تهمت نویسنده سنّی مصری به شیعه و پاسخ به آن

  • 1395/10/27 - 16:11
بعضی از بزرگان و دانشمندان ادیان الهی و علمای اهل سنت نشر حلول در دین اسلام را نشات گرفته از اعتقادات ادیان الهی مانند دین مسیح می‌دانند و قائلند که این اعتقاد در دین مسیحیت به تجسّد خداوند در روح حضرت عیسی مسیح (علیه السلام) و حلول روح خدا در آن حضرت صورت گرفته لذا این عقیده قبل از دین اسلام در دین مسیحیت وجود داشته است

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آن‌جایی که حلول، ریشه تاریخی بس عمیقی دارد و در میان تمام مذاهب و ادیانی که به نحوی به خدایی غیر خداوند یکتا قائل بوده‌اند، وجود داشته است، لذا برخی از نویسندگان، عمر و زمان این عقیده و تفّکر را، همراه با عمر و زمان بشریّت دانسته‌اند، پس اگر دقت کنیم، می‌بینیم این عقیده در ادیان ابتدایی مانند ادیان هند و مصر و یونان باستان دیده شده است، که از آن به تجسّد خداوند در انسان تعبیر می‌کنند و ممکن است به دو صورت دائم و همیشگی و موقت و مقطعی باشد و بارزترین نمونه‌ی این عقیده، قبل از اسلام، در دین مسیحیت دیده می‌شود که قائل به تجسّد خداوند در روح حضرت عیسی (علیه السلام) و حلول روح خدایی در آن حضرت می‌باشند.[1]
لذا بعضی از نویسندگان، انتشار حلول در اسلام را نشات گرفته از عقیده تثلیث مسیحیت می‌دانند،[2] و در اسلام اعتقاد به این عقیده را به عبدالله بن سبأ نسبت داده‌اند که او قائل به حلول جزء الهی در حضرت علی (علیه السلام) بوده است.[3] و با این هجمه خصوصاً بر مذهب شیعه خرده‌ گیری می‌کنند و این‌گونه عقاید را به شیعیان نسبت می‌دهند. البته اگرچه از نویسندگان معاصر اهل سنت کمتر کسی را می‌توان یافت که شیعه را با اعتقاد به حلول متهم کند، اما افرادی مانند طه حسین، محقق و نویسنده مصری اهل سنت به راحتی بحث حلول را به شیعیان نسبت می‌دهد، که در ردّ سخنان او و پاسخ به او ابتداء سخن او را بیان می‌کنیم و بعد پاسخ او را می‌دهیم تا حقیقت برای همگان روشن شود. «قال الدکتور طه حسین المصری فی ذکری ابی العلاء: التناسخ معروف عند العرب منذ اواخر القرن الاول و الشیعه تدین به و ببعض المذاهب...[4] این نویسنده مصری می‌گوید: تناسخ از اواخر قرن اول هجری نزد اعراب معروف و مشهور شده است و شیعه به آن اعتقاد پیدا کرده؛ شیعه به بعضی ازعقایدی که به تناسخ نزدیک است، مانند حلول، رجعت، و ... نیز معتقد شد و بین اهل ادب، کسی نیست که گفته‌های باطل سید حمیری و ... را در این مورد نداند.»
در جواب ایشان باید بگوییم که اولاً: این سخن را در پایان نامه‌ی دکترای خود نوشته است، که ظاهراً اولین کتاب اوست که از ناپختگی زیادی برخوردار است و هم‌چنین عدم تفحّص این موضوع در کتب شیعه و مطلع نبودن دیدگاه شیعه نسبت به این قضیه حاکی از جهل اوست، چرا که در کتب بعدی او اشتباهات او بسیار کمتر از این‌گونه سخنان شده، لذا نمی‌توان به آن صحه گذاشت و گفتار او را قبول کرد.
ثانیاً: در کتب بعدی او مانند، الفتنه الکبری، علی و بنوه، و ... از این‌گونه سخنان نابجا و باطل خود عدول کرد و در مقابل اتهامات وارده از طرف بزرگان اهل سنت با شدت زیاد به دفاع از مذهب تشیع پرداخته و سخنان آنان را نقد می‌کرده و ردّ می‌نموده، کما این‌که در نوشته‌های او مشهود است.
ثالثاً: هیچ‌یک از امامان معصوم شیعه (علیهم السلام) و حتی علمای امامیه این عقیده را قبول ندارند و معتقد به حلول نمی‌باشند و کتاب‌هایی را هم در ردّ این موضوع نوشته‌اند و بجا بود که نویسنده‌ی این کتاب و سخن نگاهی هم به آنان می‌کرد.
رابعاً: اشعار سیّد حمیری و ... فقط درباره رجعت است، و افرادی به مانند سیّد حمیری و دیگران که کیسانیه مذهب بودند، در اواخر عمر خود به‌وسیله حضرت امام صادق (علیه السلام) توبه کردند و شیعه شدند و این اشعاری که منسوب به او و افرادی مانند اوست، درباره‌ی رجعت رهبران کیسانیه، مربوط به قبل از توبه او و امثال او می‌باشد.[5]

پس ماحصل کلام این‌که علت اصلی مطرح شدن حلول از سوی غُلات این می‌باشد که آن‌ها برای این‌که خود را پیامبر معرفی کنند، احتیاج داشتند که ائمه معصومین (علیهم السلام) را خدا بدانند، اما از طرف دیگر خود امامان معصوم، منکر این قضیه بودند و مسلمانان و پیروان ائمه (علیهم السلام) هم قبول نمی‌کردند، که انسان خدا باشد؛ لذا قول به حلول را طرح کردند، تا راحت‌تر مورد پذیرش قرار گیرند، چرا که غُلات بین بشر بودن ائمه معصومین (علیهم السلام) در ظاهر و خدایی آن‌ها در باطن ارتباطی برقرار ساختند تا هجوم سئوالات و اشکالات را از خود مرتفع کنند و افکار و عقاید منحرف خود را تحت پوشش این عناوین دور بدارند، اما در نهایت هم مورد لعن قرار گرفتند و هم به تدریج اکثر آن‌ها محو و نابود شدند.

پی‌نوشت:

[1]. مذاهب الاسلامیین، عبدالرحمان بدوی، دارالعلم للملایین، بیروت، لبنان، ج2 ص59.
[2]. الشبک من فرق الغلاة فی العراق، احمد حامد صراف، مطبعه المعارف، بغداد، عراق، چاپ اول، ص60.
[3]. خطط مقریزی، مقریزی، دارالکتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج3 ص310.
[4]. ذکری ابی العلاء، طه حسین، نشر توفیق الرافعی، مطبعه المعاهد، قاهره، مصر، (1334ق)، ص258.
[5]. الغدیر، علامه امینی، کتابخانه بزرگ اسلامی، تهران، ایران، (1363ش)،ج2 ص231.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.