رفتار متفاوت، با دو دختر پیامبر (ص)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ چه عجیب است این دنیا و اتفاقاتی که در آن به نام دین و آیین میافتد. روزگاری پیامبری، چند دختر به نامهای زینب، امکلثوم، رقیه و فاطمه داشت. فاطمه (علیها السلام) کوچکترین آنها بود و پیامبر (صلی الله علیه و آله) او را از همه بیشتر دوست میداشت، زیرا او به تصریح قرآن، کوثر بود. «إِنَّا أَعْطَیْناکَ الْکَوْثَر.[کوثر/1] بیتردید ما به تو خیر فراوان عطا کردیم».
زینب؛ دختر بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله) قبل از بعثت، با ابوالعاص (پسرخالهاش) ازدواج کرد. شوهرش، پس از بعثت، ایمان نیاورد و در جنگ بدر به اسارت مسلمانان درآمد. زینب که در مکه زندگی میکرد، وقتی از اسارت شوهر مطلع شد، برای آزادی او، گردنبندش را که در شب عروسی از مادرش خدیجه (علیها السلام) هدیه گرفته بود، به همراه پیکی به مدینه فرستاد.
چون چشمان مبارک پیامبر (صلی الله علیه و آله) به گردنبند افتاد، به یاد همسر گرامیش خدیجه افتاد و شدیداً متأثر شد و اشک ریخت. خطاب به مسلمانان فرمود: اگر صلاح دانسته و موافقت میکنید، گردنبند را به دخترم زینب برگردانم و شوهرش ابوالعاص را نیز بدون گرفتن فدیه آزاد کنم.
همه مسلمانان در پاسخ پیامبر (صلی الله علیه و آله) گفتند: جانما و پدر و مادرمان فدای شما، هر چه صلاح میدانید عمل کنید.[1] به این ترتیب هم ابوالعاص آزاد شد و هم گردنبند به زینب برگشت.
ابن ابی الحدید معتزلی میگوید: من این جریان را برای استادم، ابوجعفر، خواندم و پرسیدم: آیا ابوبکر و عمر شاهد این ماجرا نبودند!؟
آیا سزاوار نبود همانگونه که رسول خدا به زینب تکریم کرد، شیخین نیز به فاطمه (علیها السلام) تکریم و احسان میکردند و قلب فاطمه (علیها السلام) را در موضوع فدک نمیشکستند!؟
آیا سزاوار نبود فدک را با اجازه مسلمین به فاطمه (علیها السلام) میبخشیدند؟
مگر منزلت فاطمه (علیها السلام) در نزد پیامبر کمتر از خواهرش زینب بود!؟
آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله) در توصیف و منقبت فاطمه (علیها السلام) نفرموده بود: «فاطمه سیدة نساء العالمین.[2] فاطمه سیده زنان عالم است»! بر فرض که اصلاً فدک مال شخصی و ارث فاطمه (علیها السلام) نبود، آیا چنین رفتاری با فاطمه درست بود!؟[3] اینها سوالاتی است که ذهن هر مسلمانی را به خود مشغول کرده، که چرا شیخین با فاطمه چنین رفتار کردند!
پینوشت:
[1]. «روی عن عائشة قالت لمابعث أهل مکة فی فداء أسراهم بعثت زینب بنت رسول الله صلی الله علیه وسلم فی فداء زوجها أبی العاصی بقلادة لها کانت خدیجة أدخلتها بها علی أبی العاصی حین بنی علیها فلما رأی رسول الله صلی الله علیه وسلم القلادة رق لها رقة شدیدة حتی دمعت عیناه وقال إن رأیتم أن تطلقوا لها أسیرها وتردوا علیها الذی لها فافعلوا فقالوا یار سول الله بآبائنا أنت وأمهاتنا فأطلقوه وردوا علیها». المعتصر من المختصر من مشکل الآثار، ج 1، ص 233؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم:1404، ج 14، ص 190
[2]. مستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، دارالمعرفة، بیروت، ج ۳، ص ۵۶؛ المصنّف، ابن ابی شیبه کوفی، دار، چاپ اول/۱۴۰، ق، ج ۵، ص ۵۲۷؛ فتحالباری، ابن حجر، دارالمعرفة، بیروت، چاپ دوم، ج ۷، ص ۸۲؛ سنن نسایی، دار الکتب العلمیه، بیروت، ۱۴۱۱ ج ۴، ص ۲۵۲
[3]. «قلت قرأت علی النقیب أبی جعفر یحیی بن أبی زید البصری العلوی رحمه الله هذا الخبر فقال أتری أبابکر و عمر لم یشهدا هذا المشهد أما کان یقتضی التکریم و الإحسان أن یطیب قلب فاطمة به فدک و یستوهب لها من المسلمین أ تقصر منزلتها عند رسول الله ص عن منزلة زینب أختها و هی سیدة نساء العالمین هذا إذا لم یثبت لها حق لا بالنحلة و لا بالإرث». ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، قم:1404، ج 14، ص 190-191
افزودن نظر جدید