عدم تحقق پیشبینی سران بهائی در مورد ولیامر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عباسافندی، معروف به عبدالبهاء و دومین سرکردهی فرقهی بهائیت، برای رهبری جامعهی بهائی پس از خود، دو رکن اصلی و اساسی را ترسیم میکند که یکی بیتالعدل و دیگری مقام ولایت امرالله است. اما مقام ولی امرالله: عبدالبهاء در خصوص جایگاه و لزوم اطاعت بهائیان از ولیامر، میگوید: «حصن متین امرالله به اطاعت مَن هو ولیّ امرالله، محفوظ و مصون ماند و اعضای بیت العدل و جمیع اغصان و افنان و ایادی امرالله، باید کمال اطاعت و تمکین و انقیاد و توجّه و خشوع را به ولیّ امر الله داشته باشند».[1]
ولی امر از دیدگاه عبدالبهاء، وظائف و اختیاراتی نظیر: ریاست نهاد رهبری بیتالعدل، عزل اعضای گناهکار از آن [2]، تملک تمامی اموال و وجوه شرعی پرداخت شده توسط بهائیان [3] و تعیین ایادی امر را داراست.[4]
شوقی افندی نیز که دارای اولین مقام ولایت امر بوده، در خصوص جایگاه ولی امر و رابطهی آن با بیتالعدل میگوید: «این نظم بدیع از انظمهی (نظامهای) باطلهی سقیمهی (بیمار) عالم ممتاز، در تاریخ ادیان فرید و بیمثیل. سابقهی بنیادش در دو رکن استوار: رکن اول و اعظم رکن، ولایت الهیه که مصدر تبیین است و رکن ثانی بیتالعدل اعظم الاهی که مرجع تشریع است... انفصال رکنین نظم بدیع نیز از یکدیگر ممتنع و محال».[5] بنابراین، شوقی نیز جدایی ولیامر و بیتالعدل را محال دانسته و سرنوشت بهائیت را در این صورت، مصیبتبار پیشبینی کرده است.[6]
با توجه به مقام والایی که برای مقام ولیامر در بهائیت ترسیم شده، سران این فرقه برای نگهداشتن این مقام نزد خود و موروثی کردن آن، یکی از مهمترین وظایف ولیامر را تعیین جانشینی از فرزندان پسر، برای خویش دانستهاند؛ همچنان که عباسافندی میگوید: «ای احبّای الهی، باید ولیّ امرالله در زمان حیات خویش «من هم بعده» را تعیین نماید تا بعد از صعودش، اختلاف حاصل نگردد...».[7]
اما پس از مرگ شوقیافندی سومین رهبر بهائیت و دارندهی اولین مقام ولی امرالله، به دلیل عقیم ماندنش، کسی عهدهدار مقام جانشینی او نگشت و از این پس، بهائیان در حیرت فرو رفتند که نظام پس از شوقی و بیتالعدل بدون ولیامر، چه ارزش و جایگاهی میتواند داشته باشد!
بنابراین؛ با مشاهدهی این مطالب، این پرسش اساسی برای ما پیش میآید که چگونه میشود شخصی همچون عباسافندی که مدعی ارتباط با خداوند و جانشین پیامبر بهائیان است و به الهامات الهی مزین میباشد، اطلاع از عقیم بودن فرزند خویش نداشته و یا حتی احتمال آن را هم نتوانسته فرض کند که اگر ولیامر عقیم بود، نظام رهبری این فرقه چه جایگاهی میتواند داشته باشد! همین پیشبینی غلط در مورد ولیامر از سران بهائی، بر باطل بودن مسلک بهائیت، کافی است؛ به علاوه آنکه نظام رهبری کنونی بهائیت بنا به گفتهی سرانشان، هیچ جایگاهی نمیتواند داشته باشد.
پینوشت:
[1]. عباسافندی، الواح وصایا، محفل روحانی ملّی بهائیان پاکستان، مطبعهی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 12.
[2]. همان، ص 16.
[3]. همان، ص 16.
[4]. همان، ص 13.
[5]. شوقیافندی، توقیعات مبارکه حضرت ولی امرالله، بیجا: مؤسسهی ملی مطبوعات امری، 125 بدیع، ص 127.
[6]. شوقیافندی، دور بهائی، لانگهاین آلمان غربی: لجنهی ملی ترجمهی آثار امری ایران، لجنهی ملی نشر آثار امری به زبانهای فارسی و عربی، نشر سوم، 1988 م، ص 80.
[7]. عباسافندی، الواح وصایا، محفل روحانی ملّی بهائیان پاکستان، مطبعهی استرلینگ گاردن رود، نوامبر 1960، ص 13.
افزودن نظر جدید