فضیلت دروغین احمد بن نصر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از عالمان و پیشوایان حنابله، که در جریان محنت و خلق قرآن سرش را از دست داده و توسط خلیفه عباسی، گردن زده شد، احمد بن نصر بن مالک خزاعی است؛[1] حنابله و پیروان اهل حدیث بعدها با جعل اخباری، به بیان کراماتی در شأن او و جایگاه بلندش در نزد خداوند سخن گفتهاند.
یکی از مطالبی که در مورد او گفتهاند این است که از احمد بن نصر، نقل نمودهاند: «روزی با مجروحی (یا مبتلا به صرعی) مواجه شدم و مشغول تلاوت کردن قرآن در گوش او شدم، اما جنّی از داخل شکم آن شخص مرا خطاب کرد و گفت: این شخص معتقد به خلق قرآن و حادث بودن آن است؛ برای او قرآن نخوان، و بگذار او را خفه کنم.»[2]
در این قضیه ساختگی که برای اثبات فضیلت و کرامت داشتن احمد بن نصر، جعل شده است، مواردی دارای اهمیت است:
یکی این ادعا که احمد بن نصر از اولیاء بوده و اگر در گوش شخصی قرآن میخوانده، آن شخص از مرض خود بهبود پیدا میکرد؛ در صورتیکه اگر چنین چیزی در مورد دیگران، حتی در مورد پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) مطرح گردد، آن را دروغ دانسته و معتقد به آن را مشرک میپندارند.[3]
نکته دیگر اینکه او با جنیان در ارتباط بوده، و یکی از اجنه که حتماً از جنیان صالح بوده، به علت عقیده باطل این مریض، قصد کشتن و خفه کردن او را داشته است، و با خواندن قرآن توسط ابن نصر، او شفا پیدا میکرده و آن جن خوب، دیگر نمیتوانسته از فیض کشتن، این مسلمان منحرف، بهرهمند شود؛ از احمد بن نصر تقاضا میکند که از نفس مسیحایی و شفادهندگی خود استفاده نکند، و بگذارد که این جن طالب خیر، با خفه کردن این مریض مسلمان منحرف، خود را بهشتی نماید!
این خود فتوا به جواز کشتن منحرفین مسلمان، بر طبق فتوای ابن نصر میباشد.
همچنین عقیده انحرافی احمد بن نصر، با تعریف نمودن این کرامت، صحیح جلوه داده میشود، در صورتیکه این ادعا، خود اول بحث است، که آیا قرآن توسط خداوند خلق شده است، یا همراه با خداوند وجود داشته و قدیم است و حادث نیست. ولی با همین نظر و فتوا، که باید مخالفِ منحرف را کشت و خفه نمود، عمل خلیفه عباسی (واثق)، که احمد بن نصر را توبه داده، و وقتی او از اعتقاد به «مخلوق نبودن قرآن»، و «تشبیه و تجسیم خداوند» دست برنداشته، او را به قتل رسانده، تأیید و تصحیح مینماید.
«تشبیه و تجسیم خداوند» عقیدهای است که تمام فرقههای اسلامی خود را از آن مبرا دانسته، و این عقیده را اتهام بیپایه و اساس، از طرف مخالفین به خود میدانند؛ قرطبی، این عقیده را عقیده یهودیان میداند.[4]
در صورتیکه این اعتقاد، در احمد بن نصر وجود داشت و به این دلیل اعدام شد، و طرفداران او، این اتهام را از او نفی ننمودهاند. چگونه چنین شخص منحرفی، دارای کرامات بوده، و با این کرامات، قصد درست جلوه دادن اعتقاد خود را داشته است. این مطالب انسان را به یاد سخن ابن حجر عسقلانی که در مورد خوارج بیان شده است، میاندازد، که آنان را راستگو نمیداند، و با بیان قول عبدالله بن لهیعه در مورد آنان بیان میدارد، که: «خوارج گروهی هستند که اگر چیزی را دوست داشته باشند، حدیثی برای آن میسازند.»[5]
پینوشت:
[1]. «احمد بن نصر خزاعی، معتقد به رؤیت خداوند»
[2]. تاریخ بغداد، ابوبکر بغدادی، بیروت: دار الكتب العلمية، 1417ق، ج5، ص385.
طبقات الحنابلة، محمد بن ابی یعلی، بیروت: دار المعرفة، ج1، ص81.
«رأيت مصابا قد وقع فقرأت في أذنه فكلمتني الجنية من جوفه فقالت يا أبا عبد الله بالله دعني أخنقه فإنه يقول القرآن مخلوق.»
[3]. «تبرک به آب دهان پیامبر اکرم در کتب اهل سنت»
[4]. فتح الباری، ابن حجر، بیروت: دار المعرفة للطباعة والنشر، ج13، ص336.
«قال القرطبي في المفهم قوله إن الله يمسك إلى آخر الحديث هذا كله قول اليهودي وهم يعتقدون التجسيم وان الله شخص ذو جوارح كما يعتقده غلاة المشبهة من هذه الأمة وضحك النبي صلى الله عليه وسلم انما هو للتعجب من جهل اليهودي.»
[5]. تهذیب التهذیب، ابن حجر، بیروت: دارالفکر، 1404ق، ج8، ص114.
«زهد و تقوای محبین اهل بیت»
«ابن لهيعة عن بعض الخوارج ممن تاب انهم كانوا إذا هووا أمراً صيروه حديثاً.»
افزودن نظر جدید