انكار و توجيه هجوم به خانه وحی
شهادت حضرت فاطمه زهرا واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. ابنتیمیه حرّانی كه تمام تلاشش اين است كه آثار أهل بيت را از بين ببرد، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء را نتوانسته انكار كند، خود ايشان هم صراحت دارد كه هجوم به خانه وحی قطعی است؛ رفتن به درب منزل حضرت فاطمه زهرا بدون اجازه قطعی است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شهادت حضرت فاطمه زهراء (علیها السّلام) واقعيتى است كه منابع حديثى و تاريخ شيعه و سنّى بر آن گواه است. شیعه از دیرباز فاجعه غمبار هجوم به بیت وحی را مطرح کرده است و این فاجعه را بزرگترین و تلخترین اتفاق تاريخ اسلام میداند. همانگونه که امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «و هیچ روزی مانند روز مصیبت ما در کربلا نیست، اگرچه روز سقیفه و آتش به پا کردن بر در خانهی امیرالمؤمنین و حسن و حسین و فاطمه و زینب و ام کلثوم و فضه، و کشتن محسن با لگد، بالاتر و سختتر و تلختر است. چرا که اصل روز عذاب و سختی آن روز است.»[1]
اما در این بین برخى به علت عدم آشنایى با حديث و تاريخ، در اين واقعيت تردید نموده و آن را انکار یا توجیه نمودهاند، بهعنوان نمونه نظریه پرداز بزرگ وهابیت، ابنتیمیه حرّانی، كه تمام تلاشش اين است كه آثار أهل بيت (عليهم السلام) را از بين ببرد، قضيه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهراء (عليها السّلام) را نتوانسته انكار كند، خود ايشان صراحت دارد، كه هجوم به خانه وحی قطعی است؛ رفتن به درب منزل حضرت فاطمه زهرا (عليها السّلام) بدون اجازه قطعی است. ولی میدانيد قضيه چه بود؟ و چرا عمر درب خانه حضرت فاطمه زهراء (عليها السلام) را گشود؟ میخواست ببیند كه علی (عليه السلام) و حضرت فاطمه زهراء (عليها السّلام) از بيت المال چيزی را مخفی كردهاند يا نه، تا آنها را بردارد و ميان مردم توزيع كند. «خليفه دوم رفت درب خانه حضرت فاطمه زهرا (عليها السّلام) را گشود و رفت داخل تا ببيند كه چيزی از بيت المال را غصب كردهاند، تا آنها را بردارد و ميان مردم توزيع كند.»[2]
بنابراین ایشان قضيه هجوم به خانه وحی را نتوانسته انكار كند، چون میداند كه این قضیه خيلی روشن است، و علمای اهلسنت آن را تأیید کردند، از باب نمونه بلاذری در کتاب انساب الاشراف قضیه هجوم به خانه حضرت فاطمه زهرا (علیها السّلام) و آتش آوردن برای آتش زدن آنجا را به عنوان قضیه قطعیه تلقی میکند، و روایتش هم صحیح است.
«ابوبكر به على (علیه السّلام) پيام فرستاد، تا با وى بيعت كند؛ امّا على نپذيرفت. پس عمر با مشعلى آمد، فاطمه (علیها السّلام) ناگاه عمر را با مشعل در خانهاش يافت، پس فرمود: يابن الخطّاب! آيا من نظارهگر باشم و حال آنكه تو درِ خانهام را بر من به آتش میكشى؟! عمر گفت: بلى!»[3]
همچنین ابوالفداء میگويد: «سپس ابوبكر عمر بن خطاب را به سوى على وآنانكه با او بودند، فرستاد، تا آنان را از خانه فاطمه (علیها السّلام) بيرون كند، و گفت: اگر از دستور تو سر باز زدند، با آنان بجنگ. پس عمر مقدارى آتش آورد، تا خانه را آتش زند. پس فاطمه (علیها السّلام) بر سر راهش آمد و فرمود: كجا؟ اى پسر خطاب! آمدهاى تا كاشانه ما را به آتش كشى؟! گفت: بلى! مگر اینکه در آنچه امت وارد شدهاند، وارد شوند.»[4]
پینوشت:
[1]. «وَ لاَ کَیوم مِحنَتِنا بِکَربَلاء وَ إن کانَ یَومُ السَّقیفه وَ إحراقُ النّارِ عَلَی بابِ أمیرِالمُؤمِنینَ وَ الحَسَن وَ الحُسَینِ وَ فَاطِمة وَ زَینَب وَ امِکُلثوم وَ فِضة وَ قَتلُ مُحسَنٍ بَالرّفسَه أعظمَ وَ أَدهَی وَ أمرَّ لأنّه أصلُ یَومِ العَذابِ.» بحارالانوار، علامه مجلسی، دار احیاءالتراث، بیروت: ج53، ص23.
[2]. «إنه كبس البيت لينظر هل فيه شئ من مال الله الذي يقسمه و أن يعطيه لمستحقه، ثم رأى أنه لو تركه لهم لجاز، فإنه يجوز أن يعطيهم من مال الفئ.». منهاج السنة، ابن تیمیه، مؤسسه قرطبة، مصر، ج 4، ص 245
[3]. «انّ ابابكر ارسل الى علىٍّ يريد البيعة، فلم يبايع فجاء عمر ومعه فتيلة فتلقته فاطمة على الباب، فقالت فاطمة: يابن خطاب! أتراك محرقاً علىَّ بأبي؟! قال: نعم.» انساب الاشراف، بلاذری، دارالفکر، بیروت، ج 1، ص 586.
[4]. «ثمّ انّ ابابكر بعث عمر بن خطاب الى عليٍ ومن معه ليخرجهم من بيت فاطمة (رضي اللَّه عنها) و قال: ان ابى عليك فقاتلهم، فاقبل عمر بشىء من نار على ان يضرم الدار، فلقيته فاطمة (رضي اللَّه عنها) وقالت: الى اين يابن الخطّاب؟! أجئت لتحرق دارنا؟! قال: نعم، او يدخلوا فيمادخل فيه الامّة.». تاریخ ابوالفداء، ابوالفداء، دار المعرفة، بیروت، ج 1، ص 156.
افزودن نظر جدید