طاهری و نفی عصمت پیامبر و ائمه (علیهم السلام)

  • 1394/10/13 - 10:05
در میان انسان‌ها افرادی هستند که خداوند در خلقت ایشان امتیازی قائل شده، و ایشان را با فطرتی مستقیم و خلقتی معتدل ایجاد کرده، و این عده از همان ابتدای امر با «اذهانی وَقّاد (روشن و زیرک) و ادراکاتی صحیح و نفوسی طاهر و دل‌هایی سالم» نَشو و نما نموده‌اند، و با همان صفای فطرت و سلامت نفس، و بدون اینکه عمل و مجاهدتی انجام داده باشند به نعمت...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در میان انسان‌ها افرادی هستند که خداوند در خلقت ایشان امتیازی قائل شده، و ایشان را با فطرتی مستقیم و خلقتی معتدل ایجاد کرده، و این عده از همان ابتدای امر با «اذهانی وَقّاد (روشن و زیرک) و ادراکاتی صحیح و نفوسی طاهر و دل‌هایی سالم» نَشو و نما نموده‌اند، و با همان صفای فطرت و سلامت نفس، و بدون اینکه عمل و مجاهدتی انجام داده باشند به نعمت اخلاص رسیده‌اند، در حالی که دیگران با جِد و جَهد می‌بایستی در مقام تحصیلش برآیند، آن هم هر چه مجاهدت کنند به آن مرتبه از اخلاص که آن عده به آن دست یافته‌اند نخواهند رسید.
آری، اخلاص آنان بسیار عالی‌تر و رتبه آن بلندتر از آن اخلاصی است که با اکتساب به‌دست آمده باشد، و امتیازی محسوب نشود. چون آن‌ها دل‌هایی پاک از لوث موانع و مزاحمات داشته‌اند. و ظاهراً در عرف قرآن مقصود از كلمه «مُخلَصین» هر جا که آمده باشد، (اهل بیت معصومین علیهم السلام) و کسانی که پیرو واقعی و حقیقی آنها هستند می‌باشد.
محمدعلی طاهری درباره عدم عصمت پيامبر(صلی الله علیه و آله) و امامان (معصوم علیهم السلام) می‌گوید: کجا امامی فرموده است که عصمت دارد؟ آیا جایی گفته است؟ هر کسی قبول می‌کند که انسان پرستی، سنگ پرستی و... خلاف عقل است.[1] در واقع نظر طاهری آن است که هرکس تن واحده (یکی شدن و در همدیگر حل شدن) را درک کرده باشد، می‌تواند معصومیت را تجربه کند و این مسئله امتیاز خاصی برای انبیاء و ائمه‌ی معصوم (علیهم السلام) نیست.[2]
 او در جای دیگر چنین می‌گوید:
یکی از ادراکاتی که  کمک می‌کند به جدایی انسان از ظلم، همین درک تن واحده است؛ حالا بحث مقام معصومیت(را) که جداگانه توضیح می‌دهیم. مقام معصومیت، زمانی حاصل می‌شود که این ادراکات پیش بیاید؛ وقتی این ادراکات پیش بیاید، دیگر انسان نمی‌تواند به سوسک و غیره ظلم کند، چرا؟ چون هر جزئی را می‌بیند پاره تن خودش است. از اینجا به بعد این مقام حاصل می‌شود، نه اینکه با تولد یک انسانی قابلیت گناه نداشته باشد؛ اگر این طور باشد گیاهان و حیوانات هم قابلیت گناه ندارند، پس معصومند!
پس طاهری علت عصمت را درک تن واحده و دلیل اجتناب از معصیت و به عبارتی معصومیت را ادراک واقعی ظلم می‌داند. او که با مثالی سخیف و با تمسخر عصمت را زیر سؤال می‌برد، در ادامه مطالبی را مطرح می‌کند که نشان می‌دهد مقام معصومیت زمانی ارزشمند است که اکتسابی باشد و او با این عبارات، معصومیت را بی ارزش جلوه می‌دهد: «در واقع، مقام معصومیت برای انسان، زمانی ارزشمند است که با او متولد نشده باشد؛ در این صورت با گیاه و حیوان و درخت تفاوتی نمی‌کنیم، ارزش، آن وقت است که ما خودمان برسیم، نه به ما داده باشند».[3]
