اُشو کیست و چه دیدگاهی در مورد خدا دارد؟
«راجنيش چاندرا موهان» که بعدها به «اُشو» معروف شد، مدعی عرفان و فيلسوف نمای معاصرِ هندی بود؛ وي مدّعی روشن ضميری و هدايت افراد برای رسيدن به خوشبختی، آرامش و آزادی شد. او در سال 1981 م جهت درمان بيماری جسمی خود به کشور آمريکا رفت و در آنجا حدود پنج سال اقامت داشت. دولت آمريکا «راجنيش چاندرا» ـ اين بُت به ظاهر معنوی ـ را در سال 1986 م به دليل نقض قانون مهاجرت و فساد اخلاقی،[1] مجبور کرد که به هند بازگردد. وی چهار سال بعد، يعنی در 19 ژانويه سال 1990 م از دنيا رفت. مشرب [و روش] «اُشو» به عنوان يک شبه معنويت، با خاستگاه شرقی، ترغيب به سوی جدی نبودن، بی هدفی، خنديدن، تفريحهای بیمورد و رقصيدن[2] است. اين مشرب، همه كائنات را يك شوخی دانسته[3] و خدا را هميشه در حال شوخي کردن ترسيم کرده و ميگويد: «خداوند هميشه در حال شوخي است. به زندگي خودت نگاه کن؛ خنده آور است! به زندگي ديگران نگاه کن؛ همه اش را شوخي خواهي يافت. شوخي، شوخي، شوخي. جدّيت بيماري است. جدّيت را با معنويت هيچ سروکاري نيست. معنويت، خنده و نشاط و تفريح است.»[4]
خدا در انديشه اُشو
هرچند در اين شبه معنويت تعابير مختلف و توصيفات گوناگونی درباره خدا آمده، ولي خدايی که اُشو تصوير کرده، نه تنها به خالق لايزال شبيه نبوده، بلکه ساخته و پرداخته ذهن انساني ضعيف است. او معتقد است ژاپن چيزهايي را خلق کرده که خدا در هنگام خلقت عالم نتوانسته است بيافريند!!![5] وي در اظهارات متناقض، گاه همه موجودات را خدا ميداند و ميگويد: «همه خدا هستند.»[6] گاه خدا را يک مفهوم ذهني پنداشته و ميگويد: «هستي دم دست تو است و خدا فقط در ذهنت وجود دارد. يک مفهوم است و وجود عيني ندارد.»[7] گاه انسان را خدا معرفي کرده و ميگويد: تو در واقعيت يک خدا هستي؛[8] پهناوري انسان مدرک [و دليل] اثبات وجود خدا است. خدا نام ديگر وسعت و پهناوري انسان است.»[9] وي در کتاب «راز بزرگ» در حالي به مريدانش ميگويد: «اگر از من میپرسيد، من به شما ميگويم، خدا را فراموش کنيد، حقيقت را فراموش کنيد.» که خود نيز نتوانسته حقيقت را بفهمد و معلوم نيست از تعابير وي و تعليماتش چه چيز به دست ميآيد؟ ضمن اينکه اينگونه سخنان جز لفّاظي، خود بزرگبيني، نفسانيّت و راندن کلمات کفرآميز بر زبان، حاصل و نتيجه ديگري ندارد.
پینوشت:
[1]. اسناد سازمان اتباع خارجه آمريکا که وزارت امور خارجه هند نيز آنها را تأييد کرده است، نشان ميدهد که اشو به دليل فساد اخلاقي از آمريکا اخراج شده است. (آفتاب و سايهها، محمد تقي فعالي، ص311)
[2]. حق با زرتشت است هنگاميکه ميگويد «من تنها ميتوانم به خدايي ايمان بياورم که قادر به رقصيدن است.» مايلم که به آن اضافه کنم: «اگر قادر به رقصيدنيد، پس خدا ميشويد.» (کتاب معبودي رقصان، اشو، صفحه آخر به نقل از کتاب: نگرشي بر آراء و انديشههاي اشو، محمدتقي فعالي، ص208)
[3]. الماسهاي اُشو، اشو، ترجمه: مرجان فرجي، ص105.
[4]. همان، ص20 و 66.
[5]. آينده طلايي، اشو، ترجمه مرجان فرجي ص80 و 82.
[6]. عشق پرندهاي آزاد است، اشو، ترجمه: مجيد پزشکي، ص99.
[7]. زندگي موهبتي الهي است، ترجمه: مجيد پزشکي، ص26- 28.
[8]. همان، 53.
[9]. همان، 59.