حادثه منا و تطبیق بر علائم ظهور
پس از حادثهی فاجعهآمیز منا که سال گذشته (دوم مهرماه سال 1394) رخ داد و به کشته شدن حدود هفت هزار حاجی که حدود پانصد نفر از آنها زائران عزیز ایرانی بودند، برخی از اصحابِ تطبیق (از جمله پیروان احمد الحسن مدعی دروغین یمانی)، با برداشتهای مغرضانه و ناپخته تلاش نمودند، از آن حادثه به سود خود بهرهبرداری کرده و آن را نشانهای بر حقانیت خود معرفی کنند!!!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از حادثهی فاجعهآمیز منا که سال گذشته (دوم مهرماه سال 1394)، رخ داد و به کشته شدن حدود هفت هزار حاجی که حدود پانصد نفر از آنها زائران عزیز ایرانی بودند، برخی از اصحابِ تطبیق (از جمله پیروان احمد الحسن مدعی دروغین یمانی)، بر اساس روایتی که در ادامه میآید تلاش نمودند، از آن حادثه به سود خود بهرهبرداری کرده و آن را نشانهای بر حقانیت خود معرفی کنند!!! در حالیکه هیچ ربطی بین این دو موضوع نیست. «پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: صدایی در رمضان، هول و وحشتی در شوال و جنگ قبائل در ذیقعده خواهد بود و در همان سال دستبرد و کشتار عظیمی از حاجیان در منطقهی منا و محل رمی جمرات در عقبه صورت خواهد گرفت که در آن کشتهها بسیار زیاد بوده و سیلی از خون به راه خواهد افتاد.»[1]
در پاسخ میگوییم: اصل روایت، در هیچ منبع شیعی وجود ندارد و تنها در منابع اهل سنت همچون الفتن نعیم بن حماد آمده و در دیگر کتابهای اهل سنت نیز از این منبع گرفته شده است؛ و در روایات اهلبیت (علیهم السّلام) هیچ اعتنایی به این روایت نشده و دربارهی آن هیچ سخنی و یا اشارهای نیامده و این خود بهترین دلیل بر بیاعتباری آن نزد حضرات معصومین میباشد؛ همچنین این روایت بر اساس منابع رجالی اهل سنت نیز از نظر سندی ضعیف میباشد؛ مهمتر اینکه وقتی به متن روایت توجه میکنید، اصلاً ارتباطی با ادعا ندارد؛ به عنوان نمونه: در روایت، این واقعه را در منا بر اثر جنگ، دانسته است؛ جنگی میان قبایل که بر اثر آن، سیلی از خون جاری خواهد گردید؛ در حالی که در واقعهی سال گذشته چنین نبود، و در این روایت از غارت مالی حجاج سخن به میان آمده که باز هم چنین نبود.
در کوتاهسخن آنکه همانگونه که لازمهی سخن گفتن در موضوعات پزشکی، روانشناسی، معماری و یا اقتصاد، داشتن تخصص در آن زمینه است، سخن گفتن در زمینههای دینی نیز تخصص ویژه خود را میطلبد؛ بلکه ورود غیر کارشناسانه در موضوعات دینی بسیار خطرناکتر از ورود این چنینی در دیگر حوزههاست؛ چرا که مسایل مربوط به دین، هم دین و هم دنیای انسان را بر باد میدهد؛ به همینرو، باید در هر موضوعی، ژرف اندیشید، به کنه آن دست یافت و سپس نظر داد. شتابزدگی در امر ظهور و دنبالکردن افراطی نشانههای ظهور، هلاک کننده است؛ چرا که از یکسو نومیدی را به دل راه داده و از سوی دیگر آرامش و صبوری را از دل میستاند. حالت تسلیم به شکایت و گلهگذاری میرسد؛ و گرچه نتیجهی چنین کاری در ابتدا شوقی وصف ناپذیر در دلها میآفریند، اما پس از چندی همین شوق و تکاپو، آرامش و صبر را از دل میستاند و شکایت را بر دل و زبان جاری میسازد و این بیماری به دیگران نیز سرایت میکند. شاید برای بسیاری این پرسش پیش آید که تکلیف شیعیان در این دوران وانفسا چیست؟ روایات متعددی در این خصوص با مضامین مشابه وارد شده که از باب نمونه به یک مورد اشاره میگردد. راوی از امام صادق (علیه السّلام) روایت کرده که حضرت فرمود: «برای مردم زمانی فرا میرسد که امامشان از آنان غایب شود. عرض کردم: مردم در آن زمان تکلیفشان چیست؟ حضرت فرمود: به طریقهای که در دست دارند و امری که بر آن میباشند (اموری که برایشان مسلم و آشکار است)، تمسک جسته و به آن چنگ زنند تا طریقهای دیگر بر ایشان ظاهر گردد.»[2]
لذا از آنجا که شیعیان با توجه به توصیه حضرت صاحب الامر پس از غیبت، تحت لوای علما و فقها به عنوان حجتهای ایشان بودهاند، از این پس نیز بایستی همین منش را ادامه دهند، تا امر الهی برایشان آشکار گردد.
پینوشت:
[1]. ... عن النّبیّ قال یکون صوت فی رمضان و معمعة فی شوّال و فی ذی القعدة تحارب القبائل و عامئذ ینتهب الحاجّ و تکون ملحمة عظیمة بمنی یکثر فیها القتلی و تسیل فیها الدّماء و هم علی عقبة الجمرة. الفتن، أبو عبدالله نعیم بن حماد المروزی، مکتبة التوحید، قاهرة، ج 1، ص 226.
[2]. عن علیّ بن الحارث بن المغیرة عن أبیه قال: قلت لأبی عبدالله (علیه السّلام) یکون فترة لا یعرف المسلمون فیها إمامهم فقال یقال ذلک قلت فکیف نصنع قال إذا کان ذلک فتمسّکوا بالأمر الأوّل حتّی یبیّن لکم الآخر. الغیبة، ابن أبی زینب النعمانی، أنوار الهدی، قم، ص 161.
افزودن نظر جدید