دوره سوم حکومت آل سعود
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ پس از فرار عبدالرحمن و پناهندگی او و خانوادهاش به کویت، عبدالعزیز که همراه پدر بود و ده سال داشت، توسط کویتیها تربیت شد؛ روزی عبدالعزیز نزد شیخ مبارک رفت و گفت: میخواهم نجد را از ابن رشید بگیرم، شیخ مبارک دویست ریال، سی تفنگ، چهل شتر و مواد غذایی به او داد. او همراه اقوام و یارانش به صورت پنهانی به اطراف ریاض رسیدند، در شوال 1319 قمری در حالی که نگهبانان غافل بودند، وارد شهر شدند، فرمانده پایگاه را کشتند و افراد پایگاه تسلیم شدند و منطقه تسلیم آل سعود شد.
عبدالعزیز به شیخ مبارک مژده پیروزی داد و طلب کمک کرد؛ کمکهای کویت ادامه یافت و عبدالعزیز در 22 سالگی حاکم ریاض شد.
- عبدالعزیز بن عبدالرحمان
در سال 1322 قمری توافقی بین دولت عثمانی و سعودی انجام گرفت که توافق کردند تسلط عبدالعزیز به عنوان کارمند دولت عثمانی به درجه فرماندار ادامه داشته باشد و عثمانیها متعهد شدند خاندان رشید در امارت آل سعود دخالت نکند. [1]
در سال 1328 قمری برای درآوردن نجد و احساء از دست دولت عثمانی با نماینده انگلستان در کویت مذاکراتی صورت پذیرفت، و توافق کردند: انگلستان مواضع حاکم ریاض را در مورد نجد و احساء حمایت کند و در مقابل حمله احتمالی دولت عثمانی از او حمایت نماید، عبدالعزیز هم متعهد شد بدون مشورت مقدماتی با قوای بریتانیا، با هیچ دولتی رابطه برقرار نکند. [2]
پس از آن تحولات بین المللی به نفع آل سعود رقم خورد، زیرا پس از جنگ جهانی اول و تسلیم شدن دولت عثمانی و تقسیم آلمان، نقش ترکیه در جزیرة العرب تمام شد و تنها انگلستان در امور منطقه تسلط داشت.
وهابیها با حاجیان یمنی برخورد کردند، در حالیکه حاجیان بدون اسلحه بودند، در راه با آنان همراه شده، زمانیکه به کوه پایه رسیدند وهابیها از بالای کوه حاجیان را که پایین کوه بودند به رگبار بستند و تمام حجاج به جز دو نفری که سالم ماندند و فرار کردند، را کشتند. [3]
در سال 1343 قمری، وهابیها به حجاز حمله کردند و طائف را محاصره نمودند، سپس با زور وارد شدند و حدود دو هزار نفر را ازجمله علما و صلحا را کشتند و طبق معمول غارت کردند و اعمال زشتی که انسان از شنیدن آن میلرزد انجام دادند. [4]
گروهی از وهابیها در همان سال بر عربهای بادیه شرق اردن که در امان و غیرمسلح بودند، حمله کردند، کشتند و غارت نمودند، ولی پس از مدتی مفتضحانه شکست خوردند و عقب نشینی کردند.
ملک حسین از انگلستان در موارد مختلف درخواست کمک نمود که در تمام موارد پاسخ انگلستان این بود که در امورات مذهبی دخالتی نمیکنند.
انگلستان به وعدههایی که به اشراف خاندان هاشمی داده بودند وفا نکردند و دلیل خیانت حمایت از عبدالعزیز بود و برای فشار بر ملک حسین و خاندان هاشمی کمکهای مالی را به آنان قطع نمودند، که آنان از پرداخت حقوق افسران و سربازان ناتوان ماندند. وضعیت ملک حسین بسیار ناگوار شد، بزرگان حجاز ازجمله اشراف مکه و علمای دین و تاجران بزرگ در جده، شریف حسین را در راستای رضایت آل سعود عزل نمودند. [5]
وهابیان بدون جنگ وارد مکه شدند و مقررات خود را حاکم نمودند، عبدالعزیز با علما جلسه گذاشت و آنان را به پذیرش افکار وهابیت مجبور نمود. او قبل از جنگ گفته بود که آمده است تا مکه را از ظلم اشراف نجات دهد و نمیخواهد مالک مکه شود، بلکه سرنوشتش را به عموم مسلمانان واگذار میکند.
