عاشورا در نگاه برخی از نویسندگان معاصر اهل سنت
حادثه عاشورا را از زوایای مختلف میتوان نگریست، یک زاویه دید میتواند توسط شاعران در اشعارشان بروز کند، و گاه علما و بزرگان دین در کتب و تألیفاتشان از آن سخن به میان میآورند و گاه میتوان به صورت طراحی و نقاشی ترسیم شود و گاه میتوان توسط محققین و نویسندگان به نقد و بررسی و تحلیل قرار گیرد. در این میان آنچه حائز اهمیت است این است که نویسندگان و محققین معاصر، بهویژه بزرگان اهل سنت، آن را به رشته تحریر درآورند و نبوغ فکری و تراوشات ذهنی آنان در این زمینه آشکار گردد که چگونه عاشورا ذهنهای بیدار را به حرکت درمیآورد و دربارهی آن سخن گفته میشود.
مثلاً اقبال لاهوری نویسنده و اندیشمند شهیر پاکستانی در اشعار خود علاوه بر تمایل او به خاندان پیامبر اکرم، یادکردهایی از نهضت عاشورای حسینی دارد که به صورت شعر اینگونه میسراید:
آن شنیدستی که هنگام نبرد عشق با عقل هوس پرور چه کرد
آن امان عاشقان پور بتول سرو آزادی زبستان رسول
اله اله بای بسم اله پدر معنی ذبح عظیم آمد پسر[1]
و در جای دیگر از اشعارش میسراید:
چون خلافت رسته از قرآن گسیخت حرّیت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر جلوهی خیر الامم چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت قطع استبداد کرد موج خون او چمن ایجاد کرد[2]
و عمر ابوالنصر نویسنده چیرهدست سوری تبار که صاحب تألیفات مختلف است از جمله کتابی به نام «سیدالشهداء واقعه عاشورا» دارد که در آن اینگونه مینویسد که: «قیام حسین بن علی (علیهماالسلام) و مخالفت او با نظامات آن روز، از اموری نبوده که بدون مقدمه پدید آمده باشد، بلکه مقدمات فراوانی در بهوجود آمدن نهضت عاشورا نقش داشته است...[3] و نیز مینویسد: «... معاویه با بیعت گرفتن از مردم برای پسرش یزید، علاوه بر اینکه با اصول اسلام منافات داشت از مصیبتهای بزرگی است که او بر عالم اسلام وارد کرد و این جوان بیلیاقت را به مقام رساند که در برابر امام قائم و خلیفه حقیقی مسلمین بایستد...»[4]
او همچنین مینویسد: «... حسین بن علی (علیهماالسلام) از کسانی نبود که خلافت را برای جاه و مقام بخواهد، بلکه آن وجود مقدس فقط در مقابل خواست مسلمین و اصرار آنها موافقت کرد تا احیا کنندهی دین جدّش باشد، از طرفی یزید بن معاویه هم هیچگاه صلاحیت خلافت را نداشته است...»[5]
و محمود عقاد، نویسندهی توانمند مصری که تألیفات فراوانی دارد در یکی از کتابهایش به نام «حسین ابوالشهداء» مینویسد که: «در تاریخ اسلام از دو گروه بسیار یاد میشود. اما هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند، بنیهاشم و بنیامیه که هر دو در اصل و نسب به عبدمناف و سپس به قریش میرسند. اما هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند. بنیهاشم نماد فضایل و ارزشهای معنوی و بنیامیه نماد سمبل مفاسد و نفع طلبی و جاه و مقام است.»[6]
همچنین مینویسد: «حسین بن علی (علیهماالسلام) نمونهی بهترین فضایل و ویژگیهای هاشمی بود، در صورتیکه یزید بن معاویه، نماد بسیاری از عیوب و مفاسد طایفه قریش بود.»[7] و در بخشی از همین کتاب، قیام عاشورا را اینگونه بیان میکند: «... جلّادان واقعه عاشورا، متمردین بزرگی بودند که مطیع هوی و هوس نفسانی و حقد و کینه بودند. در برابر اینها، گروهی از انسانهای پاک قرار داشتند که تمام دنیا را در راه خدا رها ساخته... نماد توحید و آمال توحیدی بودند. بنابراین جنگ عاشورا را بایستی جنگ میان جلّادها و شهیدان نامید.»[8]
پینوشت:
[1]. دیوان اشعار، اقبال لاهوری، موسسه فرهنگی پر تهران شهر، تهران، ایران، ص103.
[2]. همان، ص74.
[3]. سیدالشهداء...، عمر ابوالنصر، نشر اردیبهشت، تهران، ایران، ص37.
[4]. همان، ص42.
[5]. همان، ص47.
[6]. حسین ابوالشهداء، محمود عقاد مصری، منشورات شریف رضی، قم، ایران، ص28.
[7]. همان، ص51.
[8]. همان، ص76.
افزودن نظر جدید