پرسشی بیپاسخ از علت منع تدوین حدیث!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ به گواهی منابع معتبر اهل سنت، از تدوین حدیث پیامبر (صلی الله علیه و آله) در قرن اول اسلام جلوگیری میشد. عایشه میگوید: «پدرم ابوبکر 500 حدیث از پیامبر (صلی الله علیه و آله) جمعآوری کرده بود، اما مضطرب و نگران بود، تا اینکه فردای آن روز به من گفت: دخترم آن احادیث را برایم بیاور، وقتی احادیث را آوردم، آنان را در آتش انداخت و سوزاند.»[1]
این رفتار اختصاص به خلیفه اول مسلمین نداشت، بلکه سیاست «عمر» نیز همینطور بود. ابن سعد در طبقات میگوید: به فلانی [عمر] خبر رسید که نوشتههایی از درس پیامبر (صلی الله علیه و آله) در بین مردم دست بهدست میشود. او ناراحت شد و گفت: ای مردم! به من خبر رسیده است، که در بین شما تقریرات درس پیامبر (صلی الله علیه و آله) وجود دارد، آنها را بیاورید، میخواهم آنها را ببینم. وقتی که صحابه کتابها و نوشتههای خودشان را آوردند، همه را گرفت و در آتش انداخت و سوزاند.[2]
ذهبی که شافعی و شاگرد بسیار متعصب ابن تیمیه است، در کتاب سیر اعلام النبلاء میگوید: «عمر میگفت: از پیامبر (صلی الله علیه و آله) حدیث نقل نکنید و جلوی صحابه را در نقل حدیث میگرفت.»[3]
اکنون سوال این است، چرا روایات و احادیثی که صحابی جمعآوری کرده بودند، سوخته شد؟ مگر صحابه، بنابر اعتقاد اهل سنت، راستگو و عادل نیستند؟! چرا از تدوین و قرائت حدیث ممانعت شد؟! در حالیکه صحابهی عادل، راوی احادیث بودند. این سوالی است که قرنهاست، بیپاسخ مانده است!
هنوز آزادیخواهان جهان، منتظر پاسخ هستند!!
پینوشت:
[1]. «جمع أبي الحديث عن رسول الله صلى الله عليه وسلم فكانت خمسمائة حديث، فبات ليلة يتقلب كثيرا، قالت: فغمني فقلت تتقلب لشكوى أو لشيء بلغك؟ فلما أصبح قال: أي بنية هلمي الأحاديث التي عندك فجئته بها فدعا بنار فأحرقها ». متقي هندي، علي بن حسام (م 975)، كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال، تحقيق: بكري حياني وصفوة السقا، مؤسسة الرسالة، چاپ پنجم، 1401ه.ق، ج10، ص285، ح29460.
[2]. «إِنَّ الْأَحَادِيثَ كَثُرَتْ عَلَى عَهْدِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ , فَأَنْشَدَ النَّاسَ أَنْ يَأْتُوهُ بِهَا , فَلَمَّا أَتَوْهُ بِهَا أَمَرَ بِتَحْرِيقِهَا , ثُمَّ قَالَ: مَثْنَاةٌ كَمَثْنَاةِ أَهْلِ الْكِتَابِ. قَالَ: فَمَنَعَنِي الْقَاسِمُ يَوْمَئِذٍ أَنْ أَكْتُبَ حَدِيثًا». بغدادي، محمّد بن سعد (م230)، الطبقات الكبرى، تحقيق: إحسان عباس، دار صادر، بيروت، چاپ اوّل، 1968 م،ج5، ص188.
[3]. «أَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ كَانَ يَقُوْلُ: إِنِّي لأُحَدِّثُ أَحَادِيْثَ، لَوْ تَكَلَّمْتُ بِهَا فِي زَمَنِ عُمَرَ، لَشَجَّ رَأْسِي .قُلْتُ: هَكَذَا هُوَ كَانَ عُمَرُ -رَضِيَ اللهُ عَنْهُ- يَقُوْلُ: أَقِلُّوا الحَدِيْثَ عَنْ رَسُوْلِ اللهِ -صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ-. وَزَجَرَ غَيْرَ وَاحِدٍ مِنَ الصَّحَابَةِ عَنْ بَثِّ الحَدِيْثِ، وَهَذَا مَذْهَبٌ لِعُمَرَ وَلِغَيْرِهِ» ذهبی شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، ج2، ص601.
افزودن نظر جدید