تقیه نزد اهل سنت و جماعت

  • 1397/02/15 - 17:08
تقیه از ضروریات مذهب شیعه است که در قرآن و روایات آمده است، هر چند بین مذاهب اسلامی مورد اختلاف است و برخی این عمل را نوعی دورویی و نفاق و دروغ می‌پندارند و می‌گویند با وجود این تقیه نمی‌توان به گفتار و سخنان شیعه اعتماد کرد و درباره‌ی آن تصمیم صحیحی گرفت، لذا آنها با این کار از زیر بار حقیقت شانه خالی می‌کنند‌.

خلاصه مطلب
موضوع تقیه یکی از ضروریات دین اسلام است که هم در قرآن و هم در روایات از پیامبر و امامان معصوم (علیهم‌السلام) وارد شده است و اینان به همگان دستور به اجرای آن داده‌اند تا به وسیله آن محفوظ و ایمن باشند. هر چند بین مذاهب اسلامی مورد اختلاف واقع شده و برخی این عمل را نوعی دو رویی و نفاق و دروغ می‌پندارند از جمله از اشکالات اهل سنت به تشیع همین روش است، چرا که اهل سنت می‌گویند که با وجود این تقیه نمی‌توان به گفتار و سخنان شیعه اعتماد کرد به خاطر این‌که به درستی نمی‌توان فهمید که نظرشان چیست و درباره‌ی آن تصمیم صحیحی گرفت، لذا آن‌ها با این کار از زیر بار حقیقت شانه خالی می‌کنند‌.

متن مقاله
از اشکالات مهمی که مخالفین شیعه به مذهب تشیع وارد می‌کنند، بحث تقیه است. اهل سنت معتقدند که با وجود تقیه نمی‌توان به سخن شیعیان امامیه اعتماد کرد، چرا که امکان دارد آن سخن را شیعیان از روی تقیه گفته باشند تا از زیر بار حقیقت طفره بروند و این در حالی است که تقیه یکی از معارف اسلامی برای همه‌ی مسلمانان است و از اختصاصات مذهب شیعه نیست، یعنی مذهب اهل سنت هم در مواردی باید از این کلمه «تقیه» استفاده کنند و آن موارد مختلفی است مانند جایی که حاکم ستمگر بخواهد از او به زور بیعت بگیرد و یا شغلی را که نیازمند ولایت شرعی است را به او واگذار کند، او از روی تقیه می‌تواند آن را بپذیرد.
لذا اگر نگاهی گذرا به کتب تفسیری و روایی اهل سنت داشته باشیم، خواهیم دید که این قضیه را به خاطر مصالحی جایز می‌دانند. مثلاً فخر رازی از بزرگان اهل سنت در کتاب تفسیر خود ذیل آیه شریفه قرآن از سوره آل عمران که خداوند می‌فرماید: «لایَتَّخِذِ المُؤمِنونَ الكفِرینَ اَولِیاءَ مِن دونِ المُؤمِنِینَ ومَن یَفعَل ذلِكَ فَلَیسَ مِنَ اللهِ فی شى ءٍ اِلاّاَن تَتَّقوا مِنهُم تُقةً...[آل عمران/28] اهل ایمان کافران را نباید برای خود دوست انتخاب کنند و اگر کسی چنین کند پیش خدا هیچ ارزشی ندارد، و از شرّ آنها بترسید، تقیّه کنید و خدا شما را از خود برحذر می‌دارد و بازگشت همه‌ی شما به‌سوی اوست.» می‌نویسد: حکم چهارم، ظاهر آیه این است که تقیّه در برابر کافرانی که غالب باشند، جایز است، جز این‌که مذهب شافعی بر این عقیده است که اگر حالت در میان مسلمانان مانند حالت میان مسلمانان و مشرکان گردد، تقیّه برای دفاع از جان جایز می‌شود.[1] او در ادامه می‌نویسد: برای تقیّه دو قول وجود دارد، اول: عدم جواز تقیّه پس از شکست مشرکان و غلبه مسلمانان؛ دوم: از عوف از حسن بصری روایت کرده که گفت: تقیّه برای مومنان تا روز رستاخیز جایز است، و این قول اولویت دارد، زیرا دفع زیان از جان به میزان امکان جایز است.[2]
و از طرف دیگر در منابع اهل سنت هم عباراتی از این قبیل بیان شده است، مثلاً ابوبکر باقلانی در مقام توجیه سخن خلیفه اول که در آغاز خلافت خود به مردم گفته بود: «ولیّتکم و لست بخیرکم.[3] من سرپرست شما شدم در حالی‌که بهتر از شما نیستم.» گفته است، ابوبکر آن سخن را از روی تقیّه و به خاطر چیزی که آن را گمان می‌کرده گفته است.[4] از این سخن عالم بزرگ اهل سنت این معنا و برداشت می‌شود که تقیّه مشروعیت دینی و اسلامی نزد اهل سنت داشته و باقلانی برای توجیه سخن ابوبکر به آن تمسک و استناد کرده است، و یا در جای دیگر از وقایع صدر اسلام می‌گوید: معاویه شایستگی برای خلافت نداشت. آن‌گاه که با داستان بیعت ابن عمر با معاویه در منطقه – رمله یا دومه الجندل- مواجه شد، با حربه تقیّه به توجیه آن پرداخته و گفته است که: اگر این درست باشد، او تنها به‌عنوان تقیّه و ترس از جان خود بیعت کرده بود.[5]
این توجیه صحیح است، چرا که تا زمانی که معاویه بر تمام کشورهای اسلامی تسلط پیدا نکرده بود، عبدالله بن عمر تحت هیچ شرایطی روی خوش به او نشان نمی‌داد و این بیعت ابن عمر با معاویه پس از تسلط معاویه بر بلاد مسلمین بود که شرعاً هم برای حفظ جان و از روی ترس جایز می‌بود، یا نوشته شده که برخی از سلفیون از ترس مخالفان سنّی مذهب خود، عقاید خود را پنهان نگاه می‌داشتند.[6]
در نتیجه با توجه به مشروعیت تقیّه در دین اسلام و حتی قبل از آن و در دهه‌های بعدی اسلام در میان صحابه و تابعین، وجود تقیّه جایز بوده و به آن عمل می‌کردند. حال سؤالی که مطرح است این است که این صریح آیات قرآن و روایات فریقین است، پس چرا اهل سنت شیعیان را به دلیل اعتقاد به این دستور دینی نکوهش می‌کنند؟ والله العالم

پی‌نوشت:

[1]. تفسیر کبیر، فخر رازی، دار الکتب العلمیه، بیروت، لبنان، (1411ق)، ج8 ص12.
[2]. همان، ج8 ص12.
[3]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دار الاضواء، بیروت، لبنان، ج1 ص169.
[4]. مناقب الائمه الاربعه، ابوبکر باقلانی، دار المنتخب العربی، بیروت، لبنان، (1422ق)، ص322-323.
[5]. همان، ص190-184.
[6]. الانحراف العقیدیه و العلمیه...، زهرانی، دار طیبه، مکه مکرمه، عربستان، (1418ق)، ج1 ص68.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.