آشنایی مختصر با فرقه یسوعیان
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مسیحیت در طول تاریخ خود، شاهد پیدایش فرقههایی در درون خود بوده است، اگرچه بعضی از این فرقهها در جهت تعدیل رفتار و عقاید کلیسا گام برداشتهاند؛ اما برخی دیگر برخورد کلیسا را در مواجه با اصلاحطلبی، تشدید نمودهاند. غافل از اینکه «فکر آدمی چیزی بسیار لطیف است و نیروهای خشن در مقابله با آن، سلاحی بسیار ضعیف و ناتوان هستند».[1]
کلیسا چه از نظر مفاهیم نارسایی که در الهیات عرضه داشت و چه از نظر رفتار غیرانسانیاش با تودهی مردم، خصوصاً طبقه دانشمندان و آزاد فکر از علل عمده گرایش جهان مسیحی ـ و بهطور مستقیم جهان غیر مسیحی ـ به مادیگرایی است.[2]
ازجمله نهضتهایی که جهت تحقق اهداف کلیسای کاتولیک به وجود آمد، فرقه یسوعیان است. این فرقه با عشق و وفاداری مطلق خود به شخص پاپ، تحت عنوان «هنگ مسیح» در مدت کوتاهی علیرغم تعداد اعضای اندک خود، توانست خدمات ارزندهای به کلیسا عرضه دارد و سرانجام حیات مذهبی دلخواه کلیسا و اطاعت پاپ را به جامعه باز گرداندند.
منشأ پیدایش یسوعیان اصلاح مذهب مسیحیت که منجر به ظهور پروتستان شد [3]، در همانجا متوقف نشد. موج چنین نهضتی به کلیسای کاتولیک رم کشیده شد. پاپها خود تمایلی به ایجاد اصلاحات نداشتند. این امپراتوری شارل پنجم، پادشاه اسپانیا بود که جهت نفوذ بر شاهزادگان آسمانی پروتستان مذهب و خنثی ساختن تبلیغات پروتستانها، به پاپ زمان خود «پاولوس سوم» فشار آورد که شورایی به منظور اصلاحات تشکیل دهد. اسپانیا از قرن پانزدهم شروع به اخراج مسلمانها از خاک خود نموده بود. اینک درصدد بود که خود را جهت مقابله با خطر دوم که گسترش روزافزون پروتستان بود آماده کند.
بالاخره در سال 1534 م به این جمعیت دوستان و یاران صورت سازمان جنگی و نظامی داده، آنها را «همراهان عیسی» نامیده و همه عهد کردند که به اورشلیم رفته (به تعبیر خود) عمر را در راه جهاد با مسلمانان گمراه به سر آوردند و در هر حال جای خود را در اختیار پاولوی سوم قرار دهند.[4] این تشکیلات کاملاً صورت نظامی داشته و انضباط شدیدی بر آن حاکم بوده است. به طوری که هیچکس قدرت تخلف از مافوق را نداشته است. اگناتیوی میگفت: «نه آن است که من کار لشکری را ترک گفته باشم بلکه در صف سربازان خدا خدمت میکنم».[5] آنها هرگونه عمل خلاف و نادرستی ازجمله تقیه، کتمان و حتی سوگند دروغ را به عنوان اینکه مقدمه حصول به یک هدف درست است، جایز میدانستهاند.
فرقه یسوعی که ابتدا یاران اندکی داشت با گذشت زمان، بر تعداد آنها افزوده میشد. و این بود که لازم دید اصول عقاید خود را تدوین نماید. اگناتیوی در کتاب خود به نام «تمرین زندگی روحی» برنامه منظمی را برای هواداران خود بیان نموده است.[6] عصارهی این برنامه را میتوان در اعتقاد کامل و انجام فرامین مذهبی و اطاعت بیچون و چرا از کلیسا خلاصه نمود. ویل دورانت دراینباره میگوید: «با روی آوردن داوطلبان تازهای به سوی این جمع، لازم آمد که اصول عقاید و آیین آن تصریح شوند. تعهد به فرمانبرداری محض بر دو تعهد خودداری جنسی و زندگی تهیدستانه افزوده شد. بدین ترتیب که «فرمانده»که توسط پیروان انتخاب میشد، بلافاصله پس از شخص پاپ قرار گرفت. بعداً تعهد چهارمی نیز به اصول آیین فرقه مزبور اضافهشده که عبارت بود از خدمتگزاری به درگاه حاکم رم به عنوان نایب خدا در زمین و در اجرای فوری و بدون چون و چرای آنچه را که پاپ زمان یا جانشینانش برای نجات ارواح و یا اشاعه دین لازم بدانند در سراسر دنیا».[7]
پاپ پارلوی سوم، اصول آنها را به رسمیت شناخته و علیرغم مخالفت برخی از کاردینالها به دلیل آنکه آنها را گروه افراطیون متمرد میدانستند، در سال 1540 م گروه مذکور را تحت عنوان «انجمن عیسی» به رسمیت شناخت.
