چگونه با دراویش برخورد کنیم؟

  • 1399/12/14 - 20:35
دغدغه‌ی بسیاری از فعالان مذهبی که خطر فرقه‌ها و به خصوص فرقه‌ی صوفیه را درک کرده و متوجه شده‌اند که ایشان باعث گمراهی مردم معتقد و مؤمن در مسیر عرفان این است که روش برخورد با اعضای این فرقه و یا مقابله با لیدرها و سرتیم‌های ایشان و چگونه باید باشد. این یک مسأله‌ی مهمی است که با هر فردی از آن‌ها چگونه برخورد شود تا ضمن ارائه‌ی یک بحث منطقی، حقیقت نیز برای سایرین روشن شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ دغدغه‌ی بسیاری از فعالان مذهبی و جوانانی که خطر فرقه‌ها و به خصوص فرقه‌ی صوفیه را درک کرده و متوجه شده‌اند که ایشان باعث گمراهی مردم معتقد و مؤمن در مسیر عرفان و سیر و سلوکند، این است که روش برخورد با اعضای این فرقه و یا مقابله با لیدرها و سرتیم‌های ایشان و چگونه باید باشد. این یک مسأله‌ی مهمی است که با هر فردی از آن‌ها چگونه برخورد شود تا ضمن ارائه‌ی یک بحث منطقی، حق و حقیقت نیز برای سایرین روشن شود. قبل از هر چیز باید دانست که حوزه‌ی فعالیت فرقه‌ی صوفیه درون دینی و درون مذهبی است و این آیتم‌ها روش برخورد با ایشان را نسبت به سایر فرق متفاوت ساخته و خطر فعالیت ایشان را پر رنگ می‌سازد. زیرا یک مسلمان به سادگی به دین دیگری نمی‌گرود و یک شیعه‌ی معتقد نیز دست از مذهب حق خود نمی‌کشد؛ اما صوفیان که ادعای تشیّع دارند، راحت‌تر می‌توانند با بزک کردن رفتار خود در غالب مراسم‌ها و کارهای مذهبی و عام المنفعه، مردم معتقد و متدین را نیز به دام طریقت خود اندازند.
شبهه‌افکنی به صورت یک سؤال و یا یک رفتار، از ساده‌ترین اقداماتی است که فرقه‌ها برای جذب افراد به کار می‌گیرند. شبهه مسأله‌ای است که القا می‌شود تا عقاید، افکار و اندیشه‌ی هدف را تغییر داده و باورهای او را تخریب کند. اگر کسی بخواهد که در برابر این شبهات به مبارزه بپردازد باید اقداماتی را انجام دهد.
اولین کار در مقابل یک شبهه که از طرف صوفیه به ذهن فرد القا شده، تبارشناسی شبهه است. مثلاً در شبهه‌ی تجسم صورت مرشد در نماز، باید ریشه‌ی این بدعت را دانست که شروع آن از چه زمانی و توسط چه کسی بوده‌ است. آیا از زمان ملاسلطان گنابادی این بدعت در تصوف ایجاد شده،[۱] یا قبل از او در زمان مشایخ سهروردیه و یا حتی بدانیم این کار در آیین‌های دیگری مانند هندوها بوده و صوفی‌ها از ایشان وام گرفته‌اند.[۲]
دومین اقدام این است که یک پایگاه خوب و قوی در برابر شبهات تصوف بنا شود. باید دانست که تصوف، مدعی عرفان است و بنابراین باید از مباحث عرفانی اطلاعات خوب و دقیقی بدست آورد و کتب عرفانی را به دقت مطالعه نمود تا در صورت برخود، دُر عرفان ناب از خَرمهره‌های تصوف تشخیص داده شود و ایشان به جای عرفان صحیح و حقیقی، با شیّادی و حیله‌گری جنس بدلی عرفان را ارائه نکنند.
سومین قدم در پاسخگویی به شبهه، شناخت شخص یا گروهی است که شبهه را مطرح می‌کنند که به اصطلاح، مخاطب شناسی گفته می‌شود. باید توجه داشت که مخاطب ما از کدام قشر جامعه است؟ آیا از اهل علم و دانش است یا از مردم عادی؟ مشکل او چیست که این شبهه را پذیرفته و طرح می‌کند؟ آیا از لحاظ اقتصادی یا اجتماعی و عاطفی دچار مشکل است یا خیر؟ برخورد خوب و صمیمانه در هر حال بهترین راه برای شروع بحث و احتمالا حل مشکل است.
اگر مخاطب ما از اهل علم است در موضوع تصوف، از فلسفه و عرفان و تاریخ سخن گفته شود. مثلاً می‌توان با توجه به این که اغلب فرقه‌های صوفیه توجه خاصی به موضوع سلسله اقطاب خود دارند، از ایشان خواسته شود تا نام اقطاب خود را بازگو کنند! یا بنابر اظهارات خود متصوفه که شرعی بودن دستگیری و قطبیت را در گرو سند به صورت یداً به ید می‌دانند،[۳] بیان کند که اجازه‌نامه‌ی قطبیت اقطاب صوفیه کجاست؟! برخی افراد مانند مست‌علیشاه که دراویش گنابادی نام او را در سلسلة الاولیاء آورده‌اند، سند قطبیت و اجازه نامه ندارند!
گام بعدی در برابر شبهه‌ای مانند اثبات حقانیت، آوردن مثال نقض است. دراویش مدعی هستند که اقطاب ما صاحب کرامتند، پس ما بر حقیم!
در جواب باید گفت: آیا هر کس کار خارق‌العاده‌ای انجام داد، بر حق هست؟! آیات و روایات بسیاری دلالت بر این دارند که افراد زیادی در تاریخ کارهای خارق‌العاده انجام می‌دادند. اما منشأ اقدام ایشان الهی بوده یا خیر؟!
باید دانست که دسترسی به کارهای خارق‌العاده که متصوفه از آن به نام کرامت یاد می‌کنند از چند راه محدود است. مانند: سحر، تنجیم و رصد ستاره‌ها، جن، هیپنوتیزم، شیطان و ریکی و آینده‌نگری.
سؤال این است که آیا این علوم مختص اولیاءالله است یا همه‌ی افراد می‌توانند آن‌ را فرا گیرند؟! اگر در پاسخ دهد که مخصوص اولیاء خداست؛ دروغ او با یادکردن از سحره‌ی فرعون و غیره بر ملا می‌شود و اگر بگوید همه ‌قدرت بر فراگیری آن دارند، حرف خود را مبنی بر کرامت داشتن بزرگانشان نقض کرده است؛ چون انجام کارهای خارق‌العاده نشانه‌ی رحمانیت شخص و کرامت داشتن او نیست!
اقدام دیگر در برابر شبهه‌انداز فرقه‌ای و صوفیان این است که از قاعده‌ی اشراف استفاده شود. طبیعی است که افراد در برابر کسی که علم بیشتری داشته باشد خاضع و سر به زیرند. نمونه‌ی بازر قاعده‌ی اشراف را می‌توان در جریان امام جواد علیه السلام و یحیی بن اکثم مشاهده کرد که ایشان در یک سوال یحیی را به چندین سوال تبدیل کردند و سپس از او پرسیدند، مقصود تو کدام وجه از این سوالات است؟![۴]

