تلاش صلاحی برای اثبات عقیده فاسد اجازه در تصوف
پایگاه جامع فرق، ادیان ن و مذاهب_ داشتن اجازه در تصوف امری بسیار مهم و موردتوجه و تأکید همیشگی بزرگان صوفیه است و محمد اسماعیل صلاحی نیز بهمانند بزرگان سلف خود به تشریح این موضوع پرداخت و مهمترین نیاز و اصل برای سالک را داشتن اجازه از ولی زمان دانست. صلاحی در تشریح این موضوع، دراویش این فرقه را به رساله صالحیه ارجاع و استناد داد و گفت: «جناب آقای نورعلیشاه ثانی در رساله شریفه صالحیه در چند موضع به این مهم پرداختند. مثلاً در حقیقت 266 میفرمایند: «منطریات بگفتن: «بابا ما تو را دم دادیم» اگرچه غلط خوانده شود، اثر نماید و بدونان اذن هرقدر تصحیح نماید اثر نبخشد و مار و افعی رام نگردد.» [1]
صلاحی در توضیح این قسمت از رساله صالحیه میگوید: چون منطریات از عباراتی است که با ملکوت سفلی و عالم جن و شیاطین در ارتباط هستند، اخذ میشود برای اینکه حیوانات موزی را رام کنند و در تسخیر خود درآورند. در ملکوت سفلی این اجازه شرط است، اگر این اجازه نباشد ولو آن عبارات منطر را شخصی بخواند اثر نمیکند. همچنین در ملکوت علیا که عالم ملائکه و فرشتگان است و عالم عقل است بدون اجازه، این امر ممکن نیست. چنانچه جناب نورعلیشاه ثانی فرمودند که: هکذا ریاضات و مکاشفه بدون این اذن، بسفل کشاند[2] اگر ریاضات و مکاشفاتی که سالک برایش دست میدهد بدون اذن باشد سر از ملکوت سفلی و عالم جن و شیاطین در میآورد و برای او استدراج است نه تکامل. لذا نماز بدون اجازه، روزه بدون اجازه، ذکر بدون اجازه، در تصوف باطل است و موجب ترقی سالک نمیشود، بلکه باعث استدراج و تنزل سالک میشود.» جناب صلاحی باید بگوید که مگر انجام عباداتی همچون نماز و روزه و ذکر، برای اقطاب صوفیه است که باید به اذن قطب باشد. مگر هدف و نیت از عبادات، قصد قربت و انجام فرایض الهی آنهم به امر الهی نیست. اگر امر الهی بر انجام عبادات و ترک معصیت وارد شده، پس اجازه و امرونهی اقطاب صوفیه در این میان چه مدخلیتی دارد که باعث استدراج یا کمال شود.
صلاحی همچنین در اثبات نیاز به اجازه به یکی دیگر از سخنان نورعلیشاه ثانی در رساله صالحیه اشاره میکند و میگوید که حضرت نورعلیشاه ثانی میگوید: «تأثیر اوراد و اذکار و ادعیه و تعویذات بنَفَس است، خواص ذاتیه را هم مدخل است به هر اندازه به کسی رسید در آن مؤثر است، لهذا تصرف در غیر آن صحیح نیست. معیار صحت و بطلان امورات دینیه الهیه اذن و اجازه است که مایه توسل و وجهه توجه آنست و رسم نبود که بدون اجازه بزرگان خبری را روایت کنند چه جای آنکه دستگیری یا تلقین ذکر و فکر یا امرونهی و فتوی نمایند و نشستن در مناصب الهیه بدون اجازه، شقاوت و اضلال و ضلالت است و سلسله اجازه مشایخ روایت و بعیت و هدایت معنعن و مسلسل است تا حضرت آدم (علیه السلام)». [3]
اما درست است که تأثیر اوراد و اذکار به نَفَس است، ولی نفس خود ذاکر و سالک، نه شخص قطب یا شیخی که این ذکر را به سالک میدهد. کما اینکه خود نورعلیشاه ثانی به تاثیرات ذاتی و اثراتی که هر ذکر چه با اجازه و چه بدون اجازه باشد اعتراف کرده است و میگوید: «خواص ذاتیه را هم مدخل است به هراندازه به کسی رسید در آن مؤثر است» ولی شما اقطاب و مدعیان دروغین برای اینکه سالکان سادهدل را تحت سیطره و مستعمره خود قرار دهید، تأثیر اذکار و عبادات و اعمال آنان را منوط به اجازه خویش کردهاید.
پینوشت:
[1]. گنابادی، ملاعلی(نورعلیشاه ثانی) رساله صالحیه، نشر حقیقت، تهران، 1346، حقیقت 267، ص 161
[2]. همان
[3]. گنابادی، ملاعلی(نورعلیشاه ثانی) رساله صالحیه، نشر حقیقت، تهران، 1346، حقیقت 651، ص 651
افزودن نظر جدید