عملکرد و فعالیت یسوعیان یسوعیان سه فعالیت را بهطور جدی دنبال کردند: یکی تأسیس مدارس فوقالعاده منظم بود که در آن تعلیماتی بر ضد مذهب پروتستان به جوانان داده میشد. دومی ترویج مذهب کاتولیک در میان غیر مسیحیان بود. در کار مهم ایشان (فرقه یسوعی) که توفیق بسیار در آن به دست آوردند، در زمینه اعزام مبلغان دینی بود و آنها مبادی کاتولیکی را در ممالک آسیایی هند، چین و ژاپن انتشار داده، در اثنای قرن شانزدهم و هفدهم میلادی به آمریکای جنوبی، سنت لازی و دره میسیسیپی و مکزیک و کالیفرنیا رسیدند [8]. فعالیت سوم آنها جنگیدن بر ضد آیین پروتستان بود. یسوعیان بهمثابه نوک حمله دستگاه پاپ نشان دادند متحدان باارزشی برای سیاستهای نظام پاپی هستند.[9] در پایان باید دانست که هیچیک از منابعی که مطالب مربوط به فرقه یسوعی را آوردهاند، اشارهای به ترس مسلمانان و یهود از این فرقه نشده است. بلکه برعکس این فرقه همواره از یهود و مسلمانها به خاطر رسوخ ایمان و عدم انعطافپذیری و تسلیم در برابر دین مسیح گلایهمند بودند. چنانکه یکی از یاران این فرقه به نام قدیس فرانسو گزاوید گفته است: «من میخواهم درجایی تبلیغ کنم که مسلمان و یهودی وجود نداشته باشد، کافران و بیدینان را به دست من بسپارید».[10]
خلاصه فرقه یسوعی به فرماندهی ایگناتیوس لویولت در سال 1540 م توانست رسماً از طرف پاپ پارلوس سوم به وجود آید. هدف عمده این فرقه به عنوان یک نهضت کاتولیکی، دفاع از اهداف کلیسا و شخص پاپ بود. این فرقه با تشکیلات نظامی خود که هرگونه جرم و جنایتی را روا دانسته و مراکز آموزشی متعدد خود، موفق شد از طرفی جلوی توسعه روزافزون پروتستان را سد نموده و از طرف دیگر مسیحیت را در اقصی نقاط جهان گسترش دهد. اصول عقاید این فرقه در قالب فرمانبرداری محض، خودداری جنسی، زندگی فقیرانه، خدمتگزاری به پاپ رم و اجرای بدون چون و چرای فرمانهایش، شکل پذیرفت. خدمات همهجانبه این فرقه به کلیسا باعث شد که فرمانده آن، مقام پس از شخص پاپ را کسب نماید.
پینوشت:
[1]. جواهر لعل نهرو، نگاهی به تاریخ جهان، ترجمه محمود تفضلی، امیرکبیر، نهم،1372، ج 1، ص 455.
[2]. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، بخش علل گرایش به مادیگری، صدرا، اول، 1368، ج 1، ص 479.
[3]. ر.ک: کاشفی، محمدرضا، فرهنگ و مسیحیت در غرب، مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، اول، 1380، 46.
[4]. تاریخ جامع ادیان، ص 689.
[5]. آلبر، تاریخ قرون جدید، ترجمه سید فخرالدین خان شادمان، دنیای کتاب و علمی، دوم، 1363، ص 127.
[6]. جهت مطالعه آخرین بخش کتاب تمرین زندگی روحی، ر.ک: اشپیل فوگل، تمدن مغرب زمین، ترجمه محمدحسین آریا، امیرکبیر، اول،1380، ج 1، ص 612.
[7]. ویل دورانت، تاریخ تمدن، گروه مترجمان، سازمان انتشارات آموزش انقلاب اسلامی، دوم،1368، ج 6، ص 1088.
[8]. تاریخ جامع ادیان، ص 690.
[9]. اشپیل فوگل، تمدن مغرب زمین، ترجمه محمدحسین آریا، امیرکبیر، چاپ اول،1380، ج 1، ص 610.
[10]. تاریخ تمدن، ج 6، ص 1091.
منبع اصلی: نرم افزار پاسخ
افزودن نظر جدید