با توجه به جمعیت انبوه در غدیر چرا مردم از آن حضرت حمایت نکردند
طبق نقلهای تاریخی جمعیت انبوهی در غدیر حضور داشتند که برخی تعداد آنان را تا 120000 نفر (1) هم تخمین زده اند ،اگر چه گفته شده که این تعداد از جمعیت نشان از کثرت افراد حاضر است اما به هر حال جمعیت قابل توجهی در غدیر حضور داشتند که شاهد اعلام ولایت حضرت علی علیه السلام توسط پیامبر اکرم بودند
اما شبهه ای که در اینجا مطرح است این است که چرا با توجه به وجود این جمعیت انبوه در غدیر، مردم در سقیفه حضرت را تنها گذاشتند و از ایشان حمایت نکردند و خلافت رسول خدا و امامت بر امت علی رغم فرمایش خداوند و رسول خدا (صلی الله علیه واله وسلم) به کس دیگری رسید؟
شواهد تاریخی نشان می دهند که عوامل زیادی در این عقب گرد مردم نقش داشته اند ، ما در این سطور ،از عمده عوامل این جریان به دو عامل که مهم است اشاره می کنیم .
عامل اول : کودتا در مدینه :
هفتاد روز بعد از عید غدیر و معرفی حضرت علی علیه السلام ، پیامبر خدا صلی الله علیه واله وسلم رحلت نمودند ، کودتاچیان از همان روز غدیر به دنبال شیطنتهایی بودند که مانع از به وقوع پیوستن امر خداوند شوند ، پیامبر صلی الله علیه واله وسلم نیز از تحرکات آنان آگاه بودند ، لذا عمده افراد مخالف را به جیش اسامه فرستاند ، و کسانی که از پیوستن به جیش اسامه خودداری می کردند را لعنت نمودند(2) ولی مخالفان از پیوستن به جیش اسامه خوداری کردند
پیامبر اکرم صلی الله علیه واله وسلم در حرکت دیگری تقاضای قلم و دوات کردند ولی برخی از مخالفان مانع رسیدن قلم و دوات به دست مبارک حضرت شدند و با گستاخی خطاب به آن حضرت گفتند : ان الرجل لیهجر (3)
پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم ، مردم عادی که به کارهای روز مره خود مشغول بودند یک دفعه با یک کودتای نظامی مواجه شدند .
در بعضی از منابع اهل سنت آمده که :
«وكان عامّة المهاجرین وجلّ الأنصار لا یشكّون أنّ علیّاً هو صاحب الأمر بعد رسول اللّه صلى الله علیه و آله و سلم»
عامه مهاجرین و قاطبه انصار شک نداشتند که علی علیه السلام صاحب امر بعد از رسول خدا خواهد شد(4)
اما ناگهان افراد اجیر شده ای از بیرون مدینه به داخل مدینه آمدند و شهر حالت حکومت نظامی به خود گرفت ، این افراد اجیر شده قبیله بنی اسلم بودند . خلیفه دوم تا چشمش به آنان افتاد گفت:
ما هو إلّا أن رأیت أسلم ، فأیقنت بالنصر (5)
جز این نبود که تا بنی اسلم را دیدم یقین پیدا کردم که پیروز شدیم.
اینجا بود که عمر و ابو عبیده با گروه ( چماق به دست ) كه ژست حمله و تهاجم به خود گرفته و به هر كس مى رسیدند وى را كتك مى زدند و به زور دست او را گرفته ، به عنوان بیعت ، چه بخواهد و چه نخواهد ، بر روى دست ابوبكر مى كشیدند(6)
افراد قبیله بنی اسلم که تمام كوچه هاى شهر مدینه از آنان مملوّ گردیده بود از هر سو براى بیعت با ابوبكر ازدحام کردند(7)
کودتاچیان برای رسیدن به اهداف خود از هیچ کاری فرو گذار نکرده و حتی حمایت منافقین را هم جلب کردند
خلیفه دوم در این باره می گوید: «نستعین بقوّة المنافق ، وإثمه علیه»(8)
از نیروى منافقان بهره مى بریم و گناه آنان هم به عهده خودشان مى باشد!!.
