زنده بودن پیامبر (ص) و ائمه (ع)
ادامه و استمرار دستورات دین در جوامع، نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات دین دارد تا در هیچ لحظه ای کوچکترین نقطه ابهامی برای کسی باقی نماند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سید ابوالفضل برقعی، از روحانیون معاصر است که عمده اندیشه وی، ترکیبی از قرآن بسندگی و نفی عقاید شیعی است. وی در نیمه اول عمرش، مطالبی را همسو با تفکرات شیعه می نوشت؛ اما به نظر می رسد کتاب «منهاج السنة النبویة فى نقض کلام الشیعة و القدریه» از ابن تیمیه که حاوی انتقادات شدید به شیعه و متعصبانه خواندن اعتقادات آن است، موجب شد تا در سن 53 سالگی مدعی شود در شیعه، خرافات زیادی وجود دارد که خلاف متون دینی است و باید با این خرافات مبارزه کرد.
برقعی در کتاب بررسی دعای ندبه می نویسد: «باید بگوییم که امامت مردگان برای زندگان معنی ندارد، چگونه امام مرده میتواند برای زندگان زمامداری كند؟ آيا اين امامانی كه شيعه مدعی امامت آنان است، در زمان ما يك خيابان را آسفالت كرده؟ آیا يك دوا برای دفع امراض كشف كردهاند؟ آيا يك چیز برای راحتی بشر اختراع كردهاند؟ آیا آن امامان از دنيا رفته و يا آن امام موهوم غايب تا به حال كسی را راهنمایی كرده و يا اختراعی نموده و يا دشمنان اسلام را دفع كرده؟! البته، خير! آری مذهب تراشان با خواب و خيال و قصههای دروغ چيزهایی جعل كردهاند كه نه با عقل میسازد و نه با نقل.»[1]
در مقابل این توهمات برقعی باید بگوییم که:
ادامه و استمرار دستورات دین در جوامع نیاز به وجود امامان خبیر و آگاه به تمام جزئیات دین دارد، تا در هیچ لحظهای کوچکترین نقطه ابهامی برای کسی باقی نماند.
آنچه از معتقدات ارادتمندان، مخلصین و متوسلین پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و اهل بیت (علیهمالسلام) بر می آید، این است که اهل بیت (علیهمالسلام) صرفاً معلمینی نیستند که تعلیمات خود را ارائه داده و آثار خود را بر جای گذاشته و از میان ما رفته باشند، بلکه آنان وجودهای شریفی هستند که همواره حاضر بوده و به ویژه نسبت به متابعین خود و طالبان حقیقت اشراف دارند.
مبنای کلامی، قرآنی و عقلی این مدعا قبل از هر چیز، بر تجرد نفس ناطقه و حیات حقیقی انسان تکیه دارد، که حیاتی برتر از حیات مادی است. چنان که در بسیاری از زیارتهای ائمه (علیهمالسلام) اینگونه آمده است: «أَشْهَدُ أَنَّکَ تَشْهَدُ مَقَامِی وَ تَسْمَعُ کَلَامِی وَ أَنَّکَ حَیٌّ عِنْدَ رَبِّکَ تُرْزَقُ.[2] شهادت میدهم که، مرا میبینی و کلام مرا میشنوی و زندهای و نزد پروردگارت روزی داده میشوی.»
عبارت "انک حیّ عند ربک ترزق" اشاره به این آیه قرآن دارد: «وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فی سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ [آلعمران/169] هرگز گمان مبر آنها که در راه خدا کشته شدهاند مردگانند، بلکه آنها زندهاند و نزد پروردگارشان روزی داده میشوند.»
به این ترتیب، دلایل نقلی این مطلب در قرآن، آیات بسیاری است که بر حیات پس از مرگ و قبل از قیامت تأکید دارد و از همه مهمتر حیات برتری است که برای شهدا، در آیه مذکور نسبت داده شده است. علاوه بر قرآن، روایات و زیارات معتبر بسیاری بر این معنا دلالت دارد و به طور کلی روایات مربوط به مقامات باطنی چهارده معصوم (علیهالسلام) که حجم زیادی را به خود اختصاص داده، بیش از آن است که کسی در حقیقت این مدعا تردید کند.
همچنین ساده ترین دلیل عقلی که بر این مطلب دلالت دارد، همان تجرد نفس و علم و آگاهی و قدرت روح است که دارای حیات حقیقی بوده و هیچ ارتباطی با زنده بودن به حیات دنیوی ندارد؛ بلکه حیات حقیقی، آن چیزی است که بعد از مرگ برای روح محقق میشود.
گذشته از اینکه معصومین (علیهمالسلام) دارای حیات برتری هستند که زنده و مرده و حاضر و غایب آنها تفاوتی در این حیات برتر ندارد و این امر دلالت بر سعه وجودی آنان دارد، ولی در بعد دیگری از مباحث مربوط به تشیع و از باب تأکید بر لزوم وجود امام زمان (عجلاللهفرجه)، در ضمن روایات بسیاری بر وجود امامی زنده که در قید حیات دنیوی باشد (امام حیّ) نیز تأکید شده است؛ از جمله نقل شده است: «سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَقُولُ مَنْ مَاتَ وَ لَیْسَ عَلَیْهِ إِمَامٌ حَیٌّ ظَاهِرٌ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً قَالَ قُلْتُ إِمَامٌ حَیٌّ جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ إِمَامٌ حَیٌّ إِمَامٌ حَیٌّ.[3] هر کس از دنیا برود و امامی زنده نداشته باشد، به موت جاهلیت مرده است. سوال شد: امام زنده! فرمودند: آری! امام زنده، امام زنده.»
پینوشت:
[1]. برقعی، سیدابوالفضل، بررسی دعای ندبه، ص43.
[2]. محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج10، ص345، مؤسسه آل البیت، قم، 1408 هـ ق.
[3]. مستدرک الوسائل، ج18، ص177.
افزودن نظر جدید