شهادت امام حسین علیه السلام به دستور یزید
پس از شهادت امام حسین علیه السلام و اسارت اهل بیت عصمت و طهارت ، روشنگری های امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها در شام باعث شد چهره واقعی بنی امیه بر ملا شود و تلاشهای شوم چهل ساله معاویه بر باد رود.
یزید که تا آن زمان به کشتن امام حسین علیه السلام افتخار می کرد و می گفت کاش اجدادم که در بدر از پیامبر صلی الله علیه واله وسلم شکست خوردند، بودند و الان به من دست مریزاد می گفتند (1)، یک دفعه چهره عوض نموده و برای اینکه از طوفانی که اسرا در شما ایجاد کرده بودند در امان بماند ، در یک چرخش آشکار خود را بی خبر از شهادت امام حسین علیه السلام دانسته و همه تقصیرها را به گردن عبیدالله بن زیاد انداخت.
این چرخش باعث شده تا دست آویزی شود برای کسانی که به هر وسیله ای قصد دارند در مقابل اهل بیت بایستند ، لذا آنان گفتار و کردار قبلی یزید را نادیده گرفتند و با تمسک به گفتار بعدی یزید، سعی در تطهیر چهره یزید نموده اند اما غافل از آنکه صفحات تاریخ پر است از سر نخهایی که نشان می دهد :
اولا: عبیدالله به دستور یزید دست به این جنایت بزرگ زده است
و ثانیا : یزید تا قبل از افشاگری های امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب سلام الله علیها به این جنایت مباهات می نموده است حتی ابن کثیر در البدایه و النهایه که سعیش تطهیر یزید بوده آورده است وقتی سر مطهر امام حسین علیه السلام در مقابل یزید قرار گرفت با چوب با آن بازی می کرد شخصی به نام ابو برزه به یزید گفت چوبت را از آن سر بردار چرا که من در گذشته می دیدم که پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم این سر را می بوسید(2)
در گزارشات تاریخی است که یزید به عبدالله بن زیاد چنین نوشت :
حسين به سوي كوفه عازم است، او از ميان همه شهرها، سرزمين تو را انتخاب كرده كه هم زمان با ايام و دوران حكومت توست، اینک تو از ميان عمال و گارگزارانم براي اين كار برگزيده شدهاي پس لازم است یا خود را آزاد سازي يا به بردگي و غلامي درآيي و از اين رو بود كه ابن زياد امام حسين علیه السلام را كشت و سر او را براي يزيد فرستاد.(2)
در کامل ابن اثیر به نقل از ابن زیاد آمده : يزيد به من دستور داده بود كه او را بكشم و گر نه يزيد مرا خواهد كشت. من نیز تصميم گرفتم كه او را بكشتم و خود را از كشتن رها كنم. (3)
یعقوبی نیز آورده که يزيد عبيد الله بن زياد را والى عراق كرده و به او چنین نوشته بود :
خبر يافته ام كه مردم كوفه به حسين نامه نوشته اند تا نزد ايشان بيايد و او هم از مكه بيرون آمده، به سوى ايشان رهسپار گشته است، و اكنون از ميان همه شهرها شهر تو و از ميان همه زمانها زمان تو است كه بدين آزمايش گرفتار آمده، حال اگر او را كشتى که هیچ ، و گر نه به نسب و پدر خويش عبيد باز گرد، و مبادا كه از دستت رها شود.(4)
نه تنها تاریخ شهادت می دهد که یزید بعد از قیام امام حسین علیه السلام دستور شهادت آن حضرت را صادر کرده بود بلکه حتی اگر امام حسین علیه السلام قیام هم نمی کرد این دستور صادر شده بود و تنها را نجات امام حسین علیه السلام بیعت با یزید بود نه عدم قیام.
وقتی حضرت در مدینه بودند یزید به والی خود در مکه دستور داده بود هر جا امام را یافت ترور کند (5) قبلا نیز به والی خود در مدینه چنین دستوری داده بود و گفته بود:
با حسين و عبد الله بن عمر و عبد الرحمان بن أبوبكر و عبد الله بن زبير ، براي بيعت گرفتن از آنها ،به سختي برخورد كن، و اگر هر كس از اين امر سرباز زد گردنش را بزن و سر او را برايم بفرست. (6)
وقتی ولید عدم بیعت امام حسین علیه السلام را به یزید اطلاع داد وی دوباره نامه ای به ولید نوشت و از ولید خواست که جواب نامه وی را با سر امام حسین علیه السلام ارسال نماید(7)
آیا با وجود چنین مدارکی می توان ادعا کرد که یزید در این مسئله بی خبر بوده است و همه تقصیرها را به کردن ابن مرجانه انداخت اگر چه اثبات دستور یزید چیزی از جنایتکار بودن ابن مرجانه کم نمی کند ؟!
منابع :
[1] ابن کثیر دمشقی سلفی ،البداية و النهاية،ج8،ص:224 و شذرات الذهب،ج1،ص:278
[2] ابن کثیر دمشقی سلفی ، البداية و النهاية،ج8،ص:193
[3] تاريخ الخلفاء، ص 193، چاپ دار الفكر سال 1394 هـ. بيروت.
[4] یعقوبی ،الكامل/ترجمه،ج11،ص:286
[5] یعقوبی ، تاريخ يعقوبى/ترجمه،ج2،ص:178
[6] المنتخب، طريحي، ج 3، ص 304، الليلة العاشرة.
[7] الفتوح ، ابن أعثم کوفی، ج 5، ص 10. تاريخ يعقوبي، ج 2، ص 241.
[9] الفتوح، ابن أعثم کوفی، ج 3، جزء 5، ص 18.
افزودن نظر جدید