داستان آفرینش آدم (علیه السلام) در عرفان حلقه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ خداوند در قرآن کریم به صورت موجز و مجمل و در برخی موارد تا اندازهای با تفصیل، شرح ماجرای پیامبران خویش همانند: «آدم، نوح، ابراهیم، لوط، موسی، شعیب، زکریا، عیسی (علیهم السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله)» را آورده است.
محمد علی طاهری رئیس فرقه حلقه، ضمن صحبتهایی درباره خلقت حضرت آدم (علیه السلام) به نوعی فرضیه تکامل[1] را تأیید میکند!
او با تقسیم بندی دوران زندگی انسان به دوران جنینی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسالی و کهنسالی، میگوید: «موضوع حیات روی کره زمین، دوران جنینی ما در روی کره زمین، یکی از عظیمترین مظاهر هوشمندی است؛ یعنی اینکه چگونه حیات در کوچکترین جزء خودش شروع شد که بی نهایت شاخه درست کرده است؛ یک شاخهاش این همه انشعاب دارد! میخواهیم بگوییم، نمیتواند این شاخه تصادفی شکل گرفته باشد، اتفاقاً اگر این شاخه باز شود، عظمت هوشمندی ظاهر می شود که ابزار خداوند برای اینکه این موجود را خلق کند، چه بوده است؟! نه اینکه این موجود یک باره از آن بالا چالاپی انداختهاند پایین و بعد از اینجا شروع کرده به کارهایی!»[2]
طاهری حرکت انسان را در مسیر نزولی و صعودی چرخه جهان دو قطبی، در انواع «حرکت ذاتی (طولی) و عرضی» و حرکت ادراکی تعریف میکند.[3] او با توجه به این تعریف، بعدهای جسمانی و روحانی انسان و داستان خلقت او را این گونه طرح میکند:
«خلقت آدم درمیانه عالم تک قطبی (بدون تضاد) و عالم دو قطبی (تضاد) شکل میگیرد؛ زیرا بخش عام وجود او از اجزایی است که در عالم پایین (عالم تضاد) تحقق مییابند و بخش خاص وجودش هدیهای الهی است که از عالم بالا (عالم بدون تضاد) به آن بخش عام افزوده میشود... .»
«آدم که در چرخه جهان دو قطبی، «دوقطبی» و صاحب (اختیار) است، در ابتدای چرخه خوردن و آشامیدن ( منظور از خوردن و آشامیدن آدم، بهره بردن از مواهبی است که در متن عالم دو قطبی وجود دارد و او را باقی نگه میدارد) در بهشت را آغاز کرد. او در این بهشت نا آگاه ساکن بود. یعنی از عظمتی که در وجودش اقتضای آن را داشت، آگاه نبود و رشدی نداشت. او در برابر خود خود، (تک درخت هستی) را میدید که منشعب شدن اجزای چرخه جهان دو قطبی از یک مبدأ را به صورت تنه و شاخ و برگ نشان میداد.»[4]
طاهری میگوید: «او (حضرت آدم ع) در برابر خود (تکدرخت هستی) را میدید که منشعبشدن اجزای چرخه جهان دو قطبی از یک مبدأ را به صورت تنه و شاخه و برگ نشان میداد. اینکه به آدم گفته شد، به این درخت نزدیک نشود، اولین نشانه «اختیار» او بود. او میتوانست تا ابد در بهشت ناآگاهی باقی بماند و یا با نزدیکشدن به این درخت، حرکت پرتلاطم در مسیر این چرخه را که به او آگاهی و پختگی میداد، تجربه کند. خداوند به او فرمان داد که از میوه این درخت نخورد؛ زیرا این کار مستلزم دورشدن او از وحدت بود؛ اما شیطان وجود او، او را به این دورشدن ترغیب میکرد. به عبارت دیگر گرچه دورشدن آدم از عالم وحدت، برای او مفید بود؛ اما در عین حال، نوعی دورشدن و عصیان بود و با اینکه ماندن او در بهشت ناآگاهی نزدیکماندن به وحدت بود، اما هدف از خلقت او را که آشکارکردن عظمت الهیاش بود، محقق نمیکرد. در این کشاکش (آدم) خوردن میوه درخت را انتخاب کرد؛ یعنی او حرکت در چرخه جهان دو قطبی را آغاز کرد تا بتواند با به جانخریدن رنج این حرکت، گوهر وجود خود را آشکار کند و با بالفعلکردن کمال خود به سوی (رب) خویش بازگردد و با قرارگرفتن در بهشت آگاهی، عظمت خلقت را به نمایش گذارد. در حقیقت خوردن میوه، تمثیلی از بهدستآوردن ثمره این حرکت است که چیزی جز تجربه حاصل از زندگی در بستر این چرخه تضاد نیست.»[5]
چنانکه ملاحظه میکنید، طاهری به گناه یعنی «خوردن میوه ممنوعه» اعتبار و مشروعیت بخشیده و آن را لازمه رسیدن به کمال معرفی میکند. او چنین القا میکند که گناه، برای رسیدن به کمال لازم است و توبه حلال مشکلات است.
