي‏توان از ملا عبدالخالق يزدي نام برد، وي نيز تصور مي‏کرد ميرزا علي‏محمد شيرازي نائب امام زمان است حتي پسر بزرگ وي نيز در راه بابيت ميرزا علي‏محمد کشته شد اما وقتي خبردار مي‏شود که باب ادعاي قائميت کرده از خواب غفلت بيدار شده و مي‏فهمد که باب، نه نائب امام و نه خود امام هيچکدام، نمي‏توان باشد:

«چون باين آيه عظمي و نفخه کبري رسيد انا القائم الحق الذي انتم بظهوره توعدون لوح را انداخت فريادش بلند شد که اي داد که پسرم به ناحق کشته شد»تاريخ ظهور الحق فاضل مازندراني جلد سوم صفحه 173.

[8] E. G. Browne: Mterials For the Study of the Babi Religion, Cambridge University Press, 1961.

[9] اصل اين دو مکتوب و بعضي مکاتيب رسمي اخري را که مندرج مي‏گردد پس از خلع محمدعلي شاه که مخازن دولتي به تصرف ملتيان درآمد يکي از محبين تاريخ عکس برداشته و منتشر ساخته است.

[10] عباس افندي در کتاب مکاتيب جلد سوم صفحه 274 به ميرزا مهدي گلپايگاني که کتاب کشف‏الغطاء را آماده چاپ کردن نموده است مي‏نويسد «هر چند ماههاي چند زحمت کشيدي و آرام نيافتي و شب و روز کوشيدي و جوشيدي تا آنکه اين کتاب مستطاب که آثار اخير، حضرت ابوالفضائل است جمع شد اين کار چون بسيار مهم بود لهذا در پرداختنش هر زحمتي رحمت بود و هر مشقتي راحت، بايد در امور، نظر به نتيجه کرد، نه مبادي، هر امر مهمي در وجود در ابتدا نهايت مشقت و بلاست و در انتهاء موهبت کبري پس بايد به عواقب امور و شئون نظر نمود مقصد اين است هر چند عقبه کبري طي نموديد و لکن به نتايج مستحسنه رسيديد و آن بقاي آثار آن متصاعد ملکوت اسرار است يک نسخه از آن کتاب بايد به ارض اقدس فرستاده شود و از طهران خواهم خواست و يقين است که نتايج عظيمه خواهد داشت و چون ترويج گردد نهايت سرور و حبور از براي شما حاصل شود».

 

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.