عدم کفایت قرآن برای سعادت و هدایت بشر

  • 1400/11/30 - 09:44
یکی از مبانی قرآنیون برای مدعای خود این است که قرآن جامع و تبیان هر چیزی است و نیاز به سنّت پیامبر (ص) ندارد؛ اما این دیدگاه قرآنیون مخالف اتفاق علمای فریقین است؛ زیرا همه آنها قائلند که قرآن اصول کلی و بنیادهای دین و احکام آن را بیان کرده است و تفصیل و کیفیت آنها را برعهده‌ی پیامبر (ص) گذاشته است.
عدم کفایت قرآن برای سعادت و هدایت بشر

یکی از مبانی قرآنیون برای مدعای خود این است که قرآن جامع و تبیان هر چیزی است و نیاز به سنّت پیامبر (ص) ندارد، اما این دیدگاه قرآنیون مخالف اتفاق نظر علمای فریقین است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فرقه "قرآنیون" معتقدند که نیازی به سنت نیست؛ زیرا قرآن فراگیر تمام شریعت است و بشر تنها به واسطه عمل به قرآن به سعادت و کمال در دین می‌رسد. زیرا قرآن در بیان احکام و شرایع از چیزی فروگذار نکرده و تمام احکام را بیان کرده است؛ لذا بشر نیاز به منبع دیگری غیر از قرآن ندارد. به دلیل اینکه خداوند در قران کریم می‌فرماید: «مَا فَرَّطْنَا فِي الْكِتَابِ مِنْ شَيْءٍ  ثُمَّ إِلَى رَبِّهِمْ يُحْشَرُونَ [انعام/38] ما در کتاب (آفرینش، بیان) هیچ چیز را فرو گذار نکردیم، آنگاه همه به سوی پروردگار خود محشور می‌شوند.»
صبحی منصور یکی از بزرگان معاصر فرقه قرآنیون می‌گوید: «اینگونه آیات به روشنی دلالت بر آن دارد که تمام دین و احکام آن در قرآن بیان شده است و خداوند (قرآن) را به نحوی تبیین و تفصیل داده که نیازی به غیر از خود (سنت و غیر سنت) ندارد و اگر گفته شود که نیاز به سنت دارد، موجب خُلف می‌شود.»[1]

پاسخ:
این دیدگاه قرآنیون مخالف اتفاق علمای فریقین است؛ زیرا همه آنها قائلند که قرآن اصول کلی و بنیادهای دین و احکام آن را بیان کرده است و تفصیل و کیفیت آنها را برعهده‌ی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گذاشته است.
به عنوان مثال ابن کثیر می‌نویسد: «خداوند اصل نماز، روزه، زکات، و ... را بیان فرموده، اما کیفیت انجام آنها و کمیت آنها را به رسول خود (صلی‌الله‌علیه‌وآله) واگذار کرده است.»[2]
ابن جوزی نیز گفته است: «قرآن تبیان هر چیزی است که مربوط به دین یا به واسطه نص قرآنی یا به واسطه سنت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و یا اجماع مسلمانان باشد.»[3]

از میان علمای شیعه نیز علامه طباطبایی در تفسیر آیه مورد استناد قرآنیون فرموده است: «ممکن است مراد از کتاب در آیه شریفه، "قرآن" یا "لوح محفوظ" باشد. اگر مراد قرآن باشد، مقصود آن است که در این کتاب آسمانی، اصول کلی مربوط به توحید، نبوت و معاد آمده است؛ چون قرآن کتاب هدایت است و اگر مراد از کتاب در این آیه شریفه لوح محفوظ باشد، از محل بحث خارج است.»[4]
آیت الله جوادی آملی نیز نوشته است: «مراد از (مافرطنا فی الکتاب من شیء) آن است که خدا هیچ امری را که تأمین کننده سعادت بشر باشد، وا نگذاشته و در قرآن بیان کرده است. تمام بنیان‌ها و اصول کلی دینی که ضامن سعادت بشر است، به طور مفصل یا مجمل در قرآن آمده است و تبیین جزئیات آنها را به مخاطب مستقیم خود یعنی (پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله) وا نهاده است؛ چنانکه در روایتی، امام باقر (علیه‌السلام) فرموده است: "انما یعرف القرآن من خوطب به" همانا قرآن را كسی می‌شناسد كه مخاطب (واقعی) آن است و اینگونه نیست که قرآن همه حقایق عالم از جمله علوم و فنون را بیان کرده باشد.»[5]  

پی‌نوشت:
[1]. صبحی منصور، القران و کفی، ص34.
[2]. ابن کثیر، اتفسیر القرآن العظیم، ج4، ص513.
[3]. ابن جوزی، زاد المسیر فی علم التفسیر، ج4، ص87.
[4]. محمد حسین طباطبایی، تفسیر المیزان، ج12، ص252.
[5] جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص225.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.