استناد هواداران احمدالحسن به نقلهای شاذ
از ادعاهای طرفداران مدعی یمانی این است که احمدالبصری فرزند امام زمان است و برای اثبات ادعای خود به فرازی از روایتی تمسک کردهاند. اما این در حالیاست که هواداران احمدالبصری روایات صریح فراوان در کتب مشهور را رها کرده و با برداشتی ناصحیح از بخشی از یک روایت، به قصد فریب افکار عمومی، معانی باطل خود را از آن برداشت نمودهاند.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از بارزترین اشخاصی که در دههی حاضر در گردونهی مدّعیان مهدویت قرار گرفته، شخصی است به نام «احمد اسماعیل گاطع الصیامری» که خود را با القاب فراوانی همچون «سید یمانی، فرزند امام، وصی امام، فرستاده امام، امام سیزدهم، اول المهدیین و...» نامیده؛ مشهورترین نامی که هواداران وی برای او به کار میبرند «احمد الحسن» میباشد، اما از آنجا که وی از اهالی بصره میباشد، وی را با نام احمدالبصری میشناسند.
هواداران احمدالبصری برای اثبات ادعاهای خود ـ که نیازمند دلایل قطعی و تشکیک ناپذیرند ـ فریبکارانه به روایاتی استناد میکنند، که در نسخههای گوناگون، به صورتهای متفاوت نقل شده، امّا آنها به نقل یک مورد که در راستای ادّعای آنهاست کفایت نموده و بر دیگر نقلها سرپوش میگذارند تا بدینوسیله مخاطب ناآگاه را بفریبند؛ در حالیکه مسئلهای اعتقادی همچون امامت و مهدویت را نمیتوان با استناد به یک یا دو نقلی که در برابر آن نقلهای مخالف فراوان وجود دارد، اثبات کرد. با وجود روایات متعددی که پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام را امام مهدی میداند و تصریحاتی در آن روایات وجود دارد که راه هرگونه توجیه بیاساس و حمل آنها بر هر شخصی غیر از امام مهدی را منتفی میسازد، امّا هواداران «احمدالبصری» برای فریب افراد و نیل به اهداف خود، تنها با استناد به بخشی از یک روایت، آن هم با تفسیر خاص خود میگویند: «احمدالحسن، پنجمین فرزند از هفتمین فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد؛ چرا که در حدیثی هفتمین فرزند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را امام رضا (علیه السّلام) و چهارمین فرزند امام رضا (علیه السّلام) را مهدی دانسته، پس پنجمین فرزند از این نسل، همان شخص مورد نظر ما یعنی احمدالحسن است.»[1]
نقد و بررسی: استناد ناقص هواداران احمدالبصری به بخشی از روایتی شاذ در حالی صورت میگیرد که روایات فراوانی در معتبرترین کتابها و متون روایی با صحیحترین سندها و صریحترین مضامین وجود دارد که به صراحت، مقصود از پنجمین فرزند از هفتمین امام معصوم را امام زمان میداند؛ چرا که منظور از «هفتمین»، هفتمین امام معصوم، یعنی امام موسی بن جعفر (علیهما السّلام) میباشد که پنجمین فرزند او امام مهدی است و این مطلب در روایات بسیاری مورد تصریح قرار گرفته که از باب نمونه به یک روایت بسنده میکنیم: «ابوبصیر گوید، امام صادق (علیه السّلام) فرمود: تمامی سنّتهای انبیا با غیبتهایی که بر آنان واقع شده، موبهمو در قائم ما اهل بیت (علیهم السّلام) پدیدار میگردد. ابوبصیر گوید: گفتم: ای پسر رسول خدا! قائم شما اهل بیت کیست؟ فرمود: ای ابوبصیر! او پنجمین از فرزندان پسر موسی (علیه السّلام) است. او فرزند بانوی کنیزان است و غیبتی کند که باطلجویان در آن شک کنند؛ سپس خدای تعالی او را آشکار کند و بهدست او شرق و غرب عالم را بگشاید و روحالله عیسی بن مریم (علیهما السّلام) فرود آید و پشت سر او نماز گزارد و زمین به نور پروردگارش روشن گردد و در زمین بقعهای نباشد که غیر خدای تعالی در آن پرستش شود و همهی دین از آن خدای تعالی گردد، گرچه مشرکان را ناخوش آید.»[2]
بنابراین هواداران احمدالبصری روایات صریح فراوان در کتب مشهور را رها کرده و با برداشتی ناصحیح از بخشی از یک روایت، به قصد فریب افکار عمومی، معانی باطل خود را از آن برداشت نموده و اهداف خود را دنبال نمودهاند. همچنین معنای این روایت نیز آن چیزی که پیروان احمدالحسن ادعا میکنند، نیست؛ چرا که «ولدک» وصف یا حال برای «الخامس» است نه «السابع»؛ یعنی پنجمین فرزند از نسل هفتمین امام که آن پنجمین فرزند از فرزندان امیرمؤمنان (علیه السّلام) است؛ چنانکه علّامه مجلسی پس از نقل این روایت از کتاب «کفایة الأثر»، ذیل آن توضیح میدهد: «از فرزندان هفتمین»، یعنی از «فرزندان هفتمین امام» نه «هفتمین فرزندان» و «من ولدک» حال یا صفت خامس است.»[3] این احتمال حتی اگر خلاف ظاهر هم باشد، احتمالی است که بر اساس روایات دیگر، ترجیح مییابد.
پینوشت:
[1]. روایتی که هواداران احمدالبصری برای ادّعای خود به آن استناد میکنند: «قال أمیرالمؤمنین سمعت رسول الله یقول: قال الله تبارک و تعالی... یا علی أنت منّی و أنا منک و أنت أخی ووزیری فإذا متّ ظهرت لک ضغائن فی صدور قوم و سیکون بعدی فتنة صمّاء صیلم یسقط فیها کلّ ولیجة و بطانة و ذلک عند فقدان شیعتک الخامس من السّابع من ولدک یحزن لفقده أهل الأرض و السّماء... .» کفایة الأثر، الخزار القمی، باب ما روی عن امیرالمؤمنین من النصوص، قم، ص 158.
[2]. کمال الدین و تمام النعمة، شیخ صدوق، باب ذکر ما اخبر بهالصادق، جامعة المدرسین، قم، ص 345.
[3]. بحارالأنوار، مجلسی، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، ج 51، ص 109.
افزودن نظر جدید