آمار مشورتهای خلفا با امیرمؤمنان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ توجه به تعداد نظر خواهیها، مشورتها و درخواست کمکهای فکری از امیرمؤمنان (علیه السلام) از یکسو نشاندهنده درماندگی خلفا در حلّ مشکلات و نیازمندی آنان به دانش و تجربه امیرمؤمنان (علیه السلام) است و از سوی دیگر نشاندهنده محدود بودن موارد مراجعه و نظرخواهی است که گویای ارتباط اندک و دور بودن از مسائل حکومتی است.
الف) آمار مشورتها در زمان ابوبکر: محقق معاصر، شیخ نجم الدین عسکری در کتاب «علی والخلفاء» مینویسد: «ابوبکر در 2 سال و 3 ماه (27 ماه) دوران خلافت خویش 14 مورد به حضرت مراجعه داشته است. از مجموع 14 مورد: 9 مورد پرسشهای علمی، 4 مورد احکام شرعی و قضاوت و 1 مورد نظامی بوده است. در همین 14 مورد: 4 مورد مراجعه مستقیم ابوبکر به امام بوده که 3 مورد آن، علمی، 1 مورد شرعی و از 9 مورد دیگر: 2 مورد پس از مشاوره خلیفه با صحابه، امام (علیه السلام) نظر خود را اظهار فرموده و 2 مورد، به علت حضور در صحنه اظهار نظر فرموده، و در 3 مورد خبرهایی به امام (علیه السلام) رسیده که ناچار به اقدام دیده و در 2 مورد، شخصی میان امام و خلیفه اهل سنّت واسطه بوده است.»[1] با تفصیلی که در بالا گذشت و بر خلاف آنچه ادّعا میشود و با تبلیغات وسیعی که در این زمینه صورت میگیرد، سعی میشود امیرمؤمنان (علیه السلام) را به عنوان مشاور عالی و وزیر دست راست خلفای اهل سنّت معرفی کرده و این موضوع را نشانهای از حسن روابط و مقبولیت حکومت آنان از دید حضرت، قلمداد نمایند. این در حالی است که درباره اندک مشاورههایی که صورت گرفته میتوان گفت: این مشاورهها چنین نبوده که خلفا ابتداء و از روی احترام به مقام و جایگاه علمی و شایستگیهای والای امیرمؤمنان (علیه السلام) به کانون علم و فضیلت آن بزرگوار مراجعه نموده و زانوی ادب زده و از وی درخواست مشاوره کرده باشند، بلکه مواردی که از آنها به عنوان مشاوره یاد میشود، همه از روی ناچاری، درماندگی، استیصال و پیشگیری از آبروریزی و مانند آن بوده و همانگونه که بالاتر نیز اشاره شد امیرمؤمنان (علیه السلام) نیز برای حفظ اصل اسلام و نجات جان انسانهای بیگناه و مظلوم، مشاورههایی را در عرصهها و موضوعات مختلف داده است. برای اثبات بیشتر این ادعا، مراجعه به مطالبی که در جلد دوّم از همین کتاب درباره مهمترین موضوع جامعه اسلامی یعنی خلافت و جانشینی پس از رسول خدا و نحوه جانشینی ابوبکر، عمر و عثمان که بدون هرگونه مشورت و حتّی آگاهی امیرمؤمنان (علیه السلام) صورت پذیرفت، کفایت میکند. آیا با این حال، باز هم میتوان گفت: ابوبکر در مدت خلافت خود در همه کارهای مهم با امیرمؤمنان علی (علیه السلام) مشورت میکرده و هیچ عملی را بدون نظرخواهی آن حضرت انجام نمیداده است؟
ب) آمار مشورتها در زمان عمر بن خطاب: جناب شیخ نجم الدین عسکری در جای دیگر از کتاب خود مینویسد: «عمر بن خطّاب در مدّت 10 سال و 5 ماه دوران خلافت ظاهری خود، 85 مورد به امیرمؤمنان (علیه السّلام) مراجعه داشته که از مجموع آنها، 59 مورد در امور قضایی؛ 21 مورد مورد پرسش علمی؛ 3 مورد امور مالی و 2 مورد امور نظامی بوده است. همچنین، از 85 مورد: 27 مورد آنها مراجعه ابتدایی و مستقیم بوده که 13 مورد آن مسائل شرعی و قضایی، 2 مورد آن امور مالی و 1 مورد آن پرسش علمی بوده است. در موارد یاد شده، عمر بن خطّاب ابتدا به صحابه مراجعه کرده سپس نظر امام را پرسیده، در باقیمانده موارد نیز حضرت، در صحنه حضور داشته و اظهار نظر فرموده؛ یعنی در 42 مورد با اینکه دسترسی به امام امکانپذیر بوده وجود حضرت نادیده انگاشته شده است.»[2]
ج) آمار مشورتها در زمان عثمان؛ در مورد مشاورههای زمان عثمان نیز باید گفت: «در طول 12 سال حکومت خود 8 مورد به حضرت مراجعه داشته است.»[3] که درباره 8 مورد مشاوره نیز باید گفت: اولاً: تمام این امور در حوزه بیان مسائل شرعی و نحوه اجرای حدود و قضاوت بوده که نشانگر ناآگاهی عثمان از احکام شریعت بوده. ثانیاً: جمله زیر به خوبی گویای حقیقتی است که با وجود آن حقیقت ادّعای شبههکنندگان درباره مشاوره خلفای خودشان با امیرمؤمنان (علیه السّلام) میشود: «عثمان در حالیکه دستانش آلوده به خطاها و اشتباهات گوناگون بود شخصی را نزد امیرمؤمنان (علیه السّلام) فرستاد تا به حضرت گوشزد نماید که تو در بسیاری موارد با ما مخالفت میکنی! حضرت در پاسخ فرمود: خداوند را به تو یادآوری میکنم.»[4] همین جمله برای بیان حقیقت و اثبات کذب مدّعیان مشاورههای کذایی کفایت میکند.
پینوشت:
[1]. علی و الخلفاء، شیخ نجم الدین عسکری، مطیعة الآداب، نجف، ص 73 ـ 97.
[2]. همان، ص 333.
[3]. همان، ص 335 و 345.
[4]. فبعث إلی علیّ و هو ملطّخ یدیه بالخبط فقال أنّک لکثیر الخلاف علینا فقال علیّ أذکّر الله. مسند أحمد بن حنبل، أحمد بن حنبل، مؤسسة قرطبة، مصر، ج 1، ص 100.
افزودن نظر جدید