او تصمیم گرفت آثار و نشانههای اسلامی مکه و مدینه و جده را از بین ببرد، در مکه مقبره عبدالمطلب و ابوطالب و حضرت خدیجه و مولد حضرت زهرا (سلام الله علیها) را تخریب کردند. قبر حواء را در جده و تمام زیارتگاهها و گنبدها و اماکن متبرکه، مسجد حمزه و زیارتگاهش در بیرون مدینه را نیز تخریب نمودند. [6]
بین عبدالعزیز و وهابیت اختلاف شد، مخالفان لیستی از اشکالات عبدالعزیز و فرزندانش را گوشزد نمودند؛ برای حل این مشکل کنفرانسی برگزار نمود و ادعا کرد خادم شریعت است و وجودش را برای مصالح مسلمانان وقف کرده است.
پس از وارد شدن انگلستان در تمرد اخوان و نابود نمودن آنان، باز هم عبدالعزیز برای تشکیل ارتش و وارد کردن ماشین و دستگاه بیسیم، با مخالفت علمای نجد واقع شد.
او پس از نابود نمودن انقلاب اخوان و شیوخ مخالف، در سال 1349 قمری، با یک بحران اقتصادی به دلیل کم شدن حاجیان مواجه شد، و مجبور گردید با بهای اندکی امتیاز نفت را به رقبای نفتی واگذار کند.
بین دو شرکت آمریکایی و انگلیسی، شرکت آمریکایی در سال 1352 امتیاز نفت را برد و در جده قراردادی به امضاء رسید و این گام نخست برای تسلط آمریکاییها بر منابع نفت در جزیرة العرب بود.
پس از کشف نفت اموال فراوانی به دست عبدالعزیز افتاد که منجر به رفاه و غرق شدنش در شهوترانی گردید. در مورد زنان و فرزندان عبدالعزیز، چنانکه وردی میگوید: در ازدواج با زنان متعدد، مشهور و کم نظیر است، تعداد پسرانش 45 و از تعداد دخترانش اطلاعی در دست نیست. [7]
موقع مرگ وی فرزندان و نوادگانش به بیش از سیصد تن میرسیدند که ممتاز از جامعه و بالاتر از قانون بودند.
وی در سال 1373 قمری در سن 77 سالگی پس از چند سال نابینایی درگذشت.
- سعود بن عبدالعزیز
او پس از پدر در سن 53 سالگی پادشاه شد و جانشین او برادرش فیصل گردید؛ اختلافات میان این دو برادر از زمان پدر آغاز گردید، پس از 8 سال برای معالجه زخم معده خود به آمریکا رفت، و پس از بازگشت دید، فیصل بر تمامی دستگاههای حکومتی مسلط شده است، خاندان آل سعود دخالت نمودند و حکومت و وزارت را بینشان تقسیم کردند.
سال بعد دوباره برای معالجه به اروپا رفت و پس از بازگشت دید فیصل یکی از برادران را به عنوان فرمانده گارد ملی و یکی دیگر را به عنوان حاکم ریاض انتخاب نموده، که پس از درگیری و اختلاف در سال 1383 با فتوای شرعی مفتی وقت عربستان خلع شد، و مجبور شد در زمان جمال عبدالناصر به مصر رفته و تا زمان مرگ در آنجا بماند. [8]
- فیصل بن عبدالعزیز
در سال 1384 قمری قدرت را در دست گرفت و دانست که تنها تضمین باقی ماندن بر مسند قدرت، اظهار سرسپردگی به آمریکا است؛ لذا بارها با سفیر آمریکا تماس گرفت و خود در سال بعد به آمریکا مسافرت نمود و به صورت حضوری اظهار ارادت نمود.
در سال 1395 قمری، پس از 11 سال حکومت توسط برادرزادهاش، فیصل بن مساعد بن عبدالعزیز ترور شد، و با اینکه او را دیوانه نامیدند، حکم قصاص بر او جاری شد و اعدام گردید. [9]
- خالد بن عبدالعزیز
آل سعود با برگزاری جلسهای خالد را به عنوان شاه نصب و فهد را به عنوان ولیعهد او انتخاب کردند؛ در واقع خالد در 7 سال حکومتش پادشاهی صوری بود و در حقیقت فهد حکومت میکرد، و مورد قبول آمریکاییها بود.
فهد بیانیههای ملک خالد را میخواند و تنها او بود که از ایران، عراق، کویت، فرانسه، لندن، سوریه و اردن دیدار رسمی کرد.
در اواخر حکومت خالد قیامی در مکه رخ داد که بر مکه مسلط شدند، سعودیها اخبار آن را پنهان نمودند و پس از فاش شدن آن به طور مبهم اعلام نمودند، که با توسل به زور با گاز اشکآور، توپخانه و هواپیما و پس از دو هفته درگیری، با گرفتن فتوا از مفتیان خود، این گروه را دستگیر و اعدام نمودند. [10]
- فهد بن عبدالعزیز
پس از مردن خالد با فهد بیعت نمودند؛ در فرومایگی او همین بس که در همین مورد ذکر شده با نیروهای کفار و مشرکین به سرزمین مکه وارد شده و با تکیه بر آنان گروه قیام کننده را نابود نمود.