همچنین در جای دیگر این تناقض عجیب و غیرعقلانی را به روش خود حل میکند. او مینویسد:
از طرف دیگر، به هر حال، آدم برای بهدستآوردن این نتیجه، از اصل خود (عالم وحدت) فاصله گرفته است و با بازگشت خود و اشتیاق ملحقشدن به آن از این دورشدن اظهار پشیمانی میکند. این همان توبه آدم است که پذیرفته میشود! و او با پذیرفتهشدن آن به وحدت میرسد.[6]
باید گفت: تعبیر طاهری از بهشت ابتدایی که حضرت آدم (علیه السلام) در آن ساکن شد، تعبیری خلاف آیات قرآن است؛ در سوره بقره وقتی داستان خلقت حضرت آدم (علیه السلام) بیان میشود، قبل از دستور الهی برای سکونت حضرت آدم (علیه السلام) در بهشت، خداوند میفرماید: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاسماءَ کُلَّها [بقره/31] وخداوند به حضرت آدم (علیه السلام) تمام اسماء را آموخت.» به تعبیری خداوند متعال، ابتدا تمام آموزهها را به او آموخته، سپس او در بهشت ساکن شد.
نتیجه سخنان طاهری این میشود: شما هرچقدر میخواهی گناه کن، بعد توبه میکنی و دیگر مشکلی نیست! اصلاً هرچه بیشتر گناه کنی، بهتر است؛ چون هرچه بیشتر تضاد ایجاد شود، مسیر کمال سختتر میشود و از آن طرف رنج بیشتری برای رسیدن به کمال متحمل میشوی و وقتی بیشتر رنج بکشی، بیشتر از رحمت خدا نصیبت میشود! بنابراین شما هرچقدر میخواهی گناه کن، بعد توبه میکنی و دیگر مشکلی نیست! اصلاً هرچه بیشتر گناه کنی، بهتر است؛ چون هرچه بیشتر تضاد ایجاد شود، مسیر کمال سختتر میشود و از آن طرف رنج بیشتری برای رسیدن به کمال متحمل میشوی و وقتی بیشتر رنج بکشی، بیشتر از رحمت خدا نصیبت میشود!
پینوشت:
[1]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب اصول فلسفه و روش رئالیسم از استاد شهید مطهری ومجموعه آثار جلد 6 ص 940 الی 956.
[2]. جلسه نهم کمیته عرفان حلقه، برگرفته از کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از نویسندگان حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه، ص 261
[3]. طاهری، محمد علی، انسان و معرفت، انتشارات گریگور ناتوانسی سال ۲۰۱۱ ارمنستان، ص 224-229
[4]. همان، ص 225
[5]. همان، ص ۲۲۶-۲۲۵.
[6]. همان، ص ۲۲۷.
برای مطالعه بیشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت، نوشته جمعی از اساتید حوزه و دانشگاه، نشر تسنیم اندیشه.
دیدگاهها
بی نام
1396/08/14 - 14:02
لینک ثابت
سلام.خیلی جالب است ! صحبت های
محمدصدیق
1396/09/02 - 01:50
لینک ثابت
سلام من در پی نوشت حرف این
ناشناس
1399/06/17 - 18:05
لینک ثابت
اللهم عجل لولیک الفرج
امیر
1399/09/27 - 23:47
لینک ثابت
استاد طاهری نگفته برو هر کار
saman
1399/09/28 - 12:46
لینک ثابت
میفرمایند نیش عقرب شیرین است.
افزودن نظر جدید