توهین بخاری به رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

  • 1400/08/18 - 13:19
توهین به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به خاطر فضیلت‌تراشی برای خلیفه دوم اهل سنت، جرمی نابخشودنی از جانب پروردگار عالم است که جزای آن خلود در جهنم ابدی است. به نظر علمای اهل سنت، اتفاقاتی در اسلام افتاده است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از آن اطلاعی نداشته‌اند در حالی‌که صحابه که به واسطه پیامبر، با خدا و دین آشنا شده‌اند، زودتر از ایشان آگاه می‌شوند.
توهین بخاری به رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از توهین‌ها و دروغ‌های بزرگ مورخین و محدثین اهل سنت به رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، اجتهاد اشتباه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) و اجتهاد صحیح عمر بن خطاب است. در منابع معتبر اهل سنت، با توجه به این دیدگاه، مطالب مخلوط با خرافات بیان شده که قلب هر انسان مؤمنی را می‌آزارد. سؤالی که پیش می‌آید این است که آیا امکان دارد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) در امر مهمی، به اشتباه بیفتند و مخالف فرمان خدا، عملی را انجام دهند؟ و یا آن‌که امکان دارد اجتهاد دیگران در مورد عملی، موافق اراده خدا قرار گیرد یا دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و فرمان ایشان، مخالف با اوامر الهی باشد؟
با جستجو و بررسی در کتب روایی و تاریخی اهل سنت، چنین واقعه‌ی اسف‌باری گزارش شده است. نمونه‌ای از منابع روایی اهل سنت که اجتهاد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اشتباه دانسته و اجتهاد عمر بن خطاب را صحیح پنداشته، به این شرح است.
عبدالله بن اُبی، منافق سرشناس در مدینه و از دشمنان قسم خورده‌ی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، در بیماری منجر به مرگ خود برای ایشان پیامی فرستاد و از حضرت درخواست ملاقات کرد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، به بالین او حاضر شدند و با او هم کلام گشتند.
ابن حجر عسقلانی می‌نویسد: «عبدالله بن ابی [برای درخواست ملاقات] شخصی را نزد رسول خدا فرستاد، هنگامیکه رسول خدا بر او وارد شدند به او فرمودند: محبت یهود تو را نابود کرد. به پیامبر عرض کرد، من نزد شما فرستادم تا برای من طلب استغفار کنی نه آن‌که نزد من بیایی و مرا توبیخ و سرزنش کنی. سپس از رسول خدا پیراهنشان را تقاضا کرد تا آن‌که کفن خود قرار دهد. پس پیامبر درخواست او را اجابت کردند.»[1]
اما آنچه مهم است، نماز خواندن پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر جنازه عبدالله بن أبی و ممانعت کردن عمر بن خطاب از این عمل حضرت است. در اینجا باید گفت علمای اهل سنت در منابع معتبر خود ذکر می‌کنند که نماز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بر جنازه عبدالله بن أبی، امری اجتهادی از جانب رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) بوده که اشتباهی فاحش و بزرگ تلقی می‌شود. در حالی‌که عمر بن خطاب با آن‌که رسول نبوده، ولی با ممانعت‌های خود در مقابل پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و اجتهاد صحیحش، امر الهی و تأیید خداوند متعال را به جانب خود متوجه می‌کند.

