رمز آشتی ملّی از دیدگاه بهائیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از جمله اموری که فرقهی بهائیت خود را مبتکر آن میداند، مسئلهی صلح عمومی و آشتی ملّی است. رهبران فرقهی بهائیت از این شعار زیبا و فریبنده به نفع خویش استفاده کرده و سعی دارند اینگونه جلوه دهند که تعالیم بهائیت، تنها راه رسیدن به آشتی ملّی است.
به همین منظور، در یکی از برنامههای شبکهی «آئین بهائی»، که به این موضوع پرداخته شده بود؛ کارشناس برنامه مدعی شد: «آشتی ملّی، همینگونه پیش نمیآید، بلکه نیاز به فراهم شدن شرایط سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... دارد.» [1] وی با بیان اینکه یکی از شرایط اساسی تحقق آشتی ملّی، «نوآوری معنوی» است، بیان داشت: «تا زمانی که این نوآوری معنوی نهادینه نشود، احتمال برقراری این آشتی ملّی، کمتر و کمتر خواهد بود».[2] منظور ایشان از نوآوری معنوی این است که باید تغییری در افکار و ارزشها به وجود بیاید و در حقیقت تنها راه رسیدن به آشتی ملّی، نهادینه شدن تعالیم بهائیت در جامعه است. در جواب به این ادعا، ذکر چند نکته لازم است:
نکته اول: باید دانست که اولاً: آشتی ملّی از نیازهای جامعه است و عقل سلیم بدان حکم میکند. ثانیاً: دین اسلام از 1400 سال پیش، بنیان صلح را پایهریزی کرده و راه رسیدن به آن را هموار ساخته است: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا ادْخُلُوا فِي السِّلْمِ کَافَّةً [بقره/208]؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید همگی در صلح و آشتی درآئید». بنابراین، اصل اول در اسلام، صلح، امنیت و حفظ جان مردم است و جنگ، امری عارضی و برای مواقع خاص است؛ حتی هنگام رویارویی با دشمنان، در صورتی که آنان خواهان صلح باشند، از ایشان استقبال میشود: «وَ إِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَها وَ تَوَکَّلْ عَلَي اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّميعُ الْعَليمُ [انفال/61] و اگر تمایل به صلح نشان دهند ، تو نیز از در صلح درآی و بر خدا توکّل کن، که او شنوا و داناست». در نتیجه، صلح عمومی و آشتی ملّی، اصلی نیست که توسط سران بهائی اختراع شده باشد، بلکه حتی حکم اسلام بدان، حکمی ارشادی است.
نکته دوم: با مراجعه به تاریخ کوتاه فرقهی بهائیت، درمییابیم که نه تنها ایشان بلکه حتی پیشوایانشان، انسانهای صلحطلبی نبوده و نیستند و به محض قدرت گرفتن، از انجام هیچ جنایتی دریغ نکردهاند. از جملهی این جنایات میتوان به: واقعهی قتلعام مردم بیگناه، در ماجرای قلعهی طبرسی توسط ایشان [3]، فتنه، قتل و غارت ایشان در عراق [4]، ترور نافرجام ناصرالدینشاه [5]، ترور تمام کسانی که ادعای «مَن یظهره اللهی» کردند، با طراحی پیامبر دروغین بهائیان [6]، نزاع شدید عبدالبهاء با برادرش محمد علی بر سر جانشینی حسینعلیبهاء [7] اشاره کرد.
نکته سوم: انجام اعمال منافی با صلح فقط به پیشوایان بهائیت ختم نمیشود، بلکه امروزه این فرقه با استقرار مهمترین مرکز خود (بیتالعدل أعظم)، در قلب جنایتکارترین رژیم (اسرائیل) و کمکهای مالی به این رژیم نسلکش، جنایتگر و غاصب، گامهایی در جهت مقابل صلح عمومی و آشتی ملّی برمیدارد.
در نتیجه بهائیان باید توضیح دهند که با داشتن تاریخی هرچند کوتاه اما پر از خشونت، چگونه میخواهند منادی صلح عمومی و آشتی ملّی باشند!؟ به راستی مگر میشود کسانی را که بهائیان به عنوان پیامبر و منادی صلح میشناسند، حتی با برادر خود به جنگ و ستیز میایستند! اگر اینان الگوی شما نیستند، پس الگوی شما در آشتی ملّی و صلح عمومی کیست!؟
پینوشت:
[1]. شبکهی آئین بهائی، نام برنامه: گفتگو.
[2]. همان.
[3]. میرزاجانی کاشانی، نقطةالکاف، مقدمهی ادوارد براون، ص 162.
[4]. شوقیافندی، قرن بدیع، ترجمهی نصرالله مودت، ج 2، ص 107-106.
[5]. عزیه نوری، تنبیه النائمین، تهران: چاپ ازلیان، ص 6-5.
[6]. نبیل زرندی، تلخیص تاریخ نبیل، ترجمه و تلخیص: عبدالحمید اشراق خاوری، ص 589.
[7]. عباس افندی، مکاتیب، ج 1، ص 271.
افزودن نظر جدید