نقد توجیه ابوالفضل گلپایگانی، بر اثبات دلیل تقریر

  • 1395/06/07 - 23:00
یکی از مبلّغان بهائی که هنگام تبیین دلیل تقریر، به سستی آن آگاهی داشته سعی کرده به نقدهای احتمالی آن پاسخ گوید. ایشان، دلیل ابقای مذاهب باطله را وجود اعتقاد به شارع حقیقی معرفی کرده نه ادعای مقام شارعیت جدید. اما باید دانست که لازمه‌ی پذیرش دلیل تقریر، انکار نبوت پیامبران بسیاری، نظیر حضرت نوح و ابراهیم و در مقابل پذیرش نبوت امثال مانی است.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از مهم‌ترین دلایلی که برای اثبات پیامبری افراد، از جانب بهائیان معرفی شده، دلیل تقریر است. منظور ایشان از دلیل تقریر؛ نفوذ و بقای ادعای پیامبری شخصی، دلیل حقانیت او و شریعتش می‌باشد. از دید بهائیان، دلیل تقریر، مهم‌ترین دلیل برای تشخیص پیامبران از مدعیان دروغین و تمییز میان حق و باطل است. جناب گلپایگانی از مبلّغان برجسته‌ی بهائی، در این‌باره می‌گوید: «دلیل تقریر اکبر دلیلی است که علمای اعلام در تفریق بین الحق و الباطل به آن تمسک جسته‌اند».[1]
جناب گلپایگانی که هنگام تشریح و تبیین دلیل تقریر، به سُستی آن آگاه و ورود نقدهایی را بر آن پیش‌بینی کرده بود؛ سعی نمود پیش‌دستی کرده و به نقدهای احتمالی پاسخ گوید. لذا در کتاب خود می‌نویسد: «مثلاً می‌گویند: اگر باطل باقی نمی‌ماند، چگونه مذاهب باطله از قبیل صباحیه‌ی اسماعیلیه و غیرها مدتی در عالم بقا یافت و یا چگونه شرایع برهمیّه و زردشتیّه در مدت چند هزار سال باقی ماند... و جواب این ایرادات در غایت وضوح است. اما از حیث مذاهب مختلفه، جواب این است که از اصل موضوع دلیل (تقریر) خارج است؛ زیرا که موضوع دلیل تقریر، ادعای مقام نبوّت و رسالت و شارعیت شرع جدید است و این معلوم است که رؤسای مذاهب موجوده‌ی اسلامیه، هیچ‌یک مدعی وحی آسمانی نشدند و هیچ‌یک خود را شارع شریعت جدید ندانستند؛ بلکه کل، مُثبِت شرع اسلامند و مدعی تبعیت حضرت خیرالانام و این اختلافات نظر، به اختلاف افهام است در مسائل اجتهادیه و ابداً معارض نیست با اصل شریعت اسلامیه...».[2] گلپایگانی در ادامه تأکید می‌کند، دیانتی که از جانب خداوند نیامده باشد، خداوند آن را مضمحل خواهد کرد و از آن اثری به جای نمی‌گزارد».[3]
هرچند جناب گلپایگانی سعی کرده برخی از اشکالات وارده به این دلیل را پاسخ گوید، اما بازهم اشکالاتی اساسی و موارد نقض بسیاری به این دلیل، که از دید او مهم‌ترین دلیل بر اثبات نبوت پیامبران است، وارد می‌باشد.
اشکال اول: پیامبران بسیاری هستند که بنا به اعتراف خود بهائیان، دلیل تقریر بر ایشان منطبق نیست؛ چرا که رسالت ایشان در میان مردم نفوذی نیافت. اما جای هیچ تردیدی نیست که هم مسلمانان و هم بهائیان ایشان را پیامبرانی الهی می‌دانند.
بطور مثال، حسینعلی‌بهاء در مورد حضرت نوح (علیه‌السلام) می‌گوید: «از جمله‌ی انبیاء نوح بود که نهصد و پنجاه سال نوحه نمود و عباد را به وادی ایمن روح دعوت فرمود و اَحدی او را اجابت ننمود».[4] عباس افندی نیز درباره‌ی حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) می‌نویسد: «کسی با او موافقت نکرد؛ مگر برادرزاده‌اش لوط و یکی دو نفر دیگر هم از ضعفاء».[5] بنابراین اگر دلیل تقریر صحیح باشد؛ ادعای پیامبر این دو پیامبر بزگوار باطل است و حال این‌که بهائیان نمی‌توانند چنین ادعایی داشته باشند.
اشکال دوم: از سویی دیگر، افرادی دروغ‌گویی ادعای پیامبری کرده و دلیل تقریر با ایشان منطبق است. افرادی نظیر «بابا گورونانک» که طرفداران بسیاری در هند پیدا کرده بود.[6] شخصی به نام «مانی» نیز، زمان شاپور اول ساسانی در ایران، ادعای پیامبری نمود. وی نه تنها در ایران، بلکه در جوامع چین و ترکستان طرفدارانی یافت و تا چند قرن پس از او، مکتب و طرفدارانش باقی بودند.[7] اما بر خلاف نظر گلپاdگانی، نه تنها آئین مانی به سرعت از میان نرفت، بلکه او بر اعتقادات خود باقی ماند تا در این راه، جانش را از دست داد.[8]
در نتیجه، اگر بخواهیم دلیل تقریر را بپذیریم، باید منکر نبوت بسیاری از پیامبران الهی شویم و در مقابل، ادعای نبوت افرادی نظیر مانی و حسینعلی نوری را بپذیریم. به همین دلیل است که به هیچ‌وجه، مهم‌ترین دلیل بهائیان در اثبات نبوت پیشوایشان، قابل قبول نمی‌باشد.

پی‌نوشت:

[1]. ابوالفضل گلپایگانی، فرائد، هوفمهایم آلمان: مؤسسه ملی مطبوعات امری آلمان، لجنه‌ی ملی نشر آثار امری به لسان فارسی و عربی، 2001 م، ص 75.
[2]. همان، ص 70.
[3]. همان، ص 57.
[4]. حسینعلی نوری، ایقان، هوفمایم آلمان: لجنه‌ی ملی نشر آثار بهائی به زبان فارسی و عربی، 1988 م، ص 5.
[5]. عبای افندی، مفاوضات، ص 9.
[6]. برای مطالعه‌ی بیشتر، ر.ک: مجله‌ی مکتب اسلام، شماره‌ی 2 (سال 84)، مقاله‌ی: پژوهشی در دین سیک، به نقل از نشریه‌ی ارتباطات فرهنگی.
[7]. مرتضی مطهری، خدمات متقابل اسلام و ایران، بی‌جا: انتشارات صدرا، چاپ دوازدهم، 1362 ش، ص 681.
[8]. لوکونین ولادمیر گریگورویچ، تمدن ایران ساسانی، تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1350 ش، ص 851.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.