حلول خداوند در حسینعلی نوری!
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در پیام تصویری که در کانالهای وابسته به تشکیلات بهائیت به انتشار درآمد؛ مبلّغ بهائی در پاسخ به تناقض خاتمیت پیامبر اسلام با ادعای پیامبری حسینعلی نوری، پا را از ادعای پیامبری وی فراتر نهاده و از حسینعلی نوری به ظهور خداوند تعبیر نمود؛ همچنان که میخوانیم: «حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) آخرین منذر و آخرین خبرآور راجع به روز ظهور خدا بودند (!!!) و حضرت بهاءالله ظهور خدا بودند در هیکل بشری، آنچنان که خدا در شجرهی طور بر حضرت موسی (علیه السلام) ظاهر شد! انبیاء قبل خبرآور بودند و حضرت بهاءالله "عین خبر" و "نبأ عظیم"... پس حضرت محمّد (صلّی الله علیه و آله) (العیاذ بالله) جارچی قبل از ظهور سلطان بودند. حال که سلطان یعنی حضرت بهاءالله ظاهر شدهاند، آیا میتوان نزد سلطان رفته و گفت ما انتظار آمدن جارچی دیگر داشتیم، تو که هستی؟!».[1]
اما در پاسخ به این گزافه گوییهای مبلّغان بهائیت میگوییم:
اولاً: تشبیه تکلم خداوند با حضرت موسی (علیه السلام) به ظهور خدا در کالبد حسینعلی نوری (فرزند میرزاعباس)، کاملاً خطا و قیاس باطلی است. چرا که نحوهی تکلم خداوند با حضرت موسی (علیه السلام)، به وسیلهی ایجاد صدا در میان درخت بود، نه اینکه خداوند در درخت تجلی کند: «فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِي مِن شَاطِئِ الْوَادِي الْأَيْمَنِ فِي الْبُقْعَةِ الْمُبَارَكَةِ مِنَ الشَّجَرَةِ أَن يَا مُوسَى إِنِّي أَنَا اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ [قصص/30]؛ هنگامی که به سراغ آتش آمد، از کرانه راست درّه، در آن سرزمین پر برکت، از میان یک درخت ندا داده شد که: ای موسی! منم خداوند، پروردگار جهانیان». لذا این نوع از ارتباط، یکی از راههای انزال وحی است که در قرآن به آن اشاره شده است.[2]
این در حالیست که مبلّغان بهائی ادعا دارند ذات خدای تعالی در قالب یک فرد محدود ظاهر شده است! ادعای بیدلیلی که عقل و شرع بر بطلانش گواهی میدهند. همچنان که در قرآن میخوانیم: «وَلَمَّا جَاءَ مُوسَىٰ لِمِيقَاتِنَا وَكَلَّمَهُ رَبُّهُ قَالَ رَبِّ أَرِنِي أَنْظُرْ إِلَيْكَ ۚ قَالَ لَنْ تَرَانِي... [اعراف/143]؛ و هنگامی که موسی به میعادگاه ما آمد، و پروردگارش با او سخن گفت، عرض کرد: پروردگارا! خودت را به من نشان ده، تا تو را ببینم! خداوند فرمود: هرگز مرا نخواهی دید! ولی به کوه بنگر، اگر در جای خود ثابت ماند، مرا خواهی دید! اما هنگامی که پروردگارش بر کوه جلوه کرد، آن را همسان خاک قرار داد؛ و موسی مدهوش به زمین افتاد. چون به هوش آمد، عرض کرد: خداوندا! منزهی تو (از اینکه با چشم تو را ببینم)! من به سوی تو بازگشتم! و من نخستین مؤمنانم!» و یا آنجا که میخوانیم: «لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ [انعام/103]؛ او را هیچ چشمی درک ننماید و او همه بینندگان را مشاهده میکند و او لطیف و نامرئی و (به همه چیز خلق) آگاه است». بنابراین ادعای تجلّی ذات خدای تعالی در بشری محدود، ادعایست که هرچه بیشتر، بطلان اساس بهائیت را بر همگان آشکار میسازد.
