انتظار دعوت علما برای رهبری یعقوبی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ علی یعقوبی پس از رد شرط فقاهت برای رهبری، روحانی بودن ولیفقیه و پیش بینی وفات مقام معظم رهبری، توهم شایسته بودن خود برای حکومت را کامل کرده و منتظر دعوت علما برای حکومتداری شد. «بنده هم مینشینم یک گوشه و نگاه میکنم و آن زمانی که خدا صلاح بداند به میدان میآیم. چه زمانی؟ چند بار عرض کردم، آن زمانی که بین ۵ تا ۷ نفر از علمای طراز اول شیعه بگویند: برای ما یقین شده که باید تو این بار را به دوش بکشی وگرنه مینشینم نگاه میکنم.»[1]
یعقوبی زیرکانه برای استمرار جلسات و مباحث خود از شخص مقام معظم رهبری مدظله العالی تعریف و تمجید میکند و اطاعت از ایشان را واجب عینی قلمداد میکند و حتی بهصراحت میگوید:
«اگر بدانم که رهبری به برگزاری این جلسات راضی نیستند آنها را قطع میکنم».
اما شرط جالبی برای آن بیان میکند و میگوید: من واسطه نمیپذیرم، چون دو نفر واسطه طی روزهای گذشته آمدهاند و حرفهای ضدونقیض از قول رهبری گفتهاند. ایشان مستقیماً امر کنند بنده هم قبول میکنم.»
ظاهراً آقای یعقوبی خودش را آن قدر دست بالا گرفته است که انتظار دارد مثلاً شخص اول مملکت به او تلفن کند و چون این مسأله هیچگاه اتفاق نمیافتد، مجوزی است برای ادامه فعالیت وی. اما این تعریف و تمجیدها باعث نمیشود یعقوبی به رهبری تذکر ندهد و برای او راهکار تعیین نکند. یعقوبی در بخشهای مختلف کتاب چهل شب با کاروان حسینی، اصول جدیدی را به رهبر انقلاب متذکر میشود و با قاطعیت میگوید راه این است و بس:
«آقاجان! تمهید ظهور امام زمان (عجّل الله تعالی فرج الشریف) مسیر فقط این است. تمام راهها بن بست است و روندگان در راههای مختلف با پای خودشان به مسلخ میروند. آقا از این بیابانگرد بشنوید! راه فقط همین است.»[2]
از جمله روشهای یعقوبی برای جذب پیروان بیشتر و نیز جذب امکانات مادی، ادعای مستجابالدعوه بودن است. وی اموری را بهعنوان شاهد صدق ادعای خود ذکر میکند که تاریخش گذشته و ملاکی جهت تشخیص صحت مدعای وی وجود ندارد. درحالیکه مدعی برای اثبات ادعایش میبایست ابتدا ادعایی کند و سپس از خدا بخواهد آن کار انجام شود. تنها در این صورت است که میتوان آن را گواهی بر درستی ادعایش به حساب آورد. یعقوبی انتفاضه فلسطین و زلزله ترکیه را معلول دعای خود میداند. و میگوید:
«در ماجرای سال ۷۸ در قائله کوی دانشگاه بُلِنت إجِویت نخست وزیر ترکیه به رهبر معظم انقلاب جسارت کرد و ما که به محبت الهی در آن زمان در موقعیت ملکوتی بودیم ناراحت شدیم و... از خدا خواستیم که خدایا اينها را تنبیهشان کن. بلافاصله آن خواسته مستجاب شد و دو سه روز بعد بهصورت زلزله بزرگی در ترکیه واقع شد... در ماجرای مرگ إسحاق رابین هم همینطور بود. در ماجرای إنتفاضه دوم هم همینطور بود.»[3]
وی در ادعای خندهدار دیگری معتقد است، اگر اعضای مجلس خبرگان را نفرین کند، نفرینش آنها را میگیرد. [4]
در صورت قبول مستجابالدعوه بودن یعقوبی، باید ادعاهای دیگران را نیز در این مورد پذیرفت و آنها را نیز مستجابالدعوه دانست.
دیگری هم میتواند إدعا کند: پیروزی حزبالله در جنگ علیه اسرائیل و بازپسگیری مزارع شبعا و بیداری اسلامی در کشورهای عربی مانند مصر، لیبی، تونس و غیره با دعای من اتفاق افتاده است. چه کسی میتواند بگوید: چنین نبوده است. شنونده اینگونه سخنان بیشتر از اینکه به توانایی گوینده پیببرد، به عقل او شک میکند. [5]
پی نوشت:
[1]. چهل شب با کاروان حسینی، ص 123
[2]. همان، ص 123.
[3]. به سوی ظهور، جلسه 8، ص 31 ـ 32.
[4]. من آقایان خبرگان را نفرین نمیکنم و گرنه نفرینم هم سریع میگیرد. (نظام عالم، جلسه 3، ص 14).
[5] برای مطالعه بیشتر به کتاب بی راهه نوشته سعید صدری مراجعه کنید.
دیدگاهها
صادق
1394/08/05 - 11:24
لینک ثابت
ازحرفاش معلومه شیزوفرن توهمش
افزودن نظر جدید