سلفی نوظهور اهل سنت و دیدگاه او دربارهی مسئله اولی الامر
در بحث امامت که از مهمترین مباحث اختلافی میان شیعه و اهل سنت است، سؤال در این است که آیا مقام و منصب امامت، الهی است و به ارادهی اوست یا همانند یک مقام عادی در اختیار مردم است. بزرگان فریقین از دیر باز روی برخی از ادله قرآنی و روایی برای اعتقادات و سخنان خود استشهاد و استناداتی را نقل کردهاند و هر گروه قائل به یک وجهی بودند که از نظر خودشان صحیح بوده است و از طرف دیگر، مهمتر از این موضوع، مسئله دیگری مطرح است و آن اینکه امام منصوص یا منتخب در جامعه اسلامی باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا استحقاق و لیاقت رهبری جامعه را داشته باشد، که در این نوشتار به صورت فشرده به این موضوع پرداخته میشود.
باید دید عالمان سلفی نوظهور مانند قرضاوی سلفی مصری و همقطاران او آیا شرایط خاصی را بیان کرده و یا مانند اسلاف و گذشتگان خود همان نظرات را دنبال میکنند. روی هم رفته چهار قول و سخن وارد شده است.
قول اول: طریق تعیین امام احد الامرین یعنی نص خدا و رسول، ارث بردن؛ قول دوم: معتقدند که نص تعیین امام احد الامرین یعنی نص خدا و رسول، دعوت مردم به خویشتن؛ قول سوم: راه تعیین خلیفه احد الامرین یعنی نص خدا و رسول، انتخاب مردم و اهل حلّ و عقد؛ قول چهارم: رضایت و بیعت اختیاری است.[1]
اهل سنت در مجموع معتقدند که راه تعیین امام و خلیفه نص خدا و رسول و همچنین انتخاب مردم و اهل حلّ و عقد است و میگویند: چون نص نداریم نوبت به انتخاب میرسد و مسلمانان جمع شده و بالاجماع ابوبکر بن ابی قحافه را به خلافت برگزیدند.[2]
برخی دیگر از ایشان معتقدند که اگر شخصی با به کارگیری نیروی نظامی و توسل به زور بر مسند حکومت نشست، امامت امت اسلامی برای او ثابت میشود، حتی اگر او شخصی فاسق و ظالم و یا جاهل باشد.[3] و در یک کلام، اهل سنت طبق سخن صریح رئیس دانشگاه اصول دین جامعه امام محمد بن سعود که خود نیز از سلفیهای معاصر است در کتاب خود نوشته است که اهل سنت در مسئله امامت اجماع و اتفاق نظر دارند.[4]
شیخ قرضاوی سلفی در موضوع امامت منصوص یا منتخب سعی میکند در مسائل اختلافی (دینی-اعتقادی) وارد نشود، مگر جایی که شبههای وجود داشته باشد...[5] او در تألیفات خود نوشته است که: شرط اساسی در پذیرش رهبری سیاسی جامعه رضایت و بیعت اختیاری است، بنابراین مسلمانان هر کس را بپذیرند، او حاکم و ولی شرعی آنهاست و اطاعت او در امور معروف واجب است،[6] و در تألیفات دیگرش دربارهی ضرورت و میزان قدرت حاکم اسلامی مینویسد: حکومت اسلامی باید یک یا چند گروه نیرومند داشته باشد که آن را حمایت کند تا باقی بماند و اگر نداشته باشد، ولی و امام به حکومت نمیرسد. لذا فرقی نمیکند این جماعت (مهاجرین- انصار) باشند که در زمان پیامبر اکرم بودند، یا غیره...[7]
او همچین در کتاب دیگری در مورد مسئله اولی الامر مینویسد: اولی الامر کسانی هستند که حاکم یا امیر را انتخاب میکنند و ناظر و مراقب حاکمند، کما اینکه عزل امیر یا حاکم باید از طریق اولی الامر صورت بگیرد.[8] بنابراین او امامت را مانند اسلاف گذشته خود، یک مقام عادی و انتخاب امام را در اختیار خود مردم میداند و برای تأیید عقیدهی خود استناد به سخنان عمر بن خطاب و ... میکند که گفته بودند: «هر کس از من اشتباهی ببیند مرا به راه راست هدایت کند.» و افراد دیگر که گفته بودند: «من یکی از شما مردم هستم، مگر اینکه خداوند بار سنگینی را بر دوشم نهاده است.»[9]
در نتیجه گفتار او و نقل روایت از طریق خلفاء صراحت بر این عقیده دارد که، حاکم نزد ما اهل سنت مقام مقدس الهی نیست که از جانب خداوند حکم کند، بلکه یک مقام عادی و بشری است، همانگونه که عمر بن خطاب گفته، و در بحث اولی الامر و انتخاب حاکم خوانندگان را به تفاسیر اهل سنت مثل تفسیر فخر رازی، تفسیر المنار و ... ارجاع میدهد، که خود با ایشان همعقیده است که البته جواب اشکالات و شبهات و نظرات ایشان داده شده است.
پینوشت:
[1]. شرح کشف المراد، علی محمدی، دارالفکر، بیروت، لبنان، ص425.
[2]. همان، ص425.
[3]. شرح المواقف، جرجانی، دارالجیل، بیروت، لبنان، ج8 ص351-354.
شرح القاصد، تفتازانی، دار المعارف النعمانیه، پاکستان، کراچی، ج5 ص233.
[4]. منهج الاشاعر فی العقیده، سفر بن عبدالرحمن الحوالی، مکتبه العلم، قاهره، مصر، ص33.
[5]. الفتوی بین الانضباط و التسیب، قرضاوی، دار الصحوه لنشر، قاهره، مصر، ص120-123.
[6]. الشوری، سایت اختصاصی قرضاوی.
[7]. الحل الاسلامی فریضه و ضروره، قرضاوی، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، ص188-189.
[8]. الاسلام و العلمانیه وجهاً لوجه، قرضاوی، مکتبه وهبه، قاهره، مصر، ص121.
[9]. قوانین الارهاب و الطواریء مخالفه للشریعه، سایت اختصاصی قرضاوی.
افزودن نظر جدید