حق خلافت از آن کیست؟

  • 1395/10/19 - 16:41
خداوند در قرآن می‌فرماید: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[بقره/124] هیچ وقت عهد من به ظالمین نمی‌رسد.» با توجه به تفسیر این آیه هم از منابع اهل سنت و هم منابع شیعه منظور از عهد خلافت است. اهل تسنن خلافت خلفای سه گانه را حقی قطعی دانسته و شکی در آن راه نمی‌دهند اما با تفسیر آیه خلاف آن ظاهر می‌شود.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خداوند در سوره مبارکه بقره می‌فرماید: «لاَ يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ.[بقره/124] هیچ وقت عهد من به ظالمین نمی‌رسد.» به گفته مفسرین شیعه مراد از عهد، منصب امامت و خلافت است. بعضی از مفسران و علماى اهل سنت نیز به این مطلب اعتراف کرده‌اند:
فخررازى در تفسیر خود مى‌گوید: «قوله: "لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ" جواب لقوله: "وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی" و قوله: "وَ مِنْ ذُرِّیَّتِی" طلب للامامه التی ذکرها اللّه تعالى، فوجب ان یکون المراد بهذا العهد هو الامامه، لیکون الجواب مطابقاً للسوال، فتصیر الآیه کانه تعالى قال: لا ینال الامامه الظالمین، و کل عاص فانه ظالم لنفسه...[1] جمله‌ی «لا ینال عهدی» جواب این گفته ابراهیم «و من ذریتی» است، ابراهیم در این جمله، همان امامت را درخواست کرده است، که خداوند در آیه ذکر نموده، پس واجب است که مراد از این «عهد» را «امامت» بدانیم، تا جواب مطابق با سوال باشد، پس آیه چنین می‌شود، که گویی خداوند تعالی فرموده است: «لا ینال الامامه الظالمین»، امامت به ظالمین نمی­‌رسد.» فخر رازی ادامه می‌دهد که: «هر گناه‎کاری ظالم به نفس خویش است.» پس این‌که این آیه مراد امامت و خلافت است، شکی در آن نیست.
حال اهل سنت گفته: از همین آیه می‌توان ثابت کرد که بر خلاف ادعای شیعیان خلافت خلفای سه‌گانه کاملاً بر حق بوده و هیچ ظلمی در کار نبوده است.
اول باید معنای آیه را کاملاً روشن کرد:
اولاً: ظلم در آیه معنای وسیعی دارد و هر نوع ظلمی را شامل می‌شود، به‌خاطر همین اگر کسی حتی ظلم کوچکی، چه در حق خودش و چه در حق دیگران، مرتکب شده باشد دیگر حق امامت و زعامت بر مسلمین را ندارد.
ثانیاً: یکی از بزرگ‌ترین مصادیق ظلم، شرک به خداوند است، هم‌چنان‌که لقمان حکیم به فرزندش سفارش می‌کند که: «يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ.[لقمان/13] ای پسرم! به‌خداوند شرک نورز، که شریک قرار دادن برای خداوند ظلم بزرگی است.»
بنابراین کسی‌که قبلاً بت‌پرست بوده، هرگز نمی‌تواند مقام امامت و خلافت را عهده‌دار شود. در نتیجه اگر ما ثابت کنیم که خلفای سه گانه، قبل از اسلام آوردنشان بت‌پرست بوده‌اند، باید گفت که دیگر حق خلافت بر مسلمین را نداشته و حکومت آن‌ها کاملاً غاصبانه بود.
با توجه به چیزهایی که ذکر شد، به بت‌پرستی خلفا قبل از اسلام، در منابع اهل‌سنت می‌پردازیم:
خلیفه‌ی اول: ابوبکر در سن چهل سالگی اسلام آورد و یکتاپرست شد.[2] این در حالی است که او قبل از اسلام، بت‌پرست بوده و آن‌ها را آب و جارو می‌کرده و هم‌چنین شصتمین نفری بوده که اسلام آورده است.[3]
خلیفه‌ی دوم:  او در سن 35 سالگی اسلام آورد و یکتاپرست شد، وی شصت و پنجمین نفری بود، که اسلام آورد. طبری در تاریخ خود به نقل از عبدالله بن كعب می‌نویسد: يك روز عمر بن خطاب در مسجد پيامبر خدا نشسته بود، که مرد عربى وارد مسجد شد، چون عمر او را ديد، به اطرافیانش گفت: اين مرد هنوز هم مشرك است، و در جاهليت جزء كاهنان بوده است. آن‌گاه آن مرد عرب به نزد عمر رفت و بر وی سلام كرد و نزدش نشست، عمر با تعجب به او گفت: «آيا مسلمان شده‏‌اى؟» مرد عرب گفت: «آرى.»
عمر گفت: «آيا تو که در جاهليت جزء كاهنان بوده‏‌اى، اکنون از کهانت دست کشیده‌ای؟» آن مرد عرب گفت: «سبحان الله! سخنى مى‏‌گويى كه از هنگام خلافت به هيچ‌يك از رعيت خويش نگفته‏‌اى.» عمر گفت: «من در جاهليت بدتر از تو بودم؛ چرا که من هم بت مى‏‌پرستيدم!!!»[4]
و در کتاب تاریخ ابن کثیر هم آمده است: «خواهر عمر هنگامی‌که مسلمان شد، برادرش عمر وی را به‌خاطر اسلام آوردنش كتك می‌زد، او هم به عمر می‌گفت: بت‌پرست، بت‌پرست!!.»[5]
در مورد عثمان همین بس، که او به‌دست ابوبکر مسلمان شد و همین امر نشان می‌دهد که او قبلاً بت‌پرست بوده است، که بعد از اسلام آوردن ابوبکر او نیز به تبعیت از ابوبکر مسلمان شد.
با توجه به این‌که خلفای سه‌گانه قبلاً بت‌پرست بودند و مراد از ظالم در آیه شریفه بنا بر فرموده پیغمبر کسی است که قبلاً بت‌پرست بوده، متوجه می‌شویم که بر خلاف ادعای اشکال کننده خلافت خلفای سه‌گانه از ناحیه خداوند نبوده و کاملاً غصبی و ظالمانه بوده است.

پی‌نوشت:

[1]. تفسیر کبیر یا مفاتیح الغیب، رازی شافعی، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اوّل، 1421هـ/2000م، ج4، ص39.
[2]. اسلام ابوبكر پس از شصت نفر.
[3]. تاريخ طبری، طبری، ج2 ص60.
[4]. تاريخ ‏الطبري، ترجمه، ج‏3، ص844.
[5]. تاريخ كامل ابن اثير، ابن اثیر، ترجمه محمد حسين روحاني؛ ج2، ص907.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.