عصمت علیمحمد باب!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در قرآن کریم و روایات معصومین (علیهمالسلام)، بارها مسألهی عصمت حجتهای الهی مورد توجه قرار گرفته و بر آن تأکید شده است. به عنوان مثال، در داستان رسیدن حضرت ابراهیم (علیهالسلام) به مقام امامت، پس از گذراندن مراحل دشوار آزمایش الهی، آن حضرت از پیشگاه خداوند درخواست کرد تا این مقام، برای فرزندان او نیز باشد؛ اما خداوند خطاب به او فرمود: «عهد من به ستمکاران نمیرسد».[1]
امام صادق (علیهالسلام) نیز، در خصوص عصمت انبیاء و اوصیای الهی فرمودند: «انبیاء و اوصیای ایشان گناهی در نامهی اعمال خود ندارند؛ چرا که آنان معصوم و مطهّرند».[2] امام رضا (علیهالسلام)، در تبیین همین مسأله؛ در نامهای به مأمون، نوشتند: «خداوند هرگز به اطاعت از کسی که میداند مردم را گمراه میکند، فرمان نمیدهد و کسی را که میداند به او کفر میورزد و از عبادتش سرباز میزند و از شیاطین اطاعت میکند، به مقام رسالت برنمیگزیند».[3]
مسألهی عصمت حجتهای الهی، تنها در اسلام مورد توجه قرار نگرفته، بلکه حتی بهائیان نیز به مسألهی عصمت و پاکی حجتهای الهی از آلودگی، گناه و حتی خطا تأکید میکنند. همچنان که حسینعلینوری رهبر بهائیان، مقام عصمت یعنی دوری از هرگونه آلایش و ناپاکی را تنها مخصوص پیامبران میداند و آن را «عصمت کبری» میخواند.[4]
با توجه به این مطلب میگوئیم؛ علیمحمد شیرازی و یا همان «باب»، که بهائیان او را ناسخ اسلام میدانند، موارد متعددی در زندگی وی وجود دارد که به وضوح، نشانگر اشتباهاتی از سوی اوست. مواردی که برای پژوهشگران، پذیرش ادعای عصمت او را به طور کامل منتفی میسازد.
مهمترین نمونه از این دست، در میان سخنان و تعالیم علیمحمد شیرازی، ادعاهای گوناگون وی در بیان مقامات خود است، که گاهی با یکدیگر در تضادّ کامل است و نشان میدهد که هریک مربوط به زمانی و برای همراه کردن گروهی بوده است. گاهی ادعای نیابت حضرت حجت بن الحسن (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) را داشته [5]، گاهی ادعای قائمیت [6] و ادعاهای خلاف واقع و متفاوت دیگر وی که دوگانگی در شخصیت او و عدم صداقتش را میرساند.
ادعاهای علیمحمد شیرازی، به همین مقدار نیز متوقف نشده و سایر ادعاهای او، جایی برای دفاع از عصمتش، باقی نمیگذارد. او گاهی ادعای پیامبری و دریافت وحی داشته [7] و گاهی پا را فراتر نهاده و ادعای خدایی کرده است [8]؛ ادعایی شرکآلود که به بیان قرآن، ارتکاب آن، ظلمی بزرگ و گناهی نابخشودنی است.[9]
پینوشت:
[1]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی نساء، آیهی، 124.
[2]. شیخ صدوق، الخصال، قم: انتشارات جامعهی مدرسین، 1362 ش، ج 2، ص 608.
[3]. همان، ج 2، ص 608.
[4]. حسینعلینوری، اشراقات، عرفانیان صادق، 2005 م، ص 58.
[5]. علیمحمد شیرازی، احسن القصص، چاپ بابیان، ص 2.
[6]. عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، مصر (قاهره): افست، 20 محرمالحرام 1342، ج 1، ص 43.
[7]. جی. ای، اسلمنت، بهاءالله و عصر جدید، ترجمه ع. بشیر اللهی، ه. رحیمی، و ف. سلیمانی، منشورات دارانشر البهائیه فی البرازیل، 1998 م، صص 25-24.
[8]. علیمحمد شیرازی، لوح هیکلالدین، چاپ بابیان، ص 5.
[9]. قرآن کریم، سورهی مبارکهی نساء، آیهی 48.
افزودن نظر جدید