مرگ ملک عبدالله، از نشانههای ظهور
مصداقسازی یکی از مشکلات موجود در مفاهیم و فرهنگ مهدویت است، فلذا دامن زدن به این امور آثار منفی درپی خواهد داشت. یکی از موارد مصداقسازی در مسائل مهدویت، شبیهسازی مرگ ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی با مرگ «عبدالله» موجود در روایت شیخ طوسی میباشد. که در ادامه به نقد و بررسی این کلام خواهیم پرداخت.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از مرگ ملک عبدالله، پادشاه سابق عربستان، پیامکها، کامنتها و مطالب فراوانی در شبکههای اجتماعی و اینترنت گذارده شد که آن را از نشانههای ظهور دانسته و برای اثبات ادعای خود به روایاتی نیز استناد نمودند که از باب نمونه به یکی از این روایات و نقد آن میپردازیم:
این روایت از شخصیت بسیار بزرگی همچون شیخ طوسی در کتاب خود آورده از این قرار است: «هر که مرگ «عبدالله» را برای من تضمین کند، من نیز برای او ظهور قائم را تضمین میکنم. هنگامیکه «عبدالله» بمیرد، مردم بر یک نفر اجماع نکرده و این کار انجام نمیشود، مگر با بودن صاحبتان انشاءالله. حکومتهای چند ساله از بین رفته و حکومتها، ماهانه یا روزانه میشود (حکومتها یکی پس از دیگری ساقط میشوند). ابوبصیر پرسید: آیا این امر (فرج) طول میکشد؟ حضرت فرمود: هرگز!»[1]
نقد و بررسی روایت:
الف) این روایت از منفردات شیخ طوسی است که در کتاب «الغیبة» آورده و دیگران همچون علامه مجلسی نیز از همو نقل کرده و در هیچ منبع روایی دیگر، ذکر نشده است.
ب) گرچه این حدیث را مرحوم «شیخ الطائفه» بدون ذکر واسطه از فضل بن شاذان، عثمان بن عیسی الکلابی، درست بن ابی منصور، عمار بن مروان الیشکری و ابوبصیر الأسدی که همگی بر مبنای مشهور از ثقاتند و سند بلااشکال است، اما همانگونه که در بند بعد میآید، بر مدعای آنان دلالت ندارد.
ج) این روایت، هیچ دلالت قطعی بر اینکه مراد از این «عبدالله»، «ملک عبدالله» پادشاه سابق عربستان باشد، ندارد؛ چرا که میتوان افراد دیگری همچون «عبدالله» پادشاه اردن یا پادشاهان دیگر که سالها دیرتر بیایند را از مصادیق آن دانست؛ پس دلیل قطعی بر تطبیق آن بر پادشاه عربستان وجود ندارد.
د) اینگونه روایات قرنهاست که توسط برخی از علما، مورد تطبیق قرار گرفته و به خطا رفته است؛ بهعنوان نمونه رضیالدین علی بن یوسف مطهّر حلّی برادر بزرگتر علامه حلّی حدود هفت صد سال پیش در کتاب خود، همهی روایاتی که امروزه از سوی اهلتطبیق مورد استناد قرار میگیرد را به حوادث رخ داده در زمان خود تطبیق داده و با توجه به آنها سعی کرده به مخاطبان، نوید ظهور نزدیک امام عصر را بدهد، در حالیکه تاکنون امام زمان ظهور نکرده است. بهعنوان نمونه او «عبدالله» در روایت مورد بحث را آخرین پادشاه عباسی (عبدالله المستعصم) دانسته است؛[2] همچنین وی در بخشی از کتاب خود چنین مینویسد: «بسیاری از نشانههای ظهور اتفاق افتاده؛ مانند ویران شدن دیوار مسجد کوفه؛ کشته شدن پادشاه مصر به دست مصریان؛ انقراض حکومت بنیعباس با شورش مردی از همانجا که حکومتشان آغاز شد؛ مرگ عبدالله آخرین پادشاه بنیعباس؛ خراب شدن شامات؛ بنا شدن پلی در بغداد از ناحیهی کرخ که همهی اینها در مدت کوتاهی اتفاق افتاد؛ شکافته شدن فرات، و انشاءالله به زودی جاری شدن آب در کوچههای کوفه.»[3]
بنابراین با وجود احتمالات دیگری که برای این روایت وجود دارد، این روایت هیچگونه صراحت و دلالتی برای نشانههای ظهور نداشته و میتوان گفت: «إذا جاء الإحتمال بطل الإستدلال؛ چون احتمال آید، استدلال نشاید»؛ چنانکه امروز نیز برخی گمان میکنند، مصادیق این روایات در زمان ما رخ داده یا در شرف رخ دادن است؛ در حالیکه هیچیک از این تطبیقها قطعی نیست.
پینوشت:
[1]. عنه (الفضل) عن عثمان بن عیسی عن درست عن عمّار بن مروان عن أبی بصیر قال سمعت أبا عبدالله (علیه السّلام) یقول من یضمن لی موت عبدالله أضمن له القائم ثمّ قال إذا مات عبدالله لم یجتمع النّاس بعده علی أحد و لم یتناه هذا الأمر دون صاحبکم إن شاءالله و یذهب ملک سنین و یصیر ملک الشّهور و الأیّام فقلت یطول ذلک قال کلّا. الغیبة، شیخ طوسی، مؤسسة المعارف الإسلامیة، قم، ص 447.
[2]. العدد القویّة لدفع المخاوف الیومیة، رضی الدین ابن المطهر الحلی، ص 78.
[3]. العدد [القویّة]: قد ظهر من العلامات عدّة کثیرة مثل خراب حائط مسجد الکوفة و قتل أهل مصر أمیرهم و زوال ملک بنی العبّاس علی ید رجل خرج علیهم من حیث بدا ملکهم و موت عبدالله آخر ملوک بنیالعبّاس و خراب الشّامات و مدّ الجسر ممّا یلی الکرخ ببغداد کلّ ذلک فی مدّة یسیرة و انشقاق الفرات و سیصل الماء إن شاء الله إلی أزاقّة الکوفة. بحار الأنوار، علامة المجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 52، ص 275.
افزودن نظر جدید