ثانیاً: حلول به معناى قيام موجودى به موجود ديگر در اصل وجود (همانند قيام اثر به مؤثر) براى ذات پروردگار محال است؛ چون مستلزم آن است كه ذات حق تعالی، معلول شيئى ديگر باشد (یعنی ذات پرودرگار معلول و محدود بشری قرار گیرد) و حال آنكه واجب الوجود، مؤثر حقیقی است و نه متأثر و نه معلول. لذاست که شیعیان معتقدند چنین پنداری از اساس محال است و امکان وقوع ندارد.[3]
ثالثاً: در حالی این گفتار مبلّغان بهائی، در راستای توجیه ادعای خدایی از جانب حسینعلی نوری میباشد [4] که خدای تعالی صراحتاً بروز چنین ادعایی را از جانب فرستادگان خود نفی کرده است: «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ [آلعمران/79]؛ برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: غیر از خدا، مرا پرستش کنید».
رابعاً: بهائیان چگونه میتوانند خود را محتاج درگاه خدایی بدانند که حتی قدرت رهایی خود را از زندان نداشته و خود را خدای زندانی بیچاره خطاب میکرده است: «یا أیّها الناظر إلی شَطری و المُتوجه إلی وَجهِی و مُنادی بإسمی أن إستَمع النِداء مِن اُفق البَلاء إنَّهُ لا إلهَ إلّا أنا الغَریبُ المَظلوم [5]؛ ای کسی که به سوی من نگاه میکنی و صدای من را میشنوی، بشنو آوای مرا از کرانهی مصیبت که قطعاً خدایی جز من غریب و مظلوم نیست». و یا آنجا که گفته است: «لا إلهَ إلّا أنا مَسجُون الفَرید [6]؛ خدایی جز من زندانی تنها نیست».
آری؛ گوسفندان حسینعلی نوری [7] باید بدانند که تمام پیامبران الهی با هدف گسترش کلمهی توحید و شعار شرکزدایی و نه ترویج آن، آمدهاند. لذا تکلیف امثال پیشوای بهائیت، در قرآن کریم اینگونه مشخص شده است: «وَ مَنْ يَقُلْ مِنْهُمْ إِنِّي إِلهٌ مِنْ دُونِهِ فَذلِکَ نَجْزيهِ جَهَنَّمَ کَذلِکَ نَجْزِي الظَّالِمينَ [انبیاء/29]؛ و هرکس از آنها بگوید: من جز خدا، معبودی دیگرم، کیفر او را جهنم میدهیم! و ستمگران را اینگونه کیفر خواهیم داد». اما در پایان بد نیست که بهائیان کمی با خود بیاندیشند که به راستی چه تفاوتی میان اعتقادات این فرقه با بتپرستی وجود دارد؟!
«وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ آلِهَةً لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ وَلَا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ ضَرًّا وَلَا نَفْعًا وَلَا يَمْلِكُونَ مَوْتًا وَلَا حَيَاةً وَلَا نُشُورًا [فرقان/3]؛ آنان غیر از خداوند معبودانی برای خود برگزیدند؛ معبودانی که چیزی را نمیآفرینند، بلکه خودشان مخلوقند، و مالک زیان و سود خویش نیستند، و نه مالک مرگ و حیات و رستاخیز خویشند».
پینوشت:
[1]. به نقل از کانالهای تلگرامی وابسته به تشکیلات بهائیت.
[2]. «وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْيًا أَوْ مِنْ وَرَاءِ حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولًا... [شوری/51]؛ و شایسته هیچ انسانی نیست که خدا با او سخن گوید، مگر از راه وحی یا از پشت حجاب، یا رسولی میفرستد».
[3]. دانشنامهی جهان اسلام، بنیاد دائرهًْ المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «حلول و اتحاد»، شماره 6472.
[4]. همچنان که به نقل از حسینعلی نوری میخوانیم: «کُلُّ الاُلُوهِ مِن رَشحِ أمرِی تَأَلَّهَت و کُلُّ الرُّبُوبِ مِن طَفحِ حُکمِی تَرَبَّت [1]؛ همهی معبودها از تراوش امر من معبود شدهاند و تمام پروردگاران، از سرریز حکم من به مقام ربوبیت رسیدهاند»: عباس افندی، مکاتیب، نسخهی الکترونیکی، ج 2، ص 255.
[5]. حسینعلی نوری، آیات الهی (شیطانی)، لانگنهاین آلمان: لجنهی ملّی نشر آثار امری، 1996 م، ج 2، ص 34.
[6]. حسینعلی نوری، مبین، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 120 بدیع، ص 229.
[7]. «اَغنام الله» به معنی گوسفندان خدا، لقبی است که پیشوایان بهائی، پیروان خود را به وسیلهی آن نامگذاری کردهاند.
افزودن نظر جدید