چندشآور خواندن ازدواج با پدرخوانده، توسط کارشناس بهائی!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در یکی از برنامههای شبکهی نوین تیوی وابسته به فرقهی بهائیت، پس از ابراز مظلومنماییهای بسیار و انتقاداتی بسیار تند به نظام جمهوری اسلامی ایران و نسبت دادن تهمتهایی به این نظام (نظیر اعدام کودکان)؛ به برخی از قوانین این کشور، انتقاداتی مطرح شد.
کارشناس برنامه در پایان سخنانش چنین گفت که: «افراد هرکدامشان وظیفه دارند به ... بعضی از قوانین موهن و چندشآور، مانند ازدواج پدرخوانده با فرزندخوانده و اینگونه موارد، حساسیت نشان دهند و نگذارند اینگونه موارد مسکوت بماند و اجازه ندهند حکومت، هرجور که میخواهد عمل کند».[1] در پاسخ به ادعای چندش خواندن جواز ازدواج با پدرخوانده در اسلام، که در این برنامه مطرح شده بود، لازم است این موضوع از دو جهت بررسی شود.
اول: در دین اسلام قواعد و قوانین ازدواج، بر اساس فطرت انسانی بنا نهاده شده و از ازدواج با چند گروه منع شده است. خداوند متعال در قرآن، این چند دسته را برای ما بیان فرموده است: «وَ لا تَنْکِحُوا ما نَکَحَ آباؤُکُمْ مِنَ النِّساءِ... [نساء/23-22]؛ با زنانی که پدران شما با آنها ازدواج کردهاند، هرگز ازدواج نکنید! مگر آنچه در گذشته (پیش از نزول این حکم) انجام شده است؛ زیرا این کار، عملی زشت و تنفرآور و راه نادرستی است* حرام شده است بر شما، مادرانتان و دختران و خواهران و عمهها و خالهها و دختران برادر و دختران خواهر شما و مادرانی که شما را شیر دادهاند و خواهران رضاعی شما و مادران همسرانتان و دختران همسرتان که در دامان شما پرورش یافتهاند، از همسرانی که با آنها آمیزش جنسی داشته اید، و چنانچه با آنها آمیزش جنسی نداشته اید، (دختران آنها) برای شما مانعی ندارد- و (همچنین) همسرهای پسرانتان که از نسل شما هستند (نه پسرخواندهها) و (نیز حرام است بر شما) جمع میان دو خواهر کنید مگر آنچه در گذشته واقع شده چرا که خداوند، آمرزنده و مهربان است».
در نتیجه، اگر شخصی متکفل سرپرستی دختری شود و آن دختر، فرزند همسری که با آن آمیزش کرده نباشد و هیچیک از نسبهای بالا هم میان آن دو نباشد، از لحاظ شرعی، منعی برای ازدواج آنها وجود ندارد. با این حال، هرچند که منعی از ازدواج میان ایندو نیست، اما کمتر کسی رغبت به ازدواج با دخترخوانده و یا پدرخوانده خود را پیدا میکند و شاید این مورد به اندازهای انگشتشمار باشد که در حکم نیست، به حساب آید.
دوم: بهائیان با چه رویی به برخی از صورتهای جواز ازدواج میان مسلمانان خرده میگیرند در حالی که بزرگان فرقهی بهائیت، بر خلاف دین اسلام، هیچگاه موضع قطعی در رَد ازدواج با محارم اتخاذ نکردهاند و در آئین خرافی خود، تنها اشخاصی که از ازدواج با آنها منع شده است، زنان پدر میباشد،[2] و در حرمت ازدواج با دیگر محارم، در کتابهای باب و بهاء، سخن به میان نیامده است. عبدالبهاء نیز اصلی را مطرح میکند تحت عنوان اینکه عدم ذکر حرمت، نشانگر جواز آن عمل است: «عدم ذکر حکم حرمت در الواح الهی، نفس جواز است؛ زیرا منهی از نصوص استفاده میشود».[3]
کار تا جایی پیش میرود که سران بهائی، تقریباً به صورت علنی ازدواج با محارم را جایز میشمارند. چرا که، در کتاب ملحقات اقدس آمده: «کلیه مسائل مربوط به ازدواج با اقارب به بیتالعدل راجع است»[4]؛ بیتالعدل نیز در پاسخ بهائیان میگوید: «ازدواج با اقارب به عهده خود نفوس شده است و آن معهد اعلی هنوز موقعیت را برای صدور قوانین تکمیلی راجع به ازدواج اقارب مقتضی نمیداند».[5]
بنابراین بهائیان، بنا به حکم رهبرانشان در ازدواج با محارم (نظیر خواهر و مادر) خویش آزاد هستند و چه بسا چنین ازدواجهایی بسیار میان آنها صورت گرفته باشد. حال با چه رویی میتوانند نسبت به احکام اسلامی منتقد و آنها را چندشآور تلقی کنند.
پینوشت:
[1]. شبکه نوین تیوی، نام برنامه: هفت روز به یاد 7 سال.
[2]. حسینعلی نوری، اقدس، بمبئی: مطبعه ناصری، 1314 ق، ص 104، سطر 7.
[3]. عبدالحمید اشراق خاوری، مائده آسمانی، بیجا: مؤسسه ملّی مطبوعات امری، 129 بدیع، ج 2، ص 42.
[4]. حسینعلی نوری، ملحقاتی بر اقدس، لانگنهاین آلمان: لجنه نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، چ 1، 137 بدیع، 7، 3، 1.
[5]. شوقی افندی، انوار هدایت، بیجا: بیتا، ص 487.
افزودن نظر جدید