نگاهی به آیین فالون دافا
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مردمان چین و مناطق و ممالک پیرامون آن نظیر ژاپن، تبت و... طبیعت را در مرکز توجه قرار داده، «علاقه به جهان و دلبستگی به حیات و ادامه زندگانی، هدف و مقصود نهایی در اعتقادات ایشان میباشد...» بین توجه به طبیعت و اهمیت زندگی مادی و شیوههای بهینه کردن زندگی و هماهنگی با شرایط متغیر طبیعت، پیوند اساسی وجود دارد. با هدف قرار دادن زندگی در این جهان و اصیل انگاشتن تأمین و تداوم آن، سازگاری و هماهنگی با طبیعت و مقتضیات زندگی امری مقدس شده و پایداری و بهتر کردن زندگی به همهی کارها معنا میدهد. از اینرو در فهم اندیشههای معنوی آنها نیز «باید این نکته را در خاطر داشت که ارتباط و اتصال با طبیعت، امری اصلی و ذاتی است، نه واقعی، تصادفی و عرضی...».
در روزگار ما پدیدهای به نام چیکونگ براساس تعالیم کهن چینی، بسیار گسترده شده است و در میان اساتید چیکونگ مردی به نام «لیهونگجی» برخواسته است که سایر اساتید چیکونگ را شیّاد و استاد ناتمام میداند و خود را پیامآور بزرگترین راه نجات مردم و منجی انسانها در این روزگار مینامد. او با تلفیق آموزههای تائوئیسم و بودیسم، مکتبی را با نام «فالوندافا» یا «فالونکونگ» طراحی کرده است.
ویژگیهای مثبت قابل توجهی در فالوندافا به چشم میخورد که ستودنی است. تأکید بر فضایل اخلاقی مانند: راستی، مهربانی و بردباری در روزگاری که اخلاق و انسانیت رنگ باخته، بسیار ارزشمند است. بدون شک مردم، نیازمند به مرامها و مربیانی هستند که این فضایل را آموزش دهند و موعظه کنند تا در روح و رفتار مردمان آثار زیبای اخلاق نمودار گردد. ولی فالوندافا در ابعاد نظری ابهامات و اشکالاتی وجود دارد که مواردی از آنها را بیان میکنیم.
اول، در تزکیهی ذهن که با سه فضیلت اخلاقی: راستی، نیکخواهی و بردباری انجام میشود، به نظر نمیرسد که اینها مربوط بهذهن باشند. ذهن انسان میتواند تصور کند، مثلاً راستی، یعنی مطابقت یک ایده با واقعیت؛ اما راستگویی و صداقت، عمل است و به ساحت اراده، تصمیم و عمل مربوط میشود.
دوم، ادعای ایشان این است: کسی که صداقت، نیکخواهی و بردباری میورزد و تزکیهی ذهن را انجام میدهد، مادهی سفیدی به نام تقوا تولید میکند و استاد، این ماده را به انرژی تزکیه (کونگ) تبدیل میکند. این مادهی سفید چیست؟ اگر نیکخواهی مادهی تقوا ایجاد میکند مقدار آن تابع کیفیت نیکی است یا میزان ماده و انرژیای که در عالم برای آن هزینه میشود؟
سوم، لی هنگجی قوانین تحقیرآمیزی را برای افزایش تقوا معرفی میکند، که به راستی شأن انسانی را درهم میشکند و انسان را به ستمپذیری و سکوت در برابر تعرضات و همانند بیماران روانی و عقب مانده عمل کردن، تشویق میکند. البته گذشت و بخشش به ویژه در جایی که احتمال اصلاح طرف خطاکار باشد، بسیار پسندیده است؛ اما او میگوید: «در جهان ما قانونی وجود دارد که بدون از دست دادن، چیزی بهدست نمیآید. وقتی مردم شخص عقب افتاده را میبینند، او را تحقیر میکنند، مثلاً میگویند: (تو ابله بزرگ)! وقتی دهانشان را باز میکنند تا به او توهین کنند تکهای از تقوا پرتاب میشود. وقتی با کسی بدرفتاری کردهاید، طرفی هستید که چیزی از او گرفتهاید و بنابراین مجبورید چیزی از دست بدهید. وقتی کسی جلو رفته و به او لگدی بزند، (تو ابله بزرگ)! بسیار خوب، تکهای دیگر از تقوا به آن طرف پرتاب خواهد شد. وقتی کسی به او ناسزا گفته یا او را با لگد میزند، فقط لبخندی میزند، ادامه بده، تو داری در این مدت به من تقوا میدهی و من تکهای از آن را به برنمیگردانم. اگر حقایق سطوح بالاتر را به کار ببریم، دربارهی این بیندیشید، چه کسی زرنگ است؟ آیا او فرد زرنگی نیست؟»[1]
از این سخنان برمیآید که برای اینکه تقوا یا مادهی سفید را به دست آورید، باید رنج بکشید؛ پس اگر به شما اهانت یا ظلم شد، مثل احمقها لبخند بزنید و شادی کنید، زیرا بهترین چیز عالم را به شما داده است. این توصیهها با وجدان انسان سازگار نیست.
