انحراف شیخ احمد احسایی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ شیخاحمد احسایی که فرقهی شیخیه، خود را منتسب به ایشان میداند، در سال 1166 ق در روستای مطیرفی، واقع در منطقهی احساء، در شرق عربستان به دنیا آمد. وی نزد اساتیدی چون آقا باقر بهبهانی، سیدعلی طباطبایی (صاحب ریاض)، میرزامهدی شهرستانی، سید مهدی بحرالعلوم و شیخجعفر کاشفالغطاء تحصیل کرده [1] و قبل از انحرافاتش، اجازاتی از برخی علمای عراق، قطیف و بحرین گرفت.[2] پس از مطرح شدن شیخاحمد احسایی، وی با برگزیدن برخی آراء و نظریات باطل، موجب زمینهسازی به وجود آمدن فرقههای انحرافی، نظیر بابیه و بهائیه گشت.
شیخاحمد احسایی نوعی گرایش به باطن شریعت داشت. شیخ در عین احاطه بر آرای حکما، مبانی فلسفی را تا آنجا پذیرفته که از دید او، با باطن شریعت در تعارض نباشد؛ در نتیجه گاهی اصطلاحاتی را به کار برده که با اصطلاحات رایج در حکمت تفاوت دارد. همین گرایش ویژه او به باطن شریعت، موجب شد تا او برداشت ویژهای از مفاهیم دینی داشته باشد.
وی حتی پای استدلال را بست و بدون اقامهی دلیل، ادعاهای خویش را منتشر کرد؛ چنانکه هنگام مباحث علمی، هرگاه بر آرای وی ایرادی وارد میشد، میگفت: «در طریق من مکاشفه و شهود است، نه برهان و استدلال».[3]
بدیهی است که چنین طرز تلقی، خطرناک است و جایگاهی علمی نخواهد داشت و چه بسا سر از شرک و کفر درآورد. به عنوان مثال حکیم سبزواری در حواشی بحث اصالت وجود شرح منظومه مینویسد: «از معاصران ما برخی قواعد حکمت را قبول ندارند و به اصالت وجود و ماهیت قائل شدند و در بعضی از تألیفات آوردهاند «وجود» منشأ کارهای خیر و «ماهیت»، منشأ کارهای شر است و همهی این آثار اصیلاند، پس منشأ صدور آنها به طریق اولی اصیل خواهد بود؛ در حالی که شر، عدم ملکه است و علةالعدم و ماهیت اعتباری را تولید میکند».[4]
علامه حسنزاده آملی در تعلیق این سخن آورده است: «شیخاحمد احسائی که مایل به اصالت وجود و ماهیت است و قواعد فلسفی را معتبر نمیداند، بدون آنکه متوجه باشد در گرداب «ثنویت» (مقابل توحید) افتاده است که قائل به یزدان و اَهریمن هستند و سهمی از توحید ندارد».[5]
سرانجام پس از ادعای کشف، الهام، تفویض، غلوّ، موهمات و تعمیات که در مراکز شیعه و محافل علمی سر و صدا به راه انداخت، به طوری که هنگام سفر به قزوین به اوج خود رسید؛ باعث شد مرحوم برغانی معروف به شهید ثالث او را مورد تکفیر قرار دهد و حکم وی، مورد تبعیت بسیاری از علمای امامیه در ایران، عراق و سایر مراکز شیعه قرار گرفت.[6]
پینوشت:
[1]. دائرة المعارف بزرگ اسلامی، زیر نظر سیدکاظم موسوی بجنوردی، بیجا: مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، اول، 1381 ش، ج 1، ص 623.
[2]. محسن امین عاملی، اعیان الشیعه، تحقیق: حسن امین، بیروت: دارالمعرفة للطباعة و النشر، دوم، بیتا، ج 2، ص 591.
[3]. میرزامحمد تنکابنی، قصص العلماء، تهران: کتابفروشی علمیهی اسلامیه، بیتا، ص 35.
[4]. ملا هادی سبزواری، شرح منظومه، تعلیقهی علامه حسنزاده آملی، بیجا: نشر ناب، اول، 1413 ق، ج 2-1، ص 65.
[5]. همان.
[6]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به کتاب: میرزا محمدباقر موسوی خوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، تهران: مکتبه اسماعیلیان، 1390 ق، ج 1.
افزودن نظر جدید