تجلی؛ توجیه ادعای خدایی بهاء!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مدعی پیامبری بهائیت، در موارد بسیاری ادعای خدایی و حتی خداآفرینی داشته است.[1] از اینرو مبلّغان بهائی برای توجیه این انحرافات پیامبرخواندهی خود، تجلّی را بهترین راه برای توجیه انحرافات او یافتند؛ همچنان که میخوانیم: «میتوانیم بگوییم در جمله "لا إله إلا أنا" مقصود از ضمیر، مظاهر مقدسه هستند که به این خطاب تکلم میفرمایند؛ زیرا حقیقت مظاهر الهی، حقیقت واحده است و لهذا میگوید: "لا إله إلا أنا". روح أعظم، قوه تجلّی به جمیع صور را داراست؛ از این جهت ما میتوانیم بگوییم که مظهر ذات خدا عبارت از خداست و مشاهده مظهر خدا، مشاهده نفس خداست».[2]
اما در پاسخ به این توجیه نویسندگان بهائی میگوییم:
اولاً: ذات الهی محیط و بینهایت و کُنه او درک نشدنی است؛ لذا چگونه مخلوق محدودی میتواند خود را مظهر "ذات" خدا بخواند! از اینرو قرآن کریم فرموده است: «... لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ ۖ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ [شوری/11]؛ هیچ چیز همانند او نیست و او شنوا و بیناست».
ثانیاً: پیشوایان الهی همواره با غالیان و کسانی که ادعای حلول خدا در اجسام آنها را میکردند، برخورد شدیدی کرده و از اینرو احادیث بسیاری در نفی غلوّ و غالی وجود دارد.[3]
ثالثاً: نویسندگان بهائی برای توجیه غلطهای پیشوایان خود، با چه سندی پیامبران را متهم به ابراز ادعای "خدایی" میکنند، حال آنکه خدای تعالی صراحتاً در قرآن میفرماید: «مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَٰكِنْ كُونُوا رَبَّانِيِّينَ بِمَا كُنْتُمْ تُعَلِّمُونَ الْكِتَابَ وَبِمَا كُنْتُمْ تَدْرُسُونَ [آلعمران/79]؛ برای هیچ بشری سزاوار نیست که خداوند، کتاب آسمانی و حکم و نبوّت به او دهد سپس او به مردم بگوید: "غیر از خدا، مرا پرستش کنید!" بلکه (سزاوار مقام او، این است که بگوید:) مردمی الهی باشید، آنگونه که کتاب خدا را میآموختید و درس میخواندید! (و غیر از خدا را پرستش نکنید!)».
پینوشت:
[1]. همچنان که پیامبرخواندهی بهائیت گفته است: «کُلُّ الاُلُوهِ مِن رَشحِ أمرِی تَأَلَّهَت و کُلُّ الرُّبُوبِ مِن طَفحِ حُکمِی تَرَبَّت (معنی:) همهی معبودها از تراوش امر من معبود شدهاند و تمام پروردگاران، از سرریز حکم من به مقام ربوبیت رسیدهاند»: عباس افندی، مکاتیب، کردستان العلمیه: 1330 ق، ج 2، ص 255-254.
[2]. احمد حمدی آلمحمد، دلیل و ارشاد، ترجمهی: عبدالحمید اشراق خاوری، بیجا: مؤسسهی ملّی مطبوعات امری، 126 بدیع، ص 73.
[3]. ر.ک: محمد محمدی ریشهری، میزان الحکمه، قم: مکتبه الأعلام الإسلامی، 1404 ق، ج 7، ص 287-282.
افزودن نظر جدید