توهین صحیحین به پیامبر (ص)

  • 1395/11/23 - 23:48

ریشه تمام کج فهمی‌ها را می‌توان در نفهمیدن و هضم ننمودن درست اصول عقاید دانست. اگر هر انسانی در زمینه اعتقاد به خداوند و هر آنچه که مربوط به پیامبران و به خصوص رسول اکرم می‌شود دارای اعتقادات درست باشد هیچگاه به خود اجازه نمی‌دهم جملاتی را بر زبان بیاورد و یا در کتاب خود بنگارد که با رسالت و اسوه بودن پیامبر منافات داشته باشد. 

پایگاه جامع فرق،ادیان و مذاهب_ پیامبر علی‌رغم این‌که همانند سایر مردم است و این مطلب را از زبان خداوند و تحت یک آیه قرآنی بیان فرمودند «قُلْ إِنَّمَا أَنَا بَشَرٌ مِّثْلُكُمْ.[کهف/110] من هم مِثل شما بشرى هستم.» اما در عین حال دارای یک سری خصوصیاتی باید باشند که می‌توان آن‌ها را لازمه عصمت و نبوت دانست، که نبود آن‌ها مشکلاتی را برای پیروان به دنبال خواهد داشت.

پیامبری که در رسالت و نبوت خود شک داشته باشد و به درستی نداند که آیا رسول است یا نه؟! چگونه می‌تواند مسئولیت خطیر خود را به انجام برساند؟ چگونه در برابر هدایت مردم احساس وظیفه خواهد کرد؟ آیا می‌شود پیامبر نداند که به‌عنوان رسول از جانب خداوند برگزیده شده و وظیفه هدایت امّت را بر گردن دارد؟ در این صورت او با زمانی که به این رسالت مبعوث نگشته بود، چه تفاوتی دارد؟ این سوال‌ها را باید از بخاری و امثال آن پرسید که در کتب خود چنین اراجیفی را به خورد مخاطبین می‌دهند.

بخاری در جریان بعثت و نازل گشتن آیات ابتدایی سوره علق بر ایشان، از جانب عایشه چنین می‌گوید: «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) مدت فراوانی در غار حرا عبادت می‌کرد و پس از آن نزد خدیجه باز می‌گشت تا این‌که فرشته وحی نازل شد و گفت: «بخوان» فرمود: «خواندن نمی‌دانم» آن فرشته او را به شدت فشرد و گفت: «بخوان» همان سخن و پاسخ تا سه مرتبه تکرار شد تا این‌که آیات آغازین سوره علق نازل شد، پیامبر به خانه بازگشت و به خدیجه فرمود: مرا بپوشان! سپس جریان را برای او نقل کرد و پرسید: خدیجه! مرا چه شده؟ بر جان خود بیمناکم. خدیجه او را دلداری داد و او را نزد ورقه بن نوفیل، پسرعموی خود که عالم مسیحی بود برد. پیامبر هر آن‌چه دیده بود را برای ورقه نقل کرد. ورقه پاسخ داد: این همان چیزی است که بر موسی (علیه السلام) نازل شده؛ ای کاش هنگامی‌که تو مبعوث شوی را درک کنم. پیامبر فرمود: من برای مردم مبعوث می‌شوم؟ ورقه جواب داد: آری! ... .» [1]

مسلم نیشابوری نیز همانند «بخاری» توهین‌هایی را دانسته و یا ندانسته نسبت به پیامبر اکرم در کتاب خود آورده است؛ از جمله این‌که پیامبر ابتداءاً در مواجهه با مردم، گویی عنان از کف می‌داد و ایشان را لعن می‌کرد و پس از آن از خداوند درخواست می‌کرد که آن لعن ها را موجب فضیلت او بگرداند!
«عایشه گوید دو نفر نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده و صحبت‌هایی کردند که من متوجه نشدم، امّا پیامبر از صحبت‌های آن دو به شدت خشمگین شد و به همین جهت آن دو را مورد سبّ و لعن قرار داد. پس از آن که آن دو از محضر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بیرون رفتند، عرض کردم: اگر به کسی خیری برسد، به این دو هرگز نمی‌رسد. حضرت فرمود: چرا؟! عرض کردم: چون شما آن دو را مورد لعن و ناسزا قرار دادید. حضرت فرمود: مگر نمی‌دانی که من با خدای خویش عهد کردم، که بارالها! من بشرم، هرگاه من مسلمانی را دشنام داده و یا لعن گفتم، تو آن را موجب پاکی و پاداش او قرار ده!»[2]

با توصیفات مذکور باید گفت که این آقایان «بخاری و مسلم» در درجه اول منکر عصمت هستند و با این وجود ایشان چگونه از سنّت پیامبر پیروی می‌کنند؟ آیا نعوذ بالله می‌شود چنین رفتاری را در صورت ارتکاب نبیّ، الگو و سرمشق قرار داد؟ و به‌راستی تکلیف عمل به سنّت چگونه خواهد بود؟

پی‌نوشت:

[1]. بخاری، صحیح بخاری، دار ابن کثیر، تحقیق: مصطفی دیب البغا، بیروت1407، ج1، ص2، ح3
[2]. مسلم، صحیح مسلم، تحقیق: محمد فواد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، ج4، ص2007،ح2600

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.