طاهری و ادعای همفازی با لوح محفوظ (قرآن کریم)
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ سپاس خداوندی را که کتاب را برای هدایت بندگان خود نازل فرمود و هر آنچه که مورد نیاز بشر بود در آن بیان کرد. رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) نیز مانند دیگر پیامبران که امت خود را بی چراغ هدایت و بدون نشان دادن راه روشن ترک نکردند. حمد خداوند یکتا و بی همتای که مسیر هدایت بندگان را نشان داده است و توفیق فراگیری قرآن کريم را به ما عنایت فرمود.
طاهری تفسیر به رأی خود را همفازی با لوح محفوظ میداند؛ او که به گفته خود، حتی یک بار هم قرآن را نخوانده است، دریافتهای خود از قرآن کریم را باعث افتخار دانسته، و در پرسش و پاسخی چنین میگوید:
سؤال؛ آیا وقتی آیهای را در سر کلاس هم می گوییم هم همین طور است؟
طاهری: من میپذیرم چون برخورد کرده ام بهعنوان یک آدمی که نه دورهاش را دیده و نه تعصب دارد تا آنجائی که برخورد کردهام میبینم که مفاهیم را میرساند، حالا یکی از دریافتهائی که اصولاً بوده است راجع به این بود که: اصلاً چرا ادیان به انسان داده شده است؟[1]
توجه میکنید، تصور عام به صورت آماری شاید این باشد که دین آمده تا ما را به سمت خدا هدایت کند و بگوید آن خداست و او را پرستش کنید، در حالیکه فقط برای این آمده بوده که این مفاهیم به انسان داده شود تا انسان بتواند از آنها استفاده عملی بکند؛ یعنی ادیان برای استفاده عملی در جهت الیه راجعون و یا در جهت رسیدن به غایت کمال آمدهاند؛ یعنی ادیان نیامدند که بگویند خدا را پرستش کنید!
نکته مهم در این بخش از سخنان طاهری این است که پرستش خداوند و آنچه که طاهری «تصور عام به طور آماری از دین» مینامد، یعنی هدایت به سوی خدا، با غایت کمال و استفاده عملی در جهت «الیه راجعون» منافاتی ندارد. ادراک طاهری از پرستش خدا که آن را نفی کرده، آن را جدای از دستورات الهی برای رفتارهای بشر در تعامل با خود و دیگران میداند، پر از ابهام و پرسش است! این، در حالی است که او خود را کسی معرفی میکند نه قرآن را به تمامه دیده و نه تعصب دارد. البته این بدان معنی نیست که اشخاص متعصب، به آن معنی که در کلام طاهری آمده است، ستوده هستند؛ بلکه داشتن اطلاعات حداقلی از هدایت الهی در قرآن به مطالعه حداقلی آن بستگی دارد.
در واقع طاهری با بیان این مطلب که «هنوز یک دور قرآن نخواندهام» در صدد وانمود کردن این است که گفتههایش به دلیل دارا بودن منبع الهی و دریافت آگاهی او از طریق روح القدس، با قرآن هم خوانی داشته و لذا هیچ مطالعهای درباره قرآن را لازم ندانسته، و به جای آن الهامات غیبی خود را معرفی میکند.[2]
باید گفت که این کتاب که برای همه قابل فهم است و برای هدایت به طریق کاملتر و آسانتر بر پیامبر خاتم نازل شده است، از هر گونه کثری منزه است (قُرْآنًا عَرَبِیًّا غَیْرَ ذِی عِوَجٍ لَّعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ [زمر/28]، قرآنی عربی بیهیچ کژی باشد که آنان راه تقوا پویند) و هر کس در آن تدبر نماید راه راست مییابد.
اما در روایات متعددی تفسیر به رأی نکوهش شده است؛ مانند: «مَن فسّر القرآن برأیه فقد افتری علی الله الکذب؛ هركس قرآن را با رأی خویش تفسیر کند، بر خداوند دروغ بسته است»[3] و «ما آمن بی من فسّر برأیه کلامی؛ آنکه سخن مرا به رأی خود تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است»[4] مقصود از تفسیر به رأی آن است که مفسّر بیتوجه به قواعد محاوره و ادبیّات عرب و قراین کلام و صرفاً بر اساس دیدگاه شخصی و غیر مستند خود قرآن را تفسیر کند یا آنکه پیش از مراجعه به قرآن، دیدگاهی را برگزیند؛ سپس آن را بر آیه تحمیل کند و همان را مراد خداوند از آیه مورد بحث خود قرار دهد. به همین دلیل در روایات تفسیر به رأی، واژه «رأی» به ضمیر اضافه شده تا «رأی شخص» را افاده کند. اصول محاوره عقلایی و بدیهیات و ادله متقن عقلی «رأی شخص» به شمار نمیآیند. اگر کسی بر اساس مطالب بدیهی یا نزدیک به بدیهی عقلی و قراین پیوسته و ناپیوسته سخن که اعتبار آن روشن است قرآن را تفسیر کند، تفسیر به رأی نکوهش شده در آن روایات نخواهد بود.[5]
در واقع سخنان و نظرات طاهری درباره قرآن کریم و معانی آیات، برداشتهای ذوقی بوده و نشان گر توهُّم مفسر بودن و همفازی کاذب و دروغین در وی میباشد.
پینوشت:
[1]. جلسه اول عرفان حلقه، برگرفته از کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از نویسندگان حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه، ص 284
[2]. حلقه اسارت، نوشته جمعی از نویسندگان حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه، ص 285
[3]. یزدی، علامه مصباح، قرآن شناسی، جلد 2، نشر موسسه امام، ص 81.
[4]. همان، ج 2، ص 297 در میان روایات تفسیر به رأی، این روایت از نظر سند معتبر است: «صدوق، عن محمد بن موسی بن المتوکل عن علی بن ابراهیم عن ابیه عن الریان عن الرضا (علیه السلام) عن آبائه (علیهم السلام) عن اميرالمؤمنين (علیه السلام) قال: قال رسول الله: قال الله تعالی...». آنكه سخن مرا به رأی خود تفسیر کند، به من ایمان نیاورده است.»
[5]. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج 36، ص 227.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه
افزودن نظر جدید