اهانتهای جسورانه بعضی از اصحاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نقل صحیحین

  • 1400/08/19 - 06:54
با بررسی روایات موجود منابع معتبر اهل سنت، اقرارهایی دیده می‌شود که بی‌ادبی و جسارت عامدانه از آن فهمیده می‌شود. بعضی از علما و محدثین اهل سنت بر این باورند که علم و آگاهی عده‌ای از صحابه، از رسول خدا بیشتر بوده است. این روایات با روح معنای رسالت و با ظاهر و باطن آیات قرآن در تضاد کامل است.
توهین‌های جسورانه بعضی از اصحاب به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به نقل از صحیحین

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از اهانتها نسبت به پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و خرافاتی که در کتب معتبر اهل سنت وجود دارد، اعتقاد به آگاهی و علم بیشتر بعضی از اصحاب، نسبت به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است. نمونه‌های فراوانی از این‌گونه توهمات در کتب معتبر حدیثی اهل سنت بیان شده است.
به عنوان مثال، مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود که اعتبار خاصی نزد علمای اهل سنت دارد، به قصد فضیلت‌تراشی برای عمر بن خطاب، جعلیاتی را وضع کرده است که تناقض فراوانی با آیات قرآن کریم دارد.

مسلم در کتاب خود می‌نویسد: «ابوهریره نقل می‌کند که پیامبر در حالیکه یک جفت کفش خود را به من دادند، فرمودند: ای ابوهریره! از جای خود بلند شو با این کفش‌ها از نزد من خارج شو و هر کسی را که در پشت این دیوار دیدی که با قلبی مطمئن به یگانگی خداوند شهادتین می‌گوید، به او بشارت بهشت بده. در این هنگام اولین کسی را که دیدم، عمر بن خطاب بود. از من پرسید: ای ابوهریره داستان این دو لنگه کفش چیست؟ من به او پاسخ دادم این دو لنگه کفش از برای رسول خدا است. من را با این دو لنگه کفش فرستاده است تا هر کسی را دیدم که با ایمان قلبی مشغول به شهادتین است، بشارت به بهشت دهم. عمر بن خطاب با دست خود محکم به سینه من کوبید و من به زمین افتادم. او به من گفت: ای ابوهریره بازگرد. من در حالیکه گریان بودم و پشتم درد شدید داشت، نزد رسول خدا بازگشتم. پیامبر به من فرمود: ای ابوهریره! چرا گریان هستی؟ عرض کردم عمر را در راه دیدم و او را از دستور شما آگاه کردم. او مرا کتک زد و گفت بازگردم. پیامبر به عمر فرمودند: چرا ابوهریره را کتک زدی؟ عمر گفت: ای رسول خدا! آیا شما ابوهریره را با این کفش‌ها فرستاده‌اید تا بشارت به بهشت دهد؟ پیامبر فرمودند: بله! عمر گفت: ای رسول خدا! این کار را انجام ندهید. من از آن هراس دارم که مردم با شنیدن این جملات [یعنی با اقرار به شهادت به یگانگی خدا] دیگر اعمال واجب عبادی خود را انجام ندهند، پس این کار را رها کنید، در این هنگام پیامبر فرمودند، رها کنید.»[1]
مسلم با ذکر این روایت جعلی، چند هدف را دنبال می‌کرد؛ اول آن‌که قصد فضیلت‌تراشی برای خلیفه دوم اهل سنت را دارد. زیرا اگر یک پژوهشگر با انصاف، تمام کتب تاریخی و حدیثی معتبر اهل سنت را بررسی کند، به یک پیروزی در میدان نبرد برای عمر بن خطاب نمی‌رسد و یا آن‌که حتی یک مساله فقهی را که خلیفه اهل سنت توانسته باشد به تنهایی پاسخ دهد، پیدا نمی‌کند. حال با این توضیحات، مشخص می‌شود که مسلم به دنبال فضیلت تراشی می‌گردد.

اگر خواننده این روایت با انصاف به واقعه مذکور نگاه کند، متوجه می‌شود که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از نظر اهل سنت، اعمال نسنجیده‌ای انجام می‌دهد که سبب ایراد از جانب دیگران خواهد شد؛ مثلاً در این روایت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان نشانه به ابوهریره کفش‌های خود را می‌دهند. مسلم نیشابوری با توهین به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، مدعی فهم خلیفه می‌شود. او در این روایت تذکر جدی عمر به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را متذکر می‌شود و می‌گوید: «بشارت به بهشت، سبب ضعف مسلمانان در انجام واجباتشان می‌شود.» در حالیکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عنوان هادی و مبشر و رهبر جامعه اسلامی از این مطلب آگاهی ندارند، ولی عمر بن خطاب که به دست رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مسلمان، و با پروردگار عالم آشنا شده است، از آن ایراد آگاه است.
بخاری محدث مشهور که صحیح او از نظر علمای اهل سنت تالی‌تلو قرآن است، با فضیلت تراشی‌های عجیب برای عمر بن خطاب، از جرأت او پرده بر می‌دارد. بخاری با ذکر اتفاقاتی که در واقعه تدفین جنازه عبدالله بن ابی به وقوع پیوست، بعد از ذکر نهی و ممانعت عمر از اقامه نماز میت بر جنازه عبدالله بن ابی که قرار بود توسط رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) انجام شود، در انتهای روایت به نقل از عمر می‌نویسد: «سپس از جسارت خود در برابر رسول خدا شگفت زده شدم.»[2]
جالب آنجاست، حتی بخاری با بیان بعضی از افعال بی‌ادبانه‌ای که انجام شده، به جزئیات آن نیز اشاره می‌کند. او در توضیح نحوه‌ی ممانعت عمر بن خطاب، به کشیدن لباس رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) برای ممانعت ایشان از اقامه نماز اذعان می‌کند و می‌نویسد: «هنگامیکه رسول خدا اراده کرد تا بر جنازه عبدالله ابن ابی نماز بخواند، عمر پیراهن حضرت را کشید.»[3]
با خواندن این روایات در معتبرترین کتب اهل سنت، جسارت‌ و توهین‌های محدثین مکتب سقیفه به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مکشوف می‌گردد. در حقیقت باید گفت، بنا بر نظر بخاری و مسلم، عمر بن خطاب از پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیشتر آگاه بوده است و انگار او رسول الله و فرستاده‌ی خدا بوده است. این در حالی است که قرآن در آیات خود با اشاره به اهمیت جایگاه و مقام رسول خدا، از صدا زدن ایشان با نام مبارکشان نهی می‌کند و ایشان را خاتم الانبیاء معرفی می‌کند و می‌فرماید: «مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا.[احزاب/40] محمّد، پدر هیچیک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هر چیزی داناست.»

پی‌نوشت:
[1]. مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، دار إحياء التراث العربی – بيروت، ج1، ص60؛ «فَقَالَ: «يَا أَبَا هُرَيْرَةَ» وَأَعْطَانِي نَعْلَيْهِ ... «فَخَلِّهِمْ» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[2]. بخاری، صحيح بخاری، دار طوق النجاة، چاپ اول، 1422هـ، ج2، ص97؛ «قَالَ: فَعَجِبْتُ بَعْدُ مِنْ جُرْأَتِي عَلَى رَسُولِ اللَّهِ.» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[3]. صحيح بخاری، ج2، ص76؛ «فَلَمَّا أَرَادَ أَنْ يُصَلِّيَ عَلَيْهِ جَذَبَهُ عُمَرُ» جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

محمدجواد مهریار

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.