فهم نادرست از تصوف مانع شناخت این فرقه

  • 1392/08/07 - 08:38
از جمله دستاویز هایی که صوفیه برای خود دارند عدم فهم علماء و منتقدان ایشان از صوفیه است. ایشان معتقدند که علماء فقه باطن را نمی دانند و برای راهنمایی باطن باید پیر و مرشدی باشد که مورد تایید صوفیه است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از آنجا که صوفيه و غير مسلماناني که از خارج به مساله صوفيه نگاه مي کنند سعي دارند که صوفيه را گل و بلبل اسلامي معرفي کنند و آن را بعنوان نتيجه اسلام ناب بشناسانند و نيز پرداختن و توجه به اين مهم که متاسفانه با خصوصيت هاي جذاب و دلنشين شعر و شاعري – آنجا که مربوط به صوفيه مي شود – با مراسم ذکر و سماع  که با موسيقي خاص صوفيان برگزار مي گردد، به دست فراموشي سپرده شده است و به همين لحاظ محققان غير صوفي ناخودآگاه آنگونه تصوف را مورد تحققيق قرار داده اند که خواست صوفيه بوده است و به جهت همين تاثير در تعريف تصوف با توجه به آنچه صوفيان، با غرض اسلامي کردن تصوف گفته و نوشته اند، اين تبار از محققان نظر داده اند « تصوف براي اسلام مانند قلب است»[1] و ثمره ي آن را «معرفت پيدا کردن به حق الهي و متجلي شدن به حليه عبوديت»[2] دانسته، در کتاب هايي که تدوين نموده اند به طور مجمل و گذرا به اينگونه مطالب بي پايه و اساس اشاره کرده اند و اگر مخالفتي در مقابل اين نوع تفکرات غلط ساختگي صورت گرفته، اسباب اعتراض را به صورت تقسيم بندي چنين مشخص کرده اند:

1-مدعي شده اند مخالفان تصوف بدون اينکه از حقيقت تصوف و اصول صحيحه آن اطلاعي داشته باشند، مخالفت کرده اند.
2-اين مخالفت به لحاظ ناآشنا بودن به اصطلاحات و رموز کلمات آنان صورت گرفته است.
3-فهم نکردن روش استنباط و استدلال صوفيه در استفاده از آيات و روايات[3] دليل ديگر مخالفان مي باشد.
البته خوشبختانه امروزه که صوفيه شرح اصطلاحات نوشته و يا آنچه صوفيان سرشناس گذشته تدوين نموده اند، انتشار يافته در دسترس عموم قرار گرفته است،  فهم و دستيابي به رموز کلمات آنان آسان است؛ به همين دليل آن عده که تصوف را مورد شناخت قرار داده نظريه نهايي خود را گفته يا نوشته اند، هم به اصول تصوف دست يافته اند و هم با نحوه استنباط و استدلال صوفيه آشنا بوده اند. مهم تر بايد توجه داشت در عصر حاضر طرح زبردستانه عوامانه و فريبکارانه اينکه؛ عالمان غير صوفي، علماء ظاهرند و نمي توانند فقه باطن را بشناسند[4] و به همين کمبود با آنچه تصوف ارائه مي دهد مخالفت مي کنند که از دير باز بهترين وسيله آرام کردن بيدارشدگان صوفي به شمار مي رفت، تاثير خود را از دست داده، به تعبير اقبال لاهوري «روزگار اينگونه استدلال هاي عاميانه براي کوبيدن افکار و قيام هاي بيدارگرانه سر آمده است.»[5] که به راستي زمان اينگونه مدافعات خنک سر آمده است.
آيا مي توان باور کرد شخصيتهايي بلند پايه علمي نظير فقيه عارف حضرت امام خميني – قدس الله روحه العزيز- که مي نويسد:«آن بيچاره که خود را مرشد و هادي خلايق داند و در مسند دستگيري و تصوف قرار گرفته»،«اصطلاحات اين دو دسته [عارف وحکيم] را به سرقت برده و سر و صورتي به متاع بازار خود داده»[6] يا آنچه آيت الله سيد شهاب الدين مرعشي در باره رد صوفيه نوشته اند[7] يا دو مرجع بزرگ حاج سيد محمد هادي ميلاني[8] و حاج محمود شاهرودي[9] با موقعيت علمي که داشته اند، تصوف را فهم نکرده آن را باطل دانسته اند؟
در همين موقعيت مي توان باور داشت علامه طباطبايي (ره ) آنجا که درباره آداب و رسوم صوفيه مي نويسد، معتقدند:«آداب و رسومي پديد آوردند که در دين سابقه نداشت، اين شد که پيوسته بدعتي تازه به وجود آمد و سنتي شرعي تر ک مي شد تا جايي که شريعت در طرفي قرار گرفت و طريقت در طرف ديگر و بالطبع کار به ارتکاب محرمات و ترک واجبات و کنار گذاشتن تکاليف شرعي»[10] کشيد. تصوف را نفهميده اند! چنين اظهار نظر کنند؟ يا مي توان مدعي شد علامه محمد تقي جعفري که عرفان را به منفي و مثبت تقسيم مي کند[11] و متفکر شهيد علامه مرتضي مطهري[12] و ...  که درباره تصوف تحقيقاتي داشته اند، آن را فهم نکرده اند؟
يا می توان قبول کرد چنين شخصيتهاي بلند پايه علمي به رموزات کلمات صوفيه - که بعضا بسيار سخيف و عوامانه، لکن جذاب گفته اند – دست نيافته باشند؟ يا در عالي ترين مقام ديني نسبت به صوفيه که قليلي از مسلمانان را دارد، حسادت نموده[13] به اين لحاظ تصوف را نقد کنند! بايد پذيرفت اين بدترين سبک و روش دفاع  از تصوف مي باشد که متاسفانه عده اي از اتباع فرقه صوفيه را تحت تاثير قرار داده و البته خيلي از موارد هم در مقابل استدلال هاي مولف اثري يا توضيحات شخصي بي تاثير بوده است.

منابع:
1-تصوف چيست؟، ص 120
2-کفايه المنصف في فهم التصوف، ص 104
3-همان، ص 18
4-بين التصوف و الحياه، ص 173
5-نوابغ علم و فضيلت سخن  مي گويند، سکندر حسين سرور، ص 103
6- چهل حديث، بحث کبر، حديث چهارم
7-احقاق الحق، مبحث سادس، باب في انه تعالي لا يحل في غيره
8-اعلاميه ايشان در کتاب جنجال تصوف در اسلام، ص 99
9-در خانقاه بيدخت چه مي گذرد؟ 
10-تفسير الميزان، ج 5، ص 306
11-ر ک به: عرفان اسلامي علامه جعفري
12-خدمات متقابل اسلام و ايران، بخش عرفان و تصوف ص 634
13-کفايه المنصف في فهم التصوف، ص 18
براي مطالع بيشتر رجوع شود به کتاب "رويشگاه تصوف" اثر سيد محمد حسين فقيه ايماني

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.