استناد اهل‌سنت به روایاتی بر تحریم گریه

  • 1395/01/19 - 22:11
اهل‌سنت در برخی موارد به روایاتی از عمر بن خطاب یا عایشه که بر تحریم گریه وارد شده، استناد جسته، که در پاسخ می‌گوییم: در روایت عمر فردی به نام «ابراهیم بن محمد بن ابی یحیی» به چشم می‌خورد که علمای اهل‌سنت او را دروغ‌گو، دانسته، و در روایت عایشه شخصی به نام «ابن اسحاق» وجود دارد که نزد علمای علم رجال اهل‌سنت مورد اعتماد نیست.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گروهی از بزرگان اهل‌سنت بر خلاف توصیه و سیره پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و صحابه، با استناد به برخی روایات خودشان سوگواری و گریه بر گذشتگان را حرام و آن را بدعت و با آن مخالفت کرده‌اند، که به دو مورد از آن‌ها اشاره کرده و به آن‌ها پاسخ می‌دهیم:

الف) در برخی موارد برای تحریم گریه به این روایت از عایشه استناد می‌شود که گفت: «با رسیدن خبر شهادت جعفر بن ابی‌طالب، زید بن حارثه و عبدالله بن رواحه، آثار حزن و اندوه در سیمای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمایان شد. من از گوشه‌ای او را که نشسته بود، نظاره می‌کردم. در آن حال مردی به حضور ایشان رسید و گفت: ای رسول خدا! زنان بر جعفر گریه می‌کنند! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در واکنش به او فرمود: برگرد و آنان را ساکت ساز و اگر آرام نشدند خاک بر دهانشان کن!.»[1]

پاسخ: در پاسخ به این‌گونه روایات باید گفت: اولاً: در سند روایت بالا شخصی به نام «ابن اسحاق» یعنی «محمد بن اسحاق بن محمد بن عبد الرحمن» وجود دارد که نزد علمای علم رجال اهل‌سنت، مورد اعتنا نیست و آنان روایات ذکر شده توسط او را «ضعیف» و «جعلی» می‌دانند.
ثانیاً: این روایت که سنداً ضعیف است، توان مقابله و تعارض با روایات صحیح‌السند متعدد دیگری که از ترغیب پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بر گریه کردن حکایت دارد، را ندارد.

ب) در برخی موارد دیگر به روایتی که در درباره‌ی رفتارهای تند و خشن عمر بن خطاب وارد شده، استناد جسته؛ راوی گوید: «عمر بن خطّاب صدای عزاداری زنی را از خانه‌ای شنید، بی‌درنگ وارد خانه شد و زنان را پراکنده ساخت و زن نوحه‌سرا را به گونه‌ای با تازیانه نواخت که روسری از سرش افتاد. همراهان عمر گفتند: موهای زن نمایان شد! عمر گفت: بله می‌دانم، ولی این زن احترام ندارد.»[2]

پاسخ: روایت ذکر شده از «نصر بن عاصم» نیز دست‌خوش ضعف بوده و به دلایل متعدد نمی‌توان بدان استناد کرد: اولاً: سند آن روایت ضعیف است، زیرا در میان راویان، فردی به نام «ابراهیم بن محمد بن ابی‌یحیی» به‌چشم می‌خورد که علمای اهل‌سنت او را دروغ‌گو، جعل کننده‌ی حدیث و شخصی غیر قابل اعتماد دانسته‌اند.[3]
ثانیاً: اگر قائلان به حرمت عزاداری بخواهند به این روایت استناد کنند، ناچارند ماجرایی که درباره‌ی عمر بن خطّاب، خلیفه دوّمشان بیان داشته را نیز گردن نهاده و بپذیرند؛ این‌که او به خانه زنی نامحرم حمله کرده، او را به گونه‌ای با تازیانه مضروب ساخته که روسری از سرش افتاده و حتی در برابر اعتراض یاران خود، بدون توجه به آنان، آن زن را غیر قابل احترام پنداشته و با این کار، خاطره‌ی فاجعه‌ی یورش به خانه‌ی وحی را در ذهن‌ها تجدید نموده است.
ثالثاً: بی‌شک رفتار خلیفه دوّم اهل‌سنت در راستای سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوده است، چرا که آن حضرت در حدیثی دیگر او را از مقابله با زنان گریه کننده باز داشته و فرموده: «ای عمر! بگذار بگریند.» هم‌چنین عایشه در این مسأله نسبت خطا و فراموشی به فرزند عمر داده است.[4]

بنابراین می‌توان نتیجه گرفت با وارد شدن مصیبت بر انسان، قلب اندوهگین و اشک سرازیر می‌گردد. مادری که در حادثه‌ای، فرزند عزیزش را از دست می‌دهد، به‌قدری می‌گرید که اشک چشمش خشک می‌گردد، حال آیا معقول است که با زور و کتک از او خواست جلوی گریه‌اش را بگیرد؟! هیچ انسان عاقلی به ذهن خود اجازه‌ی خطور چنین فکری نمی‌دهند.

پی‌نوشت:

[1]. «حدّثنا... عن عائشة زوج النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) قالت لمّا أتی قتل جعفر عرفنا فی رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) الحزن قالت فدخل علیه رجل فقال یا رسول الله إنّ النّساء قد غلبننا و فتنّنا قال فارجع إلیهنّ فأسکتهنّ قال مذهب ثمّ رجع فقال له مثل ذلک قال یقول و ربّما ضرّ التّکلّف أهله فاذهب فاسکتهنّ فإن أبین فأحث فی أفواههنّ التّراب.» مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 6، ص 276.
[2]. «عبد الرّزّاق عن إبراهیم بن محمّد عن عبد الکریم قال حدّثنی نصر بن عاصم أنّ عمر سمع نوّاحة بالمدینة لیلا، فأتاها فدخل علیها، ففرّق النساء، فأدرک النّائحة فجعل یضربها الدّرّة، فرقع خمارها، فقالوا: شعرها یا أمیرالمؤمنین فقال: أجل، فلا حرمة لها.» مصنّف عبد الرزاق، صنعانی، المکتب الإسلامی، بیروت، ج 3، ص 557.
[3]. «قال أحمد: کلّ بلاء فیه. و قال أیضا: لا یکتب حدیثه، ترک النّاس حدیثه، کان یروی أحادیث منکرة، لا أصل لها، و کان یأخذ أحادیث النّاس یضعها فی کتبه. و قال بشر بن المفضّل: سألت فقهاء أهل المدینة عنه، فکلّهم یقولون: کذّاب. و قال النّسائیّ: لیس بثقة و لا یکتب حدیثه.» تهذیب الکمال، أبوالحجاج یوسف بن الزکی عبد الرحمن المزی، مؤسسة الرسالة، بیروت، ج 2، ص 186.
[4]. «...عن هشام عن أبیه قال ذکر عند عائشة أنّ بن عمر رفع إلی النّبیّ (صلی الله علیه و آله و سلم) إنّ المیّت لیعذّب فی قبره ببکاء أهله، فقالت و هل بن عمر إنّما قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) إنّه لیعذّب بخطیئته و ذنبه و إنّ أهله لیبکون علیه الآن.» صحیح بخاری، بخاری، دار ابن کثیر، بیروت، ج 4، ص 1462

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.