بخاری، محدث مشهور اهل سنت، در این باره می‌نویسد: «هنگامیکه عبدالله بن أبی فوت کرد، فرزند او نزد رسول خدا آمد و از پیامبر درخواست کرد تا پیراهن خود را برای تکفین پدرش به او بدهند و پیامبر به او پیراهن خود را اهدا کردند. سپس از رسول خدا خواست تا بر جنازه پدرش نماز بخوانند. در این هنگام پیامبر آماده نماز میت بر جنازه عبدالله بن أبی شدند. عمر بن خطاب هنگامیکه از تصمیم پیامبر آگاه شد، از جای خود بلند شد و لباس پیامبر را گرفت و به ایشان عرض کرد، یا رسول الله! آیا می‌خواهید بر جنازه او نماز اقامه کنید؟ در حالی‌که خداوند شما را از انجام این امر نهی کرده است؟ رسول خدا به او فرمودند: خداوند من را بر این امر مخیر کرده است و اختیار داده است و آیه «اسْتَغْفِرْ لَهُمْ أَوْ لاَ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ، إِنْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ سَبْعِينَ مَرَّةً.[توبه/80] چه برای آنها استغفار کنی، و چه نکنی، (حتّی) اگر هفتاد بار برای آنها استغفار کنی، هرگز خدا آنها را نمی‌آمرزد! چرا که خدا و پیامبرش را انکار کردند؛ و خداوند جمعیّت فاسقان را هدایت نمی‌کند!» را قرائت کردند و فرمودند من بیشتر از هفتاد مرتبه برای او طلب استغفار می‌کنم [مثلا هفتاد و دو مرتبه] تا خدا او را بیامرزد. عمر بن خطاب به رسول خدا عرض کرد، ولی عبدالله بن أبی منافق است. هنگامیکه رسول خدا بر جنازه عبدالله بن ابی نماز خواندند خطاب به رسول خدا آیه نازل شد. «وَلاَ تُصَلِّ عَلَى أَحَدٍ مِنْهُمْ مَاتَ أَبَدًا، وَلاَ تَقُمْ عَلَى قَبْرِهِ.[توبه/ 84] و هرگز به جنازه هیچ کدام از آنان نماز مخوان و در کنار قبرش [برای دعا و طلب آمرزش] نایست؛ زیرا آنان به خدا و پیامبرش کافر شدند و در حالیکه فاسق بودند، از دنیا رفتند.)»[2]
بخاری با ذکر این حدیث، قصد دارد که اثبات کند، خدای رحمان با نظر رسول خود مخالف بوده و با نظر و اجتهاد و یا توصیه عمر بن خطاب موافق بوده است؛ یعنی در حقیقت نهی خداوند به خاطر نهی عمر بوده است و خداوند به خاطر اجتهاد عمر، تصمیم بر صدور آیه تحریم نماز بر جنازه منافقین گرفته است. در حالیکه اجتهاد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مورد پسند الله متعال قرار نگرفته است.
حال یک سؤال مهم از اهل سنت این است که اگر مابین مسلمین اختلافی صورت بگیرد و با فرض این‌که هر دو مجتهد هستند برای رفع این مشکل باید چه کنند؟ قطعاً پاسخ آن است که به کتاب خدا و سنت باید رجوع شود و همچنین آیا فصل الخطاب بودن کلام پیامبر توصیه قرآن کریم نبوده است؟
خداوند در قرآن، در این باره می‌فرماید: «يَاأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنَازَعْتُمْ فِي شَيْءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَالرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ ذَلِكَ خَيْرٌ وَأَحْسَنُ تَأْوِيلًا.[نساء/59] ای اهل ایمان! از خدا اطاعت کنید و [نیز] از پیامبر و صاحبان امر خودتان [که امامان از اهل بیتند و مانند پیامبر دارای مقام عصمت هستند] اطاعت کنید و اگر درباره چیزی [از احکام و امور مادی و معنوی و حکومت و جانشینی پس از پیامبر] نزاع داشتید، آن را [برای فیصله یافتنش] اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید، به خدا و پیامبر ارجاع دهید؛ این [ارجاع دادن] برای شما بهتر و از نظر عاقبت، نیکوتر است.»
هر چند روایت مذکور در صحیح بخاری، با آیات قرآن هیچ سنخیتی ندارد و کذب آن مشخص است، اما باید گفت، چگونه عمر بن خطاب به خود اجازه داده است که در تنازع با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌واله) قرار گیرد؟ اگر هنگام تنازع بین مسلمانان، وظیفه آنان از جانب خداوند، رجوع به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شمره می‌شود؛ چگونه ممکن است در تنازع بین پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و عمر، خداوند جانب عمر بن خطاب را بگیرد؟!
آیا اجتهاد عمر بن خطاب، اجتهاد مقابل نص نبوده است؟ هر چند بخاری با توهم خود که ریشه در اخبار یهود دارد، این روایت را جعل کرده و قصدش فضیلت‌تراشی برای عمر بن خطاب بوده، ولی جالب‌تر آن است که علمای اهل سنت معتقد هستند، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عمر فرموده‌اند تو مرا در انجام اموری که اشتباه می‌کنم، راهنمایی کن.[3]
باید برای آن اسلامی که پیامبرش از افراد جامعه، پایین‌تر است افسوس خورد و گریه کرد. فاجعه بارتر آن است که این ادعای باطل، یعنی نهی عمر بن خطاب برای خواندن نماز میت و ممانعت از حضور رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را از قبیل الهام الهی بر قلب عمر بن خطاب معرفی می‌کنند. ابن حجر با ادعایی عجیب قائل است که عمر از نهی خاص خداوند متعال آگاه بوده در حالی‌که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان پیامبر از آن اطلاعی نداشته‌اند. او می‌نویسد: «پس گمان می‌رود به آن‌که عمر از نهی خاص خداوند بر این امر اطلاع داشته است. همان‌طور که قرطبی می‌گوید، به دلیل آن‌که این امر [یعنی نهی از خواندن نماز میت] از جانب خدا بر عمر نازل شده است و از قبیل انواع الهام بوده است!»[4]
سؤال دیگری که پیش می‌آید این است که اگر عمر بن خطاب توانایی علمیش از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر بوده و به او قبل از رسول خدا الهام می‌شده است و خداوند طبق اجتهاد او آیه نازل کرده، چرا از ابتدا او را به عنوان رسول الهی خود انتخاب نکرده است؟! و چرا با این همه افتخارات فراوان، از قبیل آن‌چه که بیان شد، او قبل از رسالت نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، به عقیده اهل سنت بت پرست بوده است؟!

پی‌نوشت:
[1]. ابن حجرعسقلانی، فتح الباری، دار المعرفة - بيروت، 1379، ج8، ص334؛ «عَنْ قَتَادَةَ قَالَ ... يُكَفَّنَ فِيهِ فَأَجَابَهُ.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. بخاری، صحيح بخاری، دار طوق النجاة، ج6، ص67؛ «عَنِ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا، قَالَ: لَمَّا تُوُفِّيَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أُبَيٍّ، جَاءَ ابْنُهُ عَبْدُ اللَّهِ ... وَسَأَزِيدُهُ عَلَى السَّبْعِينَ ...» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. ابن حجرعسقلانی، فتح الباری، دار المعرفة - بيروت، 1379، ج8، ص335؛ «قال الزين بن المنير وإنما قال ذلك عمر حرصا على النبی صلى الله عليه وسلم ومشورة لا إلزاما و له عوائد بذلك...» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[4]. فتح الباری، ج8، ص334؛ «فزعم أن عمر اطلع ... فيكون من قبيل الالهام» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

محمدجواد مهریار

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.