بررسی انتقادی سیره حاج محمدخان کرمانی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ حاج محمدخان کرمانی، فرزند حاج محمدکریم خان کرمانی است که در سال ۱۲۶۳ ه.ق. به دنیا آمد و بعد از وفات پدر به عنوان دومین سرپرست فرقهی شیخیهی کرمان، امور فرقه را بر عهده گرفت.[۱]
بنابر نقل هانری کربن، محمدخان در اواخر عمر که مورد انتقاد مخالفین قرار میگیرد، تصمیم میگیرد عازم تهران شود و در آنجا متوطن شود؛ اما وقتی به منطقهی باغین رسیدند، عدهای از طرفداران ایشان و حکام آن روز مانع رفتن او میشوند و با اصرار او را به کرمان برمیگردانند. وی در سال ۱۳۲۳ ه.ق. به روستای لنگر در نزدیکی کرمان میرود و در آنجا ساکن میشود [2] اما اجل به او مهلت نمیدهد و سرانجام در سن 61 سالگی و در سال ۱۳۲۴ در همانجا وفات میکند و جنازهاش را به کربلا منتقل و در پائین پای شهدای کربلا دفن میکنند.[۳]
کربن اعتقاد دارد که مکتب شیخی از جمله جریانهای فکری شیعی است که مورد ظلم و ستم واقع شده است و این ظلم در خصوص محمد خان هم بوده است. وی مینویسد: «و ستمكنندگان به ايشان رفتاری جز رفتار بنیاميّه و بنیعبّاس نداشتند».[4]
آنچه جای تأمل و دقت دارد این است که حامیان شیخیه هیچگاه به خطاها و اشتباهات زعمای شیخی نپرداختهاند و تنها به طرفداری یکجانبه پرداختهاند. سؤال ما از هانری کربن این است که ظلم و ستمی که مشایخ شیخیه، من جمله محمدخان، به عالم تشیع کردند بیشتر است یا بر فرض ظلمی که برخی از مخالفین نسبت به ایشان روا داشتند؟ ایجاد تفرقه، زمینهسازی پیدایش بابیت و بهائیت،[5] مسبب حملهی عثمانیان به کربلا،[6] بدعتگذاری در دین اسلام و... از جمله ظلمهایی بود که این فرقهی نوپا در مدت زمان کوتاهی نسبت به عالم تشیع کردند. آیا مشایخ شیخیه در صف اول این جریان قرار نداشتند؟ و آیا ایشان در گناه همهی انحرافاتی که بعدها در اثر آموزههای ایشان به وجود آمد شریک نیستند؟ به فرمودهی خداوند متعال «و نکتب ما قدموا و آثارهم... [یس/۱۲] و ما همهی اعمالی که از پیش فرستادند و آثار آن اعمال را مینویسیم» گناه انحراف دیگر پیروان شیخی بر عهدهی زعمای ایشان نیز قرار دارد.[7]
محمد خان هم مانند دیگر زعمای شیخیه به تربیت شاگردان شیخیمآب در کرمان و تألیف آثار زیاد و ترویج اندیشههای شیخیگری نقش به سزایی در این راستا داشته است. اگر ایشان قصد ایجاد اتحاد در میان شیعه را داشتند، پس چرا با تربیت شاگردان شیخی راه را بر ادامهی حیات فرقهی شیخیه هموار نمودند.
علمای شیعه انتظار داشتند که مشایخ شیخیه دست از تفرقهافکنی بردارند و به مسیر صحیح برگردند؛ اما ایشان اصرار بر جدایی از شیعه داشتند و با اختیار نام «شیخی» خود را متمایز از شیعه امامی میدانستند. هانری کربن از زبان مشایخ شیخی در خصوص انتخاب نام «شیخی» برای خود اینگونه نقل میکند: «اين اسم را به مانند يك عنوان افتخارآميز گرانبها از بين كليّهي عناوين ميپذيريم... و نيز از اين اسم به خود ميباليم؛ زيرا ما را به سبب بستگي ما با شيخ بزرگوارمان از ديگران متمايز و مشخّص میسازد».[8]
حاصل اینکه محمدخان هم به مانند دیگر مشایخ شیخیه در صدد ایجاد تفرقه و حفظ بنیان و کیان شیخیه تلاش بسیار نمود و هیچگاه از گناه خود توبه نکرد.
پینوشت:
[۱]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمهی فریدون بهمنیار، ص ۶۰.
[2]. همان، ص ۶۳.
[۳]. علی اکبر باقری، نقد و بررسی آرای کلامی شیخیهی کرمان، قم، انتشاراتی مؤسسهی آموزشی پژوهشی امام خمینی (رحمة الله علیه)، سال ۱۳۹۲، ص ۵۷.
[4]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمهی فریدون بهمنیار، ص 62.
[5]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: شیخیه زمینه ساز بابیه
[6].جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به مقالهی: حمله عثمانیان به کربلا در زمان احسایی و مقالهی: حمله عثمانیان به کربلا در زمان سید کاظم رشتی
[7]. جهت مطالعهی بیشتر بنگرید به: آیت الله مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ذیل آیه مبارکه.
[8]. هانری کربن، مکتب شیخی از حکمت الهی شیعی، ترجمهی فریدون بهمنیار، ص 39.
افزودن نظر جدید