انگیزه‌ی پیوند بهائیت و اسرائیل

  • 1394/12/29 - 21:14
مهم‌ترین دلیل پیوند میان رژیم صهیونیستی و بهائیت، دشمنی آنان با مسلمانان بوده است، چنانکه قرآن کریم به این دشمنی تصریح کرده است. چند نکته از این روابط به دست می‌آید از جمله: بهائیان کاملاً عکس آنچه ادعا می‌کنند، کاملاً در سیاست دخالت می‌کنند و بر خلاف شعار صلح عمومی، از تروریسم بین‌المللی حمایت می‌کنند و اين را ميتوان در روابط آنان مشاهده كرد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ از بدو پیدایش رژیم غاصب صهیونیستی در سرزمین فلسطین، فرقه‌ی ضاله‌ی بهائیت و رژیم ستمگر صهیونیستی، روابط حسنه و گسترده‌ای داشته‌اند. در تحلیل این پیوند نامبارک می‌توان گفت: «مهم‌ترین انگیزه‌ای که این دو غده‌ی سرطانی را به هم پیوند داده است، عناد و دشمنی این دو گروه نسبت به اسلام و مسلمانان است. به نصّ صریح قرآن کریم، یهود نسبت به مسلمانان، کینه‌ای عمیق و دیرینه دارند، چنان‌که خداوند متعال می‌فرماید: «لَتَجِدَنَّ أَشَدَّ النَّاسِ عَدَاوَةً لِّلَّذِينَ آمَنُواْ الْيَهُودَ وَالَّذِينَ أَشْرَكُواْ [مائده/82] مسلّماً يهوديان و كسانى را كه شرک ورزيده‌اند، دشمن‌ترين مردم نسبت به مؤمنان خواهى يافت».
یکی از مظاهر دشمنی دیرینه‌ی یهودیان نسبت به مسلمانان، حمایت از نیروهای ضد اسلامی است. بابیان و بهائیان نیز دشمنی کینه‌توزانه‌ای با مسلمانان داشته و دارند تا جایی که آنان، با اینکه توسل به زور را برای پذیرفتن آئین خویش منع کرده و «معاشرت با روح و ریحان با تمام ادیان و ملل» جزء تعالیم‌شان است، اما در مورد مسلمانان برعکس عمل نمودند و حتی مسلمانان را شکنجه می‌دادند و سپس به شهادت می‌رسانیدند.[1] این بغض و کینه نسبت به مسلمانان باعث شد که پس از تشکیل حکومت غاصب اسرائیل، سومین پیشوای بهائیت درصدد برآید تا با استفاده از اختلافات دیرین مسلمانان و یهودیان، سرزمین فلسطین اشغالی را به عنوان مرکز اصلی و کعبه‌ی آمال بهائیان بپذیرد [2] و دولت یهود را به صورت پناه‌گاه، بلکه تکیه‌گاه جهانی این فرقه درآورد. اسرائیل نیز متقابلاً در جهت سیطره‌ی بر جهان اسلام و کشورهای عرب، از این فرقه بهره برده و می‌برد. اما چند نکته از رابطه میان این‌دو به دست می‌آید:
نکته‌ی اول: بهائیت بر خلاف آن‌چه که در تعالیم خود و آن‌چه رهبرانشان اظهار می‌دارند، مبنی بر اینکه ما و پیروان ما از سیاست و امور سیاسی دور هستیم و اجازه نمی‌دهیم که فردی از جامعه‌ی بهائیت در موضوعات سیاسی مداخله کند، [3] اصولاً موجودیت و حیات آنان به سیاست گره خورده است و در طول فعالیت خود مرتب در سیاست دخالت داشته و دارند، آن هم سیاستی ذلیلانه و منفی در راستای حمایت از رژیمی ستمگر.
نکته دوم: وابستگی و سرسپردگی فرقه‌ی بهائیت و رهبران آن به قدرت‌های استعماری مشخص است [4] به گونه‌ای که این فرقه تدریجاً به عنوان حربه‌ای در دست قدرت‌های سیاسی و اشغالگر جهان قرار گرفت.
نکته سوم: میزان صداقت و پایبندی این فرقه به شعار صلح عمومی و جهانی مشخص شد، [5] چه آن‌که این فرقه با کشورهایی که صلح و امنیت را به مخاطره انداخته و مصداق بارز تروریسم دولتی (نظیر اسرائیل) هستند، ارتباطی تنگاتنگ دارد و اصولاً مهره‌ای برای خدمت به طمع‌های نامشروع آن کشورها و دولت‌هاست.
نکته‌ی آخر آن‌که تاریخ انبیای الهی نشان می‌دهد که بر خلاف سرکردگان بهائیت، سفرای الهی، بدون استثنا در برابر طاغوت و مستکبرین ایستادند و ظلم‌ستیزی، از اهداف اصولی آنان بوده است و همین دلیل برای بطلان ادعای نبوت رهبران بهائیت کافی است.

پی‌نوشت:

[1]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: بهائیت حامی صلح یا خشونت
[2]. قرن بدیع، قسمت چهارم، ص 162.
[3]. حسینعلی نوری، اقدس، بی‌تا، بی‌نا، بند95.
[4]. برای مطالعه‌ی بیشتر مراجعه شود به: مطالع الأنوار (تلخیص تاریخ نبیل زرندی)، ص 504-503؛ شوقی افندی، قرن بدیع، ج 2، ص 124؛ عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، ج 2، ص 305.
[5]. جهت مطالعه‌ی بیشتر بنگرید به مقاله‌ی: آیا صلح عمومی از ابتکارات حسینعلی‌ نوری (بهاء الله) است؟

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.