همچنین در سال 1407 قمری، 7 سال پس از ماجرای نخست، فهد دستور قتل هزاران حاجی را به جرم تجمع اعلام برائت از مشرکین و دعوت مسلمانان بر وحدت، صادر نمود. آنان خدا را میخواندند و بر آمریکا و اسرائیل مرگ طلب مینمودند و میگفتند: مسلمانان متحد شوید؛ وهابیها به نیابت از آمریکا و اسرائیل در ماه حرام این مسلمانان را کشتند، از فراز ساختمانها، سنگ و شیشه بر سرشان ریختند و با ماشینهای آب پاش، آب جوش 120 درجه بر سر و روی حاجیان بیگناه پاشیدند.
او که کارنامه سیاهی دارد، پس از 13 سال حکومت و 10 سال بیماری در سال 1426 درگذشت. [11]
- عبدالله بن عبدالعزیز
او در ده سال پایانی عمر فهد کشور را اداره میکرد، و در سال 1426 به پادشاهی رسید.
طبق وصیت پدرش عبدالعزیز، پس از عبدالعزیز فرزندانش به ترتیب سن پادشاه میشوند و تا فرزندان زنده هستند، نوبت به نوهها نمیرسد.
عبدالله برای عوض نمودن این قاعده در سال 1428 هیئت بیعت را متشکل از پسران زنده عبدالعزیز و به جای پسران فوت شده، با عضویت یکی از پسران آنان تشکیل داد، و قصد داشت فرزند خود متعب را توسط این هیئت به پادشاهی برساند که این امر میسر نگردید، و ولیعهدهای او برادرانش سلطان، نایف، و سلمان بودند، که با مرگ دو تای از آنان قبل مرگ عبدالله، حکومت به سلمان برادر دیگر او رسید.
- سلمان بن عبدالعزیز
او پس از مرگ عبدالله در سال 1436 به پادشاهی رسید، در ماههای نخست جنگ ظالمانهای علیه یمن به راه انداخت، و در برگزاری مراسم حج سال 1436 قمری، با بیکفایتی در اداره حج، بیسابقهترین فجایع تاریخ حج را رقم زد، واقعه سقوط جرثقیل و فاجعه عمدی و تروریستی منا از وقایع این سال برگزاری حج بود.
او گامی که عبدالله نتوانست در ده سال بردارد، در کمتر از یک سال برداشت، او با اینکه گفته میشود حدود 13 برادرش زندهاند و طبق وصیت پدر، پادشاهی به دیگران نمیرسد، با ترفندی ابتدا یکی از برادران را به عنوان ولیعهد اول و پسر یکی از برادران را به عنوان ولیعهد دوم قرار داد، و طلسم ولایتعهدی در برادران را به این شیوه شکست؛ سپس ولیعهد اول که از برادرانش بود، استعفا نمود، تا سلمان هدفش را اجرایی کند، فرزند نایف با صعود به ولیعهدی اول، و فرزند سلمان به عنوان ولیعهد دوم انتخاب گردید؛ این جوان که قصد دارد، گامهای ترقی را به سرعت بپیماید، و مانند پدربزرگش که در 22 سالگی به حکومت رسید، او هم در سن 32 سالگی به حکومت برسد، فاجعه منا میتواند بیکفایتی امیرالحاج و حاکم مکه که ولیعهد اول است را ثابت نماید و به ناچار باید او نیز کنارهگیری کرده و ولیعهدی به فرزند سلمان برسد.
پینوشت:
[1]. تاریخ العربیة السعودیة، الیکسی فاسیلیف، بیروت: شرکة المطبوعات، ص 215
[2]. کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن امین عاملی، قم: مکتبة الحرمین، 1382 ق، ص 48
[3]. همان، ص 50
[4]. همان، ص 52
[5]. وهابیت عامل تفرقه مسلمانان، نجم الدین طبسی، قم: برگ فردوس، 1391 ش، ص 130
[6]. کشف الارتیاب فی اتباع محمد بن عبدالوهاب، سید محسن امین عاملی، قم: مکتبة الحرمین، 1382 ق، ص 55
[7]. لمحات الاجتماعیة، علی الوردی، ص 351
[8]. وهابیت عامل تفرقه مسلمانان، نجم الدین طبسی، قم: برگ فردوس، 1391 ش، ص 147
[9]. همان، ص 149
[10]. همان، ص 152
[11]. همان، ص 154
دیدگاهها
مهدی
1396/03/31 - 17:02
لینک ثابت
بالاخره ولایتعهدی به فرزند
mansur
1398/12/17 - 06:24
لینک ثابت
روزنامه والاستریت ژورنال
mansur
1398/12/17 - 06:33
لینک ثابت
دستگیری شاهزادههای سعودی در
افزودن نظر جدید