امام مهدی (علیه السلام) و اکمال دین پیامبر
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یک نویسندهی وهابی مدعی شد که به باور شیعیان، رسول گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) به اجرای برخی از اهداف خود موفق نشد و امام مهدی (علیه السلام) به این اهداف، جامهی عمل خواهد پوشاند. برای نمونه، پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نتوانست دینش را بر تمام ادیان غالب سازد، ولی امام مهدی(علیه السلام) چنین خواهد کرد.[1]
در پاسخ میگوییم؛ این اعتقاد که پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) به اجرای پارهای از اهداف خود موفق نشدند و اهداف آن حضرت پس از رحلت ایشان، توسط شخصیتهای دیگر شکل واقعیت به خود خواهد گرفت، از مختصات شیعه نیست، بلکه در میان دانشمندان اهل سنت نیز وجود دارد. پس اگر این موضوع، تبدیل به بهانهای برای خرده گرفتن به شیعیان شدهاست، باید عالمان سنی مذهبی را هم که معتقدند؛ دین پیامبراکرم(صلی الله علیه و آله) پس از ایشان توسط افراد دیگری کامل شدهاست، زیر سؤال برد. برای نمونه برخی از آنان در تفسیر آیه؛ «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَ دِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ و َلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ [توبه/33] او كسى است كه پيامبرش را با هدايت و دين درست، فرستاد تا آن را بر هر چه دين است پيروز گرداند، هر چند مشركان خوش نداشته باشند.» اعتقاد به اکمال دین پس از پیامبر توسط اشخاص دیگری دارند، به عنوان مثال؛ قرطبی در تفسیر این آیه معتقد است: «از خبرهای غیبی که جز از طریق وحی نمیتوان از آن اطلاع یافت، وعدهای است که خداوند به پیامبرش داد که دینش را بر تمام ادیان غالب میگرداند؛... و خداوند این وعده را عملی ساخت. ابوبکر هنگامیکه سپاهیانش را گسیل میداشت، به آنها وعدهی خداوند را گوشزد میکرد تا به پیروزی اطمینان و به ظفر یقین داشته باشند و عمر نیز چنین میکرد؛ پس همواره پیروزی از شرق و غرب و خشکی و دریا فرود میآمد.»[2]
جصاص نیز در دفاع از نظریه اکمال دین پس از پیامبر مینویسد: «اگر سئوال شود چگونه این، غلبه پیامبر خدا بر تمامی ادیان است، با اینکه غلبه مورد نظر پس از رحلت ایشان اتفاق افتاد، پاسخ این است که خداوند به پیامبرش وعده داد که دینش را بر ادیان دیگر غلبه دهد(نه رسولش را)...»[3]
اما بسیاری از علمای اهل سنت پا را نیز از این فراتر نهادهاند و اکمال دین را در آخر الزمان؛ هنگام خروج مهدی(علیه السلام) یا نزول عیسی(علیه السلام) دانستهاند؛ ابن جوزی در اینباره مینویسد: «اینکه خداوند اسلام را بر سایر ادیان غلبه دهد. اما در چه زمانی؟ در این باره دو دیدگاه وجود دارد؛ 1. این هنگام نزول عیسی(علیه السلام) است که تمام انسانها از او پیروی میکنند و تمام ملتها به یک ملت تبدیل میشوند و همگی به اسلام میگروند یا جزیه میدهند. این نظر ابوهریره و ضحاک است. 2. این وعده هنگام خروج مهدی عملی خواهد شد. سدی این را اختیار کردهاست.»[4] آلوسی نیز مینویسد: «این غلبه هنگام نزول عیسی(علیه السلام) رخ خواهد داد و در آن زمان دین دیگری به جز اسلام باقی نخواهد ماند.»[5] سمعانی،[6] ابن ابی حاتم رازی،[7] ابولیث سمرقندی[8] و ابن جریر طبری[9] نیز همگی این نظر را دارند.
