بررسی روایت «تکتف» دست بسته نماز خواندن در صحیح بخاری
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ روایتی در صحیح بخاری در مورد «دست بسته نماز خواندن» نقل شده است. علمای اهل سنت این فعل را با استناد به روایاتی ازجمله همین روایت، به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) نسبت دادهاند. با توجه به اینکه آنان، کتاب صحیح بخاری را اصحالکتب میدانند، چند سوال مهم پیش میآید! آیا روایت بخاری در مورد تکتف صحیح است؟! آیا میتوان از تکتف، به عنوان سنت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) یاد کرد؟!
ابتدا لغت تکتف را معنا کرده، سپس به بررسی روایت آن در صحیح بخاری میپردازیم.
«تکتف» از ریشه «ک ـ ت ـ ف» و در لغت به معنای بالا آمدن شانهها و حرکت دادن و بالا گرفتن آنها هنگام راه رفتن است.[1]
در اصطلاح فقها نیز به معنی آن است که نمازگزار در حال قیام، دستانش را روی هم بگذارد و آنها را بالا آورد و روی شکم یا بالای آن قرار دهد؛ بهگونهای که کف دست راست بر پشت دست چپ نهاده شود.[2]
بخاری در صحیح خود با بیان روایتی در مورد تکتف، این عمل را به نوعی «خشوع» در مقابل پروردگار عالم میداند. او در کتاب خود به نقل از ابوحازم مینویسد: «سعد بن سهل نقل میکند؛ به مردم دستور داده میشد که در نماز، دست راست را روى ساعد دست چپ بگذارد. ابوحازم میگوید: من این را نمىدانم، مگر اینكه [سهل] آن امر را به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نسبت دهد.»[3] با بررسی در علت و احکام تکتف، عدم یک فتوا و نظر واحد در میان ائمه مذاهب اهل سنت مشخص میشود. در بررسی حدیث مذکور، چند نکته به دست میآید؟
نکته اول؛
مالک بن انس، اولین نفری است که حدیث تکتف را نقل کرده و بخاری محدث مشهور اهل سنت، روایت تکتف را از کتاب «موطا»[4] او نقل میکند. این در حالی است که، مالک بن انس امام مذهب مالکی، به وجوب آن در نمازهای یومیه فتوا نداده و آن را مستحب نیز نمیداند و فقط استحباب تکتف را در نمازهای مستحبی فتوا میدهد. جالب آنجاست که فتوای مالک بن انس در صورت خستگی نمازگزار در نمازهای مستحبی، به این سنت تعلق گرفته است.[5]
از فتوا و کتاب مالک بن انس نتیجه گرفته میشود که مخالفت وی با تکتف در نماز واجب، دلیل صریحى است بر اینكه عمل مردم مدینه برخلاف آن بوده است. زیرا مالک را فقیه مدینه میدانند و یکی از منابع اجتهادی او «عمل مردم مدینه» بوده است.
نکته دوم؛
از متن صحیح بخاری فهمیده میشود، روایت مذکور در صحیح بخاری، موقوف بر «سهل بن سعد» بوده و به پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) منتهی نمیشود و در نتیجه روایت مرفوع نیست. همچنین برای ابوحازم، نسبت دادن این امر مهم به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) از طرف سهل بن سعد، مشخص نیست و ضعف سندی این روایت، آشکار میشود. زیرا سهل بن سعد، از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) نقل نکرده و منظور ابوحازم از جمله «إِلَّا یَنْمِی ذَلِكَ إِلَى النَّبِی؛ مگر اینکه سهل آن را به پیامبر نسبت دهد»، آن است که شاید سعد، آن روایت را از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) نقل کرده و یا کسی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شنیده و سعد بدون ذکر نام او، روایت را به حضرت نسبت میدهد. همه آنچه بیان شد، نشان دهنده تضعیف روایت صحیح بخاری است.
نکته سوم؛
با فرض صحت این روایت، دلالت حدیث بر تکتف به دو دلیل ناقص است:
دلیل اول: در متن روایت صحیح بخاری آمده است: «كَانَ النَّاسُ یؤْمَرُونَ أَنْ یضَعَ؛ به مردم دستور داده میشد که...»، دستور دهنده به مردم چه کسی بوده است؟ اگر منظور از آمر در این روایت، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) بودهاند، چرا نامی از ایشان برده نشده است؟ اگر منظور از دستور دهنده در این روایت، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) بود، صحیح آن بود که گفته میشد پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآله) به تکتف دستور میدادند و نام حضرت ترک نمیشد.
دلیل دوم: انتهای روایت مذکور دلالت بر آن دارد، ابوحازم در اصل روایت و صحت آن شک دارد و در اثبات و احراز استحباب آن به کلام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)، هیچ اطمینانی ندارد. پس میتوان نتیجه گرفت، روایت تکتف که بخاری آن را به نقل از موطا مالک نقل کرده، حدیث موقوف است و روایت به همین دلیل ضعیف است و نمیتوان به آن استناد کرد.
در انتها باید گفت: هر چند سه امام دیگر اهل سنت، قائل به استحباب تکتف در نمازهای واجب هستند، اما به خاطر تعارضهای متعدد و تضاد در عمل، هنوز فقهای اهل سنت به اجماع در مورد موضع تکتف و یا استحباب و کراهت آن نرسیدهاند که این خود دلیل بر ضعف روایات صحیح بخاری دارد. از جمله تعارضات ائمه اهل سنت در فتاوای قبض، میتوان به محل گذاشتن دستها اشاره کرد. برخی محل گذاشتن دستها را روی سینه، بعضی دیگر روی ناف و دیگری زیر ناف یاد کردهاند. در نهایت اگر سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) تکفیر بوده، نباید چنین اختلافهایی در روایات و فتاوا، وجود داشته باشد و از کراهت تا استحباب، تغییر فتوا داشته باشند.
پینوشت:
[1]. ابن منظور، لسان العرب، دارصادر- بیروت، ج9، ص294؛ «کتف»
[2]. علاءالدین حنفی، بدائع الصنائع، دارالکتب العلمیه، ج1، ص201.
[3]. بخاری، صحيح بخاری، دارطوق النجاه، چاپ اول، 1422هـ، ج1، ص148؛ «كَانَ النَّاسُ يُؤْمَرُونَ ... وَلَمْ يَقُلْ يَنْمِي.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. مالک بن انس، موطا، دارإحياء التراث العربی - بيروت، لبنان، 1406 هـ، ج1، ص59، رقم 47. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[5]. مالک بن انس، المدونة، دارالكتب العلمية، چاپ اول، 1415هـ، ج1، ص169؛ «قَالَ: لَا أَعْرِفُ ذَلِكَ ... یعِینُ بِهِ نَفْسَهُ.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
محمدجواد مهریار
افزودن نظر جدید