تصوف نامی بدون حقیقت!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- با اینکه اصل تصوف بعنوان جریانی انحرافی در دین اسلام مطرح است، اما انحرافات صوفیان نخستین خیلی کمتر از صوفیه قرون متاخر است. صدق این گفتار با استناد به سخنان بزرگان صوفیه قرون نخست آشکار میشود. جعفر حذا (متوفی 341 یا 360 هجری) از صوفیان قرون سوم و چهارم در واپسین نفسهای حیات خود با تاسف درباره صوفیه عصر خود میگوید: «باطنهای این طایفه خراب شد، ایشان ظاهرهای خود را بیاراستند.»[نقد صوفی، ص 68] و ابوالحسن سهل پوشنجی از صوفیان قرن چهار، صوفیان عصر خود را به باد انتقاد گرفته و درباره ایشان میگوید: «تصوف امروز نامی است بی حقیقت و پیش از این حقیقتی بود بی نام. یعنی اندر وقت صحابه و سلف این اسم نبود و معنی اندر هر کسی موجود بود، اکنون اسم هست و معنی نی.»[مقالات شمس تبریزی، ج 2، صص 98 و 99] صوفیانی که در قرون سوم و چهارم میزیستند، معتقد بودند از حقیقت تصوف چیزی باقی نمانده است، بنابراین میتوان اینگونه نتیجه گرفت که اگر در قرن چهارم چیزی از تصوف باقی نمانده باشد، در قرن چهاردهم به طریق اولی اثری از تصوف باقی نخواهند ماند؛ چراکه صوفیان این زمان میراثخوار همان تصوف هستند.
پینوشت:
یوسفپور محمدکاظم، نقد صوفی، روزنه، تهران، 1380، ص 68
مقالات شمس تبریزی، مصحح موحد محمدعلی، خوارزمی، تهران، 1369، ج 2، صص 98 و 99
افزودن نظر جدید