این حرکات مردم عادی را تحت فشار قرار داد اما بعضی از بزرگان صحابه و بعضی از مخالفان خلافت ابابکر در ابتدا از بیعت با او خودداری نمودند ولی وقتی دیدند کار از کار گذشته و دیگر نمی توانند کاری کنند با ابابکر بیعت کردند ، مخالفان عبارت بودند از على علیه السلام ، عباس عموى پیامبر و تمامى فرزندان او از بنى هاشم ، سعد بن عباده و فرزندان و قبیله او ، حباب بن منذر و همه پیروان او . و همچنین زبیر ، طلحه ، سلمان ، عمار ، ابوذر ، مقداد ، خالد بن سعید ، سعد بن ابو وقاص ، عتبه بن ابو لهب ، براء بن عازب ، اُبىّ بن كعب ، ابو سفیان و دیگران ، از مخالفان بیعت ابو بكر بودند(9)
پس مردم به حال خود نبودند تا بتوانند به راحتی تصمیم بگیرند بلکه یکدفعه با کودتایی مواجه شدند که آن را از قبل پیش بینی نکرده بودند اگر چه حضرت پیامبر صلی الله علیه واله وسلم آن را پیش بینی کرده بودند ، این کودتا شُک عظیمی در جامعه ایجاد کرد قدرت تصمیم گیری آنی را از مردم گرفت و وقتی مردم به خود آمدند که دیر شده بود.
اگر چه بنا به نقل شواهد تاریخی و روایی شیعه و سنی برخی نیز چون حضرت زهرا سلام الله علیها هرگز تا پایان عمر با ابوبکر بیعت نکردند .
عامل دوم : کینه از حضرت علی علیه السلام
عامل بعدی عدم اقبال بعضی از مسلمانان نسبت به حضرت علی علیه السلام ،کنیه ای بود که از ایشان در دل داشتند ، بسیاری از افرادی که در آن زمان در جرگه مسلمانان قرار داشتند ، در سالهای قبل در جنگ بدر، احد و خندق در مقابل مسلمانان بودند ، از حضرت علی علیه السلام متحمل صدماتی شده بودند .
امام رضا علیه السلام در جواب این سوال که چرا مردم به حضرت علی علیه السلام اقبال نشان ندادند ،می فرمایند :
جهتش این است که امام علی علیه السلام تعداد زیادی از پدران و اجداد و برادران و عموها و دایی ها و نزدیکان آنان را که دشمن خدا بودند به قتل رسانده بود لذا به این جهت کینه حضرت را در دل گرفتند و نمی خواستند که ایشان متولی امور شود ولی از غیر علی علیه السلام کینه نداشتند آن گونه که از علی علیه السلام داشتند زیرا کسی به مانند علی علی علیه السلام در جهاد بر مشرکان شرکت نکرده بود به همین جهت بود که از ایشان اعراض کرده و به سراغ دیگری رفتند (10)
حتی مخالفان حضرت علی علیه السلام نیز این امر را بیان نموده اند عبدالله بن عمر خطاب به حضرت علی علیه السلام می گوید:
چگونه قریش ترا دوست داشته باشد در حالی که تو در روز بدر و احد هفتاد نفر از بزرگان آنان را به قتل رسانده ای(11)
ابن عساکر در تاریخ مدینه دمشق از قول یکی از دشمنان حضرت علی علیه السلام به نام حریز بن عثمان می گوید:
من او (علی علیه السلام ) را به این جهت که پدرانم را به قتل رسانده دوست ندارم
دو عامل فوق و عوامل دیگر باعث شدند گروهی از روی ترس ، گروهی از روی هوا و هوس و گروهی بی توجه به مسائل روز ، حق حضرت علی علیه السلام را نادیده گرفته و غدیر عید بزرگ اسلام را زیر پا نهاده و نسبت به آن غدر کنند.
منابع :
(1)سبط ابن جوزى، تذكرة الخواص، ج 1، ص 266
(2) الملل و النحل، ج 1، ص 29. شرح نهج البلاغة لابن أبي الحديد 6/52
(3) الطبقاتالكبرى،ج2،ص:187
(4) الأخبار الموفّقیات : ص 580 وشرح نهج البلاغة ابن ابی الحدید : ج 6 ، ص 21 .تاریخ یعقوبى : ج 2 ، ص 124 ، باب خبر سقیفة بنى ساعدة
(5) یعقوبی ج 2ص 128
(6)شرح نهج البلاغه ابن أبی الحدید : ج 1 ، ص 219 . طبع دار الكتب العلمیّة به تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم
(7) تاريخ الطبري،ج3،ص:222
(8)المصنف لابن أبی شیبة: 7 / 269 ح 120، كنز العمال ج 4 ص 614.
(9)الغدیر(به نقل از کتب اهل سنت) : ج 7 ، ص 93.
(10) عیون اخبار رضا ، ج2ص 81ح15
(11) المناقب ، ج 3ص 220
افزودن نظر جدید