این، درحالی است که طاهری به ذاتی بودن عصمت که در قرآن کریم مطرح شده، توجه ندارد؛ یعنی برخلاف قول طاهری، عصمت ملکه‌ای است که خدای متعال از همان ابتدای تولد به ولیّ خود می‌دهد؛ اما به شرط تقوا و این مطلب را آیات قرآن کریم نیز تأیید می‌کند؛ خداوند می‌فرماید: «اِنَّما یُریدُاللهَ لیذهبَ عنکم الرَّجسَ اَهلَ البیتِ و یُطَهِّرَکُم تَطهیراً.[احزاب،33] خدا فقط می‌خواهد آلودگی را از شما خاندان (پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند.» علامه طباطبایی (ره) ذیل همین آیه می‌فرماید: با در نظر گرفتن اینکه کلمه رِجس در آیه شريفه (الف و لام دارد)، که جنس را می‌رساند، معنایش این می‌شود که خدا می‌خواهد تمامی انواع پلیدی‌ها و هیئت‌های خبیثه و رذیله را از نفس شما ببرد؛ هیئت‌هایی که اعتقاد حق و عمل حق را از انسان می‌گیرد و چنین ازاله ای با عصمت الهی منطبق می‌شود و آن عبارت است از صورت علمیه‌ای در نفس که انسان را از هر باطلی، چه عقاید و چه اعمال حفظ می‌کند؛ پس آیه شریفه یکی از ادله عصمت اهل بیت(علیهم السلام) است. برای اینکه قبلاً گفته شد، اگر مراد از آیه، چنین معنایی نباشد، بلکه مراد از آن تقوا و یا تشدید در تکالیف باشد، دیگر اختصاصی به اهل بیت (علیهم السلام) نخواهد داشت و خدا از همه بندگانش تقوا می‌خواهد، نه تنها از اهل بيت(علیهم السلام). ونیز گفتیم که یکی از اهل بيت(علیهم السلام)، خود رسول خدا (صلی الله علیه و آله) است وبا اینکه آن جناب معصوم است، دیگر معنا ندارد که خدا از او تقوا بخواهد. پس چاره‌ای جز این نیست که آیه شریفه را حمل بر عصمت اهل بيت (علیهم السلام) کنیم و بگوییم: مراد از بردن رجس، عصمت از اعتقاد و عمل باطل است و مراد از تطهیر در جمله«یُطَهِّرَکُم تَطهِیراً» که با مصدر تطهیر تاکید شده، زایل ساختن اثر رِجس به وسیله وارد کردن مقابل آن است و آن عبارت است از اعتقاد به حق.
پس تطهیر اهل بيت(علیهم السلام) عبارت شد از اینکه ایشان را مجهز به ادراک حق کند؛ حق در اعتقاد و حق در عمل، و آن وقت مراد از اراده این معنا(خدا می‌خواهد چنین کند) نیز اراده تکوینی می‌شود؛ چون قبلاً هم گفتیم، اراده تشریعی را که منشاء تکالیف دینی و منشاء متوجه ساختن آن تکالیف به مکلفین است، اصلاً با این مقام سازگار نیست «چون گفتیم، اراده تشریعی را نسبت به تمام مردم دارد، نه تنها نسبت به اهل بیت (علیهم السلام).»[4]
علاوه بر نظر علامه طباطبايي(ره) دلایل عقلی و نقلی زیادی راجع به موضوع عصمت و مفهوم آن وجود دارد، که به دلیل طولانی شدن مطلب از ذکر آنها اجتناب می‌کنیم. در نتیجه باید گفت که به دلایل قرآنی و عقلی فراوان از جمله: به وجود آمدن دور در صورت خطاکار و معصوم ندانستن پیامبر و یا امام و به وجود آمدن تسلسل باید گفت که نظریه عدم عصمت پيامبر (صلی الله علیه و آله) و امامان (علیهم اسلام) باطل بوده و به طور کلی مردود می‌باشد. به این نتیجه می‌رسیم که پیامبر گرامی اسلام و امامان معصوم(علیهم السلام) از هر گونه خطا، انحراف، غفلت و غيره... مبرا بوده و اطاعت از آنها واجب است.

پي‌نوشت:
[1]. جمعی از نويسندگان حوزه و دانشگاه، حلقه اسارت، قم، نشر تسنيم انديشه، ص141.
[2]. همان
[3]. همان
[4]. طباطبايي، محمد حسين، تفسير الميزان، جلد 16، ص 467 و 468.
برای مطالعه بيشتر رجوع شود به کتاب حلقه اسارت نوشته جمعی از نويسندگان، قم، نشر تسنيم انديشه.

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.