با مطالعه‌ی گسترده در کتب و نوشته‌جات صوفیانه از قرون گذشته مانند کتب اربعه‌ی ایشان (اللمع فی التصوف، رساله‌ی قشیریه، التعرف کلابادی و کشف المحجوب هجویری) می‌توان اطلاعات بسیار خوبی در تاریخ و آداب ایشان بدست آورد که در مناظرات و پاسخ‌گویی به شبهات، ایشان را مغلوب ساخت و دست حیله‌ی آن‌ها را برای همگان رو کرد.

پی‌نوشت:

[1]. ملا سلطان گنابادی، سعادت نامه، نشر حقیقت، تهران، ص 10-12/ ملاسلطان گنابادی می‌نویسد: (اگر صورت مرشد ظاهری را خیال در نظر نداشته باشد، صورت هواهای نفسانی که بت تراشی نفس‌اند،هیچ وقت از نظر اونرود).
[2]. محمدبن سلیمان تنکابنی، قصص العلماء، نشرعلمی فرهنگی، تهران 1386، ص 55 / پس از تفحص زیاد، به استناد مدارک مستند و تحقیقات محققانه، ریشه‌ی آن را در آداب بومی هندیان یافته، که صوفیان چشتیه جهت تقویت رابطه مرید با مراد از جمله آداب قرار دادند. لکن رواج آن در بین مسلک‌هائی نظیر صوفیه ایران و شیخیه یا بهائیه از زمانی است که احمد احسائی رساله‌ای در این زمینه تدوین کرد و در آن متذکر شد «باید در ایاک نعبد حضرت امیرالمؤمنین را قصد کند. زیرا که خداوند مجهول الکنه است و آن چه در ذهن آید، مخلوق ذهن است. پس باید وجه او را اراده نمود که امیرالمؤمنین - علیه السلام - باشد.»
[3]. محمدحسن بیچاره، نامه‌های صالح، نشر حقیقت، تهران، ص 189
[4]. شیخ مفید، الاختصاص، تصحیح و تعلیق: على اکبر الغفّارى، تهران1388 ص 99

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.