چهارم، غایات دست پایین و طبیعت گرایانهی این مکتب بهراستی عظمتهای انسانی و استعدادهای والای او را که در عرفان اسلامی مطرح میشود، نادیده میگیرد. لی هنگجی نهایت دستاوردهای مکتب معنوی خود را سلامتی و طول عمر جوانی و دیر پیری معرفی میکند و دربارهی نتایج بلند مدتتر و بعد از این زندگی میگوید: «اگر شخصی تقوای بسیار زیادی داشته باشد، در زندگی بعدیاش صاحب منصبی والامقام میشود یا اینکه ثروت زیادی جمع میکند. تقوایش با این چیزها مبادله میشود».[2]
پنجم، خودستاییهای آزار دهندهی او نیز بسیار است. او تمام استادان دیگر را فریبنده و تحت تسخیر حیوانات دانسته و میگوید: «در حال حاضر تنها کسی هستم که به طور علنی یک راه درست را آموزش میدهد. کاری را انجام میدهم که قبلاً توسط هیچکس انجام نشده است... آنچه را که به شما آموزش میدهم یک حقیقت عظیم دربارهی جهان است.»[3]
او ادعا میکند که برای تبرک مجسمهی بودا باید از عکس او استفاده شود. «اگر یک مجسمهی بودا را عبادت کنید بسیار خطرناک خواهد بود و اگر یک معبد این مشکل را داشته باشد حتی بیشتر خطرناک خواهد بود. وقتی یک راهب آن را عبادت میکند، مسئولیت او را به عهده خواهد گرفت. آیا مرا عبادت نمیکنی؟ مشخص است که در حال عبادت من هستی! خوب، آیا نمیخواهی تزکیه کنی؟ از تو مواظبت خواهم کرد. تزکیه تو را برنامهریزی خواهم کرد... دربارهی مجسمههای بودا در خانه چه کار باید کنیم؟ شاید تعدادی از این افراد به فکر من افتادهاند، برای اینکه به شاگردانم کمک کنم که تزکیه کنند، به شما خواهم گفت که میتوانید این کار را انجام دهید: کتاب (عکس مرا دارد) یا عکس مرا بردارید و مجسمهی بودا را در دستتان نگاه دارید. حالت دست گل نیلوفر بزرگ (حالتی از دست برای تبرک) را انجام دهید، گویی در حال کمک خواستن از من هستید، و از معلمتان برای تبرک درخواست کنید. تبرک در عرض نیم دقیقه انجام خواهد شد.»[4]
این ادعاها، بسیار بزرگ و شگفتانگیز است و در هیچ یک از منجیهای گذشته، نظیر بودا، مسیح و محمد (صلیاللهعلیهوآله) همانند آن را سراغ نداریم؛ بلکه بر عکس آنچه از آنها شنیدهایم تواضع و اصرار بر این بوده است که « ما نیز بشری همانند شما هستیم که فقط وحی الهی را دریافت میکنیم.»[سوره کهف، آیه۱۱۰]
و نتیجه اینکه در غیاب حقیقت، دروغها و ادعاها سر بر میآورد و گرایشهای معنوی مردم در لباس اخلاق و معنویت به بازی گرفته میشود. وقتی عرفان حقیقی و شریعت راستین در میان مردمی نباشد، نیاز مردم به معنویت و اعمالی که اندیشه و روح معنوی را در آنها تثبیت کند، از بین نمیرود و این گرایش فطری به عبودیت و بندگی باقی است، پس به هر خسی دست دراز میکنند تا گمشدهی خود را بیابند و کسانی که نیرنگی برتر و حیلهای کارگر دارند، هوسهای خود را در قالبی مردمپسند عرضه کرده و مردمان را به سوی خود فرا میخوانند.[5]
پینوشت:
[1] . جوآن فالون، لی هنگجی، قم: نشر ابتکار دانش، ۱۳۸۶، ص ۳۸۹.
[2] . همان، ص ۳۸۸.
[3] . همان، ص ۱۱۰.
[4] . همان، ص ۲۱۵.
[5] . حمیدرضا مظاهری سیف، فالون دافا، قم: عصر آگاهی، ۱۳۹۰، ص ۸۲.
جهت مطالعه بیشتر بنگرید به: حمیدرضا مظاهری سیف، فالون دافا...
افزودن نظر جدید