خیانت سران بهائی به ایران
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در روزهایی که ایران از شمال، جنوب و شرق، در معرض تهاجم نیروهای مسلح روسی و انگلیسی بود، دلیران ایرانی در خراسان، آذربایجان، بوشهر، تنگستان، خوزستان و... با تکیه بر وظایف ملّی و دینیشان در راه حفظ مملکت و دفع بیگانگان، جهاد میکردند و جوانان این مملکت، در میان انفجار گلولههای توپ سربازان مهاجم، در خاک و خون میغلطیدند، رهبران بهائی طی دستوری و در خیانتی آشکار، هر نوع دفاع از وطن و مقاومت و مجاهدهی در برابر بیگانگان را ممنوع کردند: «سیف (سلاح) به کلی نسخ شده و تعرض به کلی ممنوع گشت، حتی مجادله با سایر ملل جایز نیست، تا چه رسد به جبر و اِکراه و اِیذاء». [1] آثار این خیانت با نسخ حکم جهاد در اسلام توسط ایشان تکمیل گردید، نظیر جملهی: «این ظهور، ظهور رجعت کبری و عنایت عظمی است، چه که حکم جهاد را کتب محو نموده و منع کرده». [2]
آری، در طول سالهای سلطنت مظفرالدین شاه، تا جنگ جهانی دوم، زعمای بهائیت، از میرزا حسینعلی تا شوقی افندی، با ارسال به اصطلاح الواح، توقیعات و کتابها به ایران، به بهائیان ایران دستور میدادند: هر بهائی از هر ملّت و کشوری که باشد، به هر نقطهای از عالم که رفت، باید آنجا را کشور خود دانسته و تعلق خاطر به میهن و مُولود خود نداشته باشد.
رابطهی «نسخ سیف» و «بیوطنی» بهائیان، آن هم در ایامی که ایران بیش از هر زمان دیگر به تحکیم ملّیت و تمامیت ارضی نیازمند است، اگر چه در ظاهر نشانگر بیطرفی محض بهائیان است، ولی در باطن سرسپردگی بهائیت را به مهاجمین خارجی نشان میدهد. در قبال چنین خوش خدمتیهائی است که زمینهسازی بیگانگان برای تحکیم موقعیت اداری و مالی شخصیتهای بهائی و سپردن بعضی از مناصب حکومتی و هواداری از بعضی از شخصیتهای دست نشاندهی آنان صورت پذیرفت [3] و امروزه حمایت از جاسوسان «موساد» بهائی مسلک توسط سازمانهای به اصطلاح بینالمللی و تحت نفوذ قدرتها، به اسم «کمپین نه به آزار و زندان شهروندان بهائی» نمونهای دیگر از این معاملهی دوطرفهی بهائیت، با استعمار جهانی است.
پینوشت:
[1]. اشراق خاوری، گنجینهی حدود و احکام، ص 218
[2]. همان، ص 217
[3]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: بهائيان در دورهي دوم حكومت پهلوي
افزودن نظر جدید