پس طبق اسناد ارائه شده در این نوشتار، به اعتقاد بسیاری از مفسران اهل سنت، وعده دادهشده به پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) در آیه بالا در زمان آن حضرت عملی نشدهاست و پس از ایشان به دست دیگران صورت گرفته یا در آینده صورت خواهد گرفت. و این دیدگاه در هر صورت با دیدگاه شیعیان در اصل اینکه این مهم توسط شخص یا شخصیتهایی غیر از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) عملی خواهد شد، اشتراک نظر دارند. اگر لازمه این عقیده نقص در وجود مقدس پیامبراکرم و کاملتر بودن شخصیت مجری این وعده الهی باشد، اهل سنت نیز به این اشکال مبتلا هستند.
در صورتی که تلازم میان تحقق وعده غلبه اسلام و کاملتر بودن شخصیت مجری آن از پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) بیاساس و بی منطقی است؛ زیرا گاهی شخصیتهایی بلند مرتبه، ایدههایی بزرگ ابداع میکنند و زمینهها و بسترهای آن را تا حد ممکن فراهم میکنند، اما ایجاد تمام شرایط برای تحقق آن ایده نیازمند گذر زمان است تا جوامع انسانی ارتقاء یابد و انسانها به بلوغ و رشد مطلوب دست یابند و پس از آن شخصیت بزرگ دیگری که به عظمت ابداع کننده آن ایده نیست، مجری اجرای آن آرمان میشود. از اینرو، عملی نشدن پارهای از آرمانهای مردان بزرگ را نمیتوان دلیل نقص آنان و عملی شدن آن آرمانها را بدست دیگری دلیل بر کاملتر بودن شخصیت ایشان گرفت.[10] شاهد مدعی ما هم در قرآن کریم، قوم موسی (علیه السلام) است؛ که با وجود شخصیت والایی مثل حضرت موسی(علیه السلام) در میان این قوم، به علت آماده نبودن قوم بنیاسرائیل و همراهی نکردن آنان با موسی(علیه السلام)، ایشان موفق به فتح بیت المقدس نشدند. و این امر بعد از گذشت سالهای زیادی به دست پیامبران دیگر بنیاسرائیل که اولوالعزم نبودند، به تحقق پیوست.
در پایان باید گفت؛ خردهگیری القفاری و همفکران او بر شیعه در مساله اکمال دین به دست امام مهدی(علیه السلام) گذشته از نسنجیده بودن، بسیار مغرضانه و از روی کینهورزی است؛ زیرا مساله از دو حالت خارج نیست؛ یا او اقوال مختلف علمای اهل سنت را مطالعه نکردهاست؛ این امر از کسی که تمامی کتب شیعی را جهت واردکردن شبهه بر آنان، زیر ذرهبین قرار داده؛ بعید است که کتب کسانی را که مدعی هم مذهبی با آنان است، مطالعه نکردهباشد. یا اینکه به خاطر ضربه زدن به شیعه، از هر وسیلهای از جمله کتمان حق استفاده کردهاست و جانب انصاف را رعایت نکرده، آن همه دلیل و مدرک را نادیده انگاشتهاست.
پینوشت:
[1]. اصول مذهب شیعه، الفقاری، انتشارات دارالرضا، ص1069
[2]. تفسیر قرطبی، قرطبی، بیروت، داراحیاء التراث العربیه،ج1، ص74
[3]. احکام القرآن، جصاص، بیروت، دارالکتب العلمیه،ج1، ص591
[4]. زادالمسیر، ابن جوزی، بیروت، دارالکتب العربی،ج3، ص290
[5]. تفسیر آلوسی، آلوسی، بیروت، دارالکتب العربی، ج2، ص304
[6]. تفسیر سمعانی، بوالمظفرسمعانی، ریاض،دارالوطن، چاپ اول،1418ق،ج10، ص86
[7]. تفسیر القرآن العظیم، ابن ابی حاتم رازی، ریاض، مکتبه نزارمصطفی الباز، ج6، 1786
[8]. تفسیر سمرقندی، ابولیث سمرقندی، بیروت، دارالفکر،ج2، ص54
[9]. جامع البیان، ابن جریر طبری، بیروت، دارالفکر،ج26، ص141
[10]. دلیل روشن، دکتر آیتی، انتشارات آینده روشن، ص371
دیدگاهها
babak
1394/07/16 - 16:52
لینک ثابت
بعضی از زیر سوال بردن های
